تبیان، دستیار زندگی
سرانجام نسیم خوش و دل‌انگیز و روحبخش آزادی از راه رسید در پناه خون و ایثار شهیدان نهال آزادی به ثمر نشست و زنجیرهای چندین ساله اما پوسیده طاغوت از هم گسسته شد، یک ملت سرافراز و هوشیار انقلابی تحت زعامت یک عارف کامل و سالک واصل تمام حسابگریها و معادلات ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

از طلوع تا عروج امام(ره)(2)

نقد و تحلیل ادبیات انقلاب اسلامی

از طلوع تا عروج امام(ره)(2)

مجموعه‌ای که در پیش روی دارید مقدمه رساله دکتر اکبری است که تحت عنوان «نقد و تحلیل ادبیات انقلاب اسلامی از طلوع تا عروج امام(س)» به رشته تحریر در آمد.

بخش اول ، بخش دوم :

یکی از روشهای تحلیل و نقد ادب هر کشور می‌تواند روش موضوعی باشد، در این روش محقق و منتقد محور کار را روی مسائل و موضوعهای گونه گون تنظیم و آثار را با در نظر داشتن آن محورها بازخوانی می‌کند و به دسته‌بندی آنها می‌پردازد. پس از تقسیم و تجزیه کلی اشعار است که باید آنها را از صافی قوت و ضعف و زلالی و گل‌آلودگی بگذارند، که بی‌تردید یکی از مشکلترین مراحل، همین مرحله «گزینش» است. خصوصاً که ذوقها و ملاکهای ادبی با یکدیگر بسیار متفاوت و حتی متخالفند. البته یک اثر شاخص و بالنده و جاودانه را حتی هر خشک ذوق بی‌عاطفه و هر کم تجربه‌ای هم خواهد شناخت.

اگر چه اکثر خوانندگان این نوشتار با وجودی که بیش از ده سال با ادبیات قبل از انقلاب فاصله دارند و بسیاری از آثار آن دوره سیاه را هر چند مبهم و تار در ذهن و خاطر خویش دارند، اما برای ترسیم مسیر و نشان دادن این نمودار ادبی لازم است نظری هر چند گذرا به تطور و تحول ادبیات از چندین سال قبل بیفکنیم. ضرورت این برگشت به گذشته می‌تواند برای روشن شدن سابقه و پیوند ادبیات و آثار ادبی از گذشته‌های دور تا امروز باشد.

ادبیات ایران در آغاز دوره مشروطیت به ضرورت زمان و شرایط آن عصر اندک اندک به طرف مردمی شدن و از لاک زشت دربار بیرون آمدن تغییر مسیر داد. این روند و حرکت در دوران مشروطیت توانست شکل سیاسی و اجتماعی به خود بگیرد و در خدمت معنویات و اهداف مردم قرار گیرد. تذکر این مهم خالی از لطف نیست که به اهمیت ادبیات و خصوصاً شعر در انقلاب مشروطیت بیشتر بیندیشیم. در واقع ادبیات تمام نقش و کارایی و رسانگی صدا و سیما را هم بعهده داشت. ادبیات مشروطه بیشتر ادبیات روز بود و شاعرانی چون اشرف گیلانی ، عارف قزوینی و میرزاده عشقی و دیگران جدیدترین موضع و مساله روز را بصورت شعر و نثر و طنز سیاسی و محرک بگوش مردم می‌رساندند. اگر چه در سالهای نخست و حتی بعد از آن چندان تفکر و اندیشه‌ای در آثار آن دوره‌ها نمی‌توان یافت، اما کارائی و ارزش همان شعرهای روزانه و ادبیات روزنامه‌ای و مطبوعاتی ده‌ها برابر فلان دیوان قطور اما پر از تملق و چاپلوسی شاهانه است.

