در کجا نباید تقیه نمود؟
1- تقیه در قتل نفس نمی باشد، مسلمان نمی تواند برای ترس از جان و مال و ناموس خود کسی را بکشد، چرا که تشریع تقیه برای جلوگیری از ریختن خونهاست.
2- تقیه در مواردی است که انسان ضرر و زیان انبوهی را دفع کند، بنابراین در زیان اندک و کم، تقیه، واجب نیست.
3- واجب نیست تقیه کننده در هنگام وضو بر روی کفش مسح کند و یا شرب خمر نماید و یا متعه حج (لذت بردن مردان و زنان از همسرانشان در فاصله بین عمره تمتع و حج تمتع) را کنار بگذارد. گرچه عدم وجوب در موارد یاد شده مختص به معصومین(علیهم السلام) است، که این ویژگی را، "زراره" در حدیث خود آورده است و از موارد اختصاصی اولیاء معصومین سلام الله علیهم اجمعین، بر شمرده است.
4- تبری از امیرالمومنین علی(علیه السلام) در هنگام تقیه واجب نیست و انسان می تواند به جای تبری از وجود نازنین آن همای رحمت، گردنش را برای شهادت آماده سازد، که در این صورت بلا شک بهشت جاودان را برای خود خریده است، بنابراین شهدایی که توسط گروه ضاله وهابیت از آن همای رحمت تبری نجستند و به شهادت رسیدند همه در بهشت جاودان جای دارند و البته در این مورد می تواند تقیه نماید .
دلیل های تقیه بر دو قسم است:
«دلائل تقیه»
برای تقیه دلائلی عمومی و دلائلی خاص و ویژه موجود است که هر یک را بر می شمریم .
1- دلایل عمومی برای شخص مضطر که در هنگام ضرورت، باید خود را از زیان دور بدارد، مانند:
الف - وَلاَ تُلْقُواْ بِأَیْدِیكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ ؛ یعنی خود را با دست خود به هلاكت میفكنید.( بقره، 195)
ب- وَلاَ تَقْتُلُواْ أَنفُسَكُمْ ؛ یعنی و خودتان را نکشید . (سوره نساء، آیه 29)
ج – حدیث "لاضرر" و جریان روایت نبوی در مورد ثمره بن جندب که می خواست زیانی به هم کیش خود وارد سازد و پیامبر(صلی الله علیه و آله) از آن زیان جلوگیری کرد و فرمود لا ضرر و لاضرار فی الاسلام یعنی هیچ کس نمی تواند به خود و یا به دیگری زیانی برساند و این قاعده ای فقهی شد برای عدم زیان .
د - حدیث رفع(*)
همه مواردی که گفته شد، حکم می کند که مضطرین، از جمله کسانی که ترس از مخالف دارند، تقیه نمایند.
«ادله اختصاصی برای تقیه»
برخی گفته اند: در میان ادله اختصاصی تقیه، مواردی یافت می شود که ویژه حذر کردن از مخالفان عامه است که وضع و تشریع آن روایات برای شیعه ای است که باید از مخالف عامه تقیه نماید .
مانند روایات :
1 - التقیه دینی یعنی تقیه دین من است .
2 - لا دین لمن لاتقیه له؛ یعنی آن کس که تقیه نمی کند دین ندارد.
3 - ای شی اقر لعینی من التقیه؛ یعنی چه چیزی چون تقیه چشمان مرا نورانی می کند.
4 - ان التقیه جنه المومن؛ یعنی تقیه سپر مومن است.
5 - التقیه ترس المومن- بضم التاء؛ یعنی تقیه پناهگاه مومن است.
6 - التقیه حرز المومن؛ یعنی تقیه نگهبان مومن است.
7 - لا ایمان لمن لاتقیه له؛ یعنی آن که تقیه نمی کند ایمان ندارد .
8 - اتقوا علی دینکم و احجبوه بالتقیه؛ یعنی نگهبان دین خود باشید و اندیشه(حقه) خود را با تقیه پنهان سازید.
9 - من لم تکن له تقیه وضعه الله؛ یعنی آن کس که تقیه نکند، خوار خواهد شد.
10 - ما عبدالله بشی احب الیه شی الخباء قلت و ما الخباء؟ قال التقیه؛ یعنی خداوند را پرستش نشد به چیزی مانند تقیه.
11- التقیه فی کل شی یضطر الیه ابن آدم فقد احله الله؛ یعنی تقیه در هر چیزی است که فرزند آدم(انسان) ناگزیر است به انجام آن که خداوند آن را حلال نموده است.
گروه دین و اندیشه تبیان، آقامیری
پاورقی
(*) حدیث رفع، از احادیث مشهور و حائز اهمیت در بعضى از مباحث اصول فقه. متن حدیث بنا به روایت شیخ صدوق چنین است: «عن ابى عبدالله علیه السلام قال، قال رسول الله صلى الله علیه و آله: رفع عن امتى تسعة: الخطأ و النسیان، و ما اكرهوا علیه، و ما لا یطیقون، و ما لا یعلمون، و ما اضطروا الیه، و الحسد، و الطیرة و التفكر فى الوسوسة فى الخلق ما لم ینطق بشفة» (توحید، 353، خصال، 2/417، بحار الانوار، 2/280) . و به روایت شیخ كلینى در كافى، 2/باب ما رفع عن الامة، به سند دیگرى آمده: «وضع عن امتى تسع خصال . ..» كه از نظر معنى ظاهرا با نقل فوق تفاوتى ندارد. ترجمه حدیث چنین است: «امام صادق (ع) فرمود: رسول خدا (ص) فرمودند: نه چیز از امت من برداشته شده است: خطا و فراموشى، و آن چه بر آن وادار شوند و آن چه توان انجامش را ندارند، و آن چه ندانند و آن چه به ناچار تن دهند و حسد و طیره (فال بد)، و اندیشیدن در وسوسه در آفرینش تا وقتى كه آن را به زبان نیاورند»