پنهان شدن پشت نقاب!
مفهوم نقاب در شعر معاصر عرب
حدیث عشق در حروف نیاید و در کلمه نگنجد
«عبارت» در این حدیث «اشارت» است.
شیخ احمد غزالی
غالبا ً نقاب ، شخصیتی تاریخی را متبلور میکند (و شاعر پشت آن پنهان میشود، تا از دیدگاه مورد نظر خود تعبیر کند یا کاستیهای عصر جدید را از خلال آن مورد انتقاد قرار دهد )
[یعنی] نقاب، آفرینش اسطوره ی تاریخی ـــ نه تاریخ واقعی ـــ را متبلور میکند. از این رهگذر، میتوان احساس کلافگی و بیزاری از تاریخ واقعی را بیان کرد. البته با خلق جایگزین برای آن (اسطوره)، تنگناها و مشقات تاریخ واقعی یا کوشش جهت آفرینش موقعیتی دراماتیک، بدون استفاده از ضمیر [شخص] اول.
عبدالوهاب البیاتی شاعر مشهور جهان عرب (1926 ـــ 1999) نخستین کسی بود که واژهی «نقاب» را در کتاب خاطراتش، تجربه ی شعری من، به کار برد، و این اصطلاح، به یکی از اصطلاحات رایج در نقد معاصر عربی تبدیل شد.
بنابراین، نقاب، همان گونه که پیشتر گفته شد، یک شخصیت تاریخی (شاعر، صوفی ، مبارز ) است که شاعر امروزی از رهگذار آن به بیان اندیشهها و رؤیاهایش میپردازد. یعنی نقاب به یک ادات بیان و گاه به هدفی شاعرانه تبدیل میشود، که شاعر ناگزیر است، مرز زمان را درنوردد و آمیزه ای زمانی ارائه دهد.
پس هنگامی که شاعر امروزی، ابونواس را مورد خطاب قرار میدهد، شاعری میشود که در عصر طلایی عباسی زندگی میکند. اگر چه شاعر روایت گر تاریخ ابونواس نیست، اما ادات بیانی خود را از عصر او میگیرد و با تخیل خود دگرگون میسازد.
یا خیام به نماد و رمز بازگشت دوبارهی انسان، از طریق تناسخ در شخصیتی دیگر مبدل میشود، و حلاج به نماد زندگی دوباره همانند یک ققنوس تبدیل میگردد.
بنابراین، نقاب، همان گونه که پیشتر گفته شد، یک شخصیت تاریخی (شاعر، صوفی ، مبارز ) است که شاعر امروزی از رهگذار آن به بیان اندیشهها و رؤیاهایش میپردازد. یعنی نقاب به یک ادات بیان و گاه به هدفی شاعرانه تبدیل میشود، که شاعر ناگزیر است، مرز زمان را درنوردد و آمیزه ای زمانی ارائه دهد.
عبد الوهاب البیاتی از زبان حلاج میگوید:
ای هم آغوش من!
بیشه انبوه میشود
و ای عاشق من
درختان رشد میکنند
فردای فردا، همدیگر را در هیکل انوار دیدار میکنیم
روغن در چراغ، خشک نمیشود
و موعد نیز فراموش [ نمیشود ]
و زخم بهبود نمییابد و بذر نمیمیرد.
از دیگر شاعران عربی که به نقاب پرداخته، آدونیس شاعر سوری است. او در کتاب مهم خود «ترانههای مهیار دمشقی» روی این طرح، به شکلی ویژه و تخصصی کار کرده است.
مهیار دمشقی شخصیتی خیالی است. آدونیس با استفاده از این نقاب، اندیشهها و دردها و آرزوها و زندگی و تجربه ی خود را شخصیت بخشیده است. تردیدی نیست که آدونیس نام «مهیار» را از میراث عربی برگرفته است.
شخصیت مهیار، برگرفته از نام «مهیار دیلمی» شاعر ایرانی تبار و زرتشتی قرن چهارم هجری است.
بدرفتاری امیران آل بویه با زرتشتیان، مهیار دیلمی را به جست و جوی پناه و پشتیبان، به منطقهی شیعه نشین بغداد کشاند.
او سرانجام، بر دست استادش، شریف رضی، به اسلام گروید و مذهب شیعه اختیار کرد.
شاعری، آوارگی، ناسازگاری با زمانه و مذهب شیعه، وجوه مشترک آدونیس و مهیار دیلمی است.
مهیار، شهریاری است که رؤیای او کاخ و باغ آتش است.
مهیار چهره ای است با عاشقانی خیانت کار.
مهیار زنگهایی است که آنها را طنینی نیست.
مهیار در این فضا، به جست و جوی سیزیف است. گو اینکه سیزیف نقش مهیار را در اینجا بازی میکند و به آینه ی او تبدیل میشود:
در صخره ی دیوانه ی گردان
به جست و جوی سیزیف
چشمهایش به دنیا میآید.
از دیگر شخصیتهایی که آدونیس به روایت زندگی آنها و زندگی عصر امروز پرداخته، حضرت آدم، حضرت نوح، اورفئوس، اوزیریس، حلاج و.. هستند.
آدونیس در شعری که به داستان توفان نوح اختصاص داده، در ابتدا به بررسی اجمالی حادثه میپردازد و روایتی شعرگون ارائه میدهد و در نهایت میبینیم که شاعر، نوح روزگار میشود، که میخواهد جهانیان را به ساحل نجاتی برساند، و به جهانی دیگر راهبری کند.
اگر چه نقاب بحثی طولانی است، اما در این گفتار کوتاه، بر آن بودیم که تعریفی اجمالی و واضح از این مفهوم در نقد شعر امروز عربی ارائه دهیم.
حمزه کوتی
مطالب مرتبط:
تهیه و تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی – بخش ادبیات تبیان