اگر چه ممکن است روزی این بنده خدا را به جرم کم لطفی به آثار کلاسیک و اشعار شاعران دوره‌های نخستین شعر پارسی به پای میز محاکمه بکشانند اما از گفتن صریح این واقعیت تلخ خوفی ندارم که بگویم: بسیاری از شاعران سبک خراسانی به راحتی آن گوهری لفظ دُر دری را در پای خوکان ریخته و برای امرار معاش و لذتهای دنیوی و کاسه لیسی در دربارها سخن را که ودیعه‌ای الهی است و قلم را که خداوند بدان سوگند خورده است، بی دریغ وسیله توصیفها و تعریفهای گزافه‌آلود و غلو‌آمیز و دروغین قرار داده‌اند و از طریق این چاپلوسی‌ها حتی خوان را از زر ساختند و در مواردی هم برای تامین علوفه ستور خویش قصیده‌ای خطاب به پادشاه و دولتمردان پست زمان خویش می‌ساختند و به خدمت ستمکاران می‌فرستادند.

از طلوع تا عروج امام(ره)(2)

اتفاقا در دوران مشروطیت بود که قلم و سخن به طرف جایگاه ارزشمند خویش حرکت کرد و به نقش و رسالت خطیر خود نزدیک شد. در یک کلام، تمام تلاش برنامه‌ریزان و عوامل فرهنگی طاغوت و استعمار قبل از انقلاب اسلامی، در جهت این اصل بکار می‌رفت که یا سخن و قلم را مجددا درباری کنند و یا اگر شرایط و موقعیت با این کار سازگار نباشد حداقل تیزی و رسالت نویسنده و شاعر را کند و سلب کنند و او را بخویش مشغول دارند، لذا با نگاه دقیق و موشکافانه روی کلیه آثار فکری و فرهنگی و نظارت سنگین بر مطبوعات و انتشارات کشور، ادبیات را بی‌رنگ و خاصیت کردند و با این سختگیریها موجب سرخوردگی مبارزین شدند و آنها را به نوعی بی‌توجهی یا شکست کشاندند.

در اوایل دوران سیاه پهلوی بعضی از آزادیخواهان و حتی شاعران از حربه کار آمد شعر و قلم برای مبارزه بخوبی استفاده می‌کردند، ولی هم به علت همان جوی که اشاره شد و هم به علت عدم اعتقاد عمیق خود، در نهایت یا از مبارزه دست کشیدند و سکوت اختیار کردند و یا متأسفانه مفتون و فریفته فرهنگ آن روز غرب شدند. البته همان جو خفقان آلود خیلی سریع و صریح اثرش را در ادبیات جلوه‌گر ساخت، زیرا شاعران مجبور بودند حرفشان را در بستری از کنایه و رمز و اشاره و... بیان کنند. لذا شعر به طرف نوعی تمثیلگرایی و «سمبلیزم»[165] کشیده شد. واژه‌هایی چون: شب ، دیو ، جنگل ، نور، دریا، سیم خاردار، نسیم، خورشید، بهار ، باران ، دشنه، غبار، سکوت، زمستان ، بیابان ، چراغ، ابر، قاصدک، و... معنایی غیر از معنای لغوی خود داشتند، نمونه کامل و لطیف این زبان کنایی را در این شعر زلال و خوش می‌توان یافت:

سفر به خیر

ـ «به کجا چنین شتابان؟»

گون از نسیم پرسید

ـ «دل من گرفته زینجا،

هوس سفر نداری

ز غبار این بیابان؟»

ـ «همه آرزویم، اما

چه کنم که بسته پایم...»

ـ «به کجا چنین شتابان؟»

ـ به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم»

ـ‌ «سفرت به خیر! اما، تو و دوستی خدا را

چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی

به شکوفه‌ها، به باران

برسان سلام ما را»

از طلوع تا عروج امام(ره)(2)

تازه این شعر و حتی کتابی که این شعر را از آن برگزیده‌ام از آن سالهای پنجاه و اندکی بعد از آن است، در واقع اوج خفقان از پنجاه به بعد شروع می‌شود و همین پنج شش سال بعد از پنـجاه تا قبل از انقلاب اسلامی را طاغوت دوره آرامش می‌دانست زیرا به خیال خویش توانسته بود تمامی حرکتها و جنبش‌ها را یا سرکوب کند و یا حداقل تحت نظارت داشته باشد. اتفاقاً وقوع انقلاب اسلامی در همین شرایط، موجب حیرت و تعجب همگان شد زیرا حتی آگاه‌ترین افراد و قوی‌ترین تحلیلگران سیاسی، اجتماعی و جامعه‌شناسان و سیاستمداران دنیا هم از فهم چگونگی وقوع و پیروزی انقلاب اسلامی در آن شرایط عاجز بودند. کسی حتی در خواب هم نمی‌دید که طاغوت با آن همه تجهیزات و امکانات و پشتوانه استکباری نتواند در مقابل حرکت مردم و رهبر آن مرجع و حکیم خبیر با وجود نداشتن کمترین امکانات و سازمانهای اطلاعاتی و تشکیلاتی مرسوم مقاومت کند. اما دیدیم که با عنایات ویژه حضرت حق و همت و مقاومت بی‌نظیر امت و رهبری پیامبر گونه آن خورشید بیدار دل و امام راحل(ره) طلسم روزگار ستمشاهی شکست، سرانجام نسیم خوش و دل‌انگیز و روحبخش آزادی از راه رسید در پناه خون و ایثار شهیدان نهال آزادی به ثمر نشست و زنجیرهای چندین ساله اما پوسیده طاغوت از هم گسسته شد، یک ملت سرافراز و هوشیار انقلابی تحت زعامت یک عارف کامل و سالک واصل تمام حسابگریها و معادلات پیچیده و سیل خروشان خون شهیدان توانست قلم و اندیشه را آزاد سازد. اگر چه معتقدم نباید تمام روشنفکران و مبارزین را با یک چوب راند اما انصاف باید داد که از میان آن همه افراد صاحب نظر با جرات می‌توان گفت هیچ گروهی به حکومتی از نوع جمهوری اسلامی نمی‌اندیشید و گروهی را قدرت تفکر را قدرت تفکر تا این حد نبود که بتواند پیرامون سقوط رژیم پهلوی بیندیشد و حداکثر در حد یک «رفورم» یا چیزی افزونتر از آن یعنی آزادیهای کنترل شده طاغوت که اتفاقا حکومت در روزهای آخر از آن دم می‌زد و یا چند گامی آنسوی‌تر از دروازه‌های تمدن بزرگ! راضی بودند. جماعتی هم که دلباخته و شیفته غرب بودند تنها راه نجات را پیروی و تقلید کورکورانه از کشورهای غربی می‌دانستند. درد اینجاست که امروز هم با وجود اینهمه ضربه و توطئه و شیطنیت و جنایتی که در این چند ساله بعد از انقلاب از طرف غرب و اقمارش بر ما رفته است باز هم بعضی‌ها فیلشان یاد هندوستان کرده از مذاکره مستقیم با آمریکا دم میزنند. (شرمشان باد از این خرقه پشمینه خویش).

پس از انقلاب شاعران و نویسندگان و به طور کلی اهل قلم یا باید خود را با انقلاب و رهبر کبیر و اهداف آن همسو می‌کردند و ذوق و استعداد و خلاقیت و خلاصه توان خود را در جهت رشد و شکوفایی اهداف بلند انقلاب قرار می‌دادند و یا ناگزیر باید راه دیگر را انتخاب می‌کردند طبیعتا بعلت حرکت خروشان و تند انقلاب همه در پناه بهار آزادی نوعی وحدت ظاهری را رعایت می‌کردند و در پناه همین وحدت عمومی بود که در همه‌پرسی نوع حکومت، حکومت جمهوری اسلامی رقمی حدود 98% را بخود اختصاص داد. اما هر چه از عمر انقلاب می‌گذشت و دورنمای آن طرح کلی واضح‌تر می‌‌شد و امام و انقلاب اندک اندک در برابر خواستها و منویات و اهداف غیر الهی و اکثرا هم وابسته آن گروه‌های قارچ‌گونه اعلام موضع و در مورد لازم هم ایستادگی می‌کردند، هواداران آن گروه‌ها یا خود را کنار کشیدند و یا شروع به توطئه و حیله‌گری کردند. این خط و مرز تا آنجا پیش رفت که سرانجام در زمینه ادبیات «بمعنای کلی کلمه» صف متولیان ادب و هنر ایران اسلامی با ایران دموکراتیک و حتی غیر اسلامی از یکدیگر کاملا جدا شد. به زبان دیگر صف شعرا و نویسندگان اهل ولایت یا ولایی با غیر ولایی و حتی غیر الهی از یکدیگر جدا شد و هر کس برای خویش تشکیلاتی راه انداخت. از آنجا که این مقال و موضوع جای نقد و تحلیل آن جماعتها و نحله‌ها و گروه‌ها نیست آنچه بعنوان نمونه برای نقد برگزیده‌ایم از آثار جماعت و نحله اصلی و اول است. باید گفت بسیاری از شاعران و نویسندگان «ولایی» برای تقویت این نظام الهی و به منظور ادای دین به این نظام مقدس و تبیین و تثبیت ارزشهای والای آن با تمام توان و اخلاص وارد صحنه شدند و در مواقع و مقاطع حساس و به مناسبتهای مهم تاریخی و سرنوشت‌ساز اجتماعی و سیاسی و... خنجر را از نیام سکوت بیرون کشیده، صحیفه روزگار را از آثار روشن و متعهد و توحیدی خویش بارور ساختند بعضی از این عزیزان حتی با وجود تهمتها و فشارهای تبلیغاتی گروهکهای مخالف خویش، را و آبرو و اعتبار و ذوق خود را فدای انقلاب کردند اما از رسالت و تعهد خویش و پایبندی به ارزشهای الهی انقلاب اندکی هم عدول نکردند.

از طلوع تا عروج امام(ره)(2)

جای بسی تاسف است که حتی بعضی از دوستان انقلاب ادبیات ارزشمند و معنوی انقلاب را چندان قبول ندارند و در فراز و نشیب افراط و تفریط افتاده‌اند.چنان خود را مفتون وشیدای کلاسیک سرایان و بزرگان ادب می‌دانند که حتی مداحی‌ها و چاپلوسی‌های انوری و عنصری و... را با تمام دل خود می‌خوانند ولی حاضر نیستند سروده‌ها و اشعار خوب و قابل دفاع شاعران آزاداندیش و حریت‌طلب را بخوانند تا چه رسد که به نقد و بررسی یا خدای ناکرده! به تدریس آنها بپردازند. بعضی‌ها فرومایگی‌ها و دون همتی‌های انوری را برای طلب کاه از شاهان عصر خویش در کلاس درس با هزار آب و تاب تدریس می‌کنند، اما حماسه حماسه‌آفرینان و سروده‌های از سر درد و افتخارآفرین شاعران انقلاب را مایه شکست و ضعف ادبیات می‌دانند. همان جماعت یا در ادبیات را بعد از جامی می‌بندند و یا حداکثر تا محمد تقی بهار می‌آیند در مقابل این مدافعان متحجر گروهی دیگر هستند که به دنیای جدید پی برده‌اند! و به کشف تازه دست یازیده‌اند و به بهانه‌هائی از جمله محدودیتهای وزن و قافیه و... در شعر، خویش را از تمام جنبه‌ها رها ساخته، هر روز بسوی کشوری دست دراز می‌کنند و در روزهائی که جوانان این امت با دست خالی در کوی ذوالفقاری و خرمشهر از پیکر خویش سنگر می‌ساختند و در مقابل اشغالگران خرمشهر و دشمن بعثی قهرمانانه مقاومت می‌کردند و شهادت افتخارآمیز را بر تسلیم ننگین ترجیح می‌دادند، آنها با رادیو‌های بیگانه مصاحبه می‌کردند و از نبود آزادی دم می‌زدند و یا اشک تمساح می‌ریختند بر اوضاع ادبی و ادبیات ایران. «شرمشان باد از آن روی سیاه و دل سنگ» راستی چطور است که این انقلاب عظیم الهی ادبیات ندارد ولی فلان حرکت کور و عقیم دارای ادبیات است؟ اینهمه حماسه آفرینی و ایثار و گذشت این ملت چند میلیونی که قاطبه امت انقلاب را تشکیل می‌دهند ادبیات ندارد ولی آن افراد معدود و فراری و جیره‌خوار و مخالف خوان‌دارای ادب و ادبیاتند؟!.

پس از نگرش کوتاه به زمینه‌های سیاسی در روند ادبیات انقلاب در بستر انقلاب اسلامی در ادامه به ذکر ویژگیهای اصلی و مهم آن می‌پردازیم.

ادامه دارد ...

تهیه و تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی - بخش ادبیات تبیان