تبیان، دستیار زندگی
من دوست دارم فریاد برآورم که مملکت ما به فرهنگ نیاز دارد. مسئله این است که وقایع بعد از جنگ ما را یک مقداری در عالم سیاست و مدیریت سیاسی غرق کرد. ما یک ملت فرهنگی هستیم؛ حیات ماهی از آب است، وقتی بیرون از آب باشد یا می‌میرد یا باید دست و پای اضافی بزند. د
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خانه تکانی فرهنگی به روش معلم

علی معلم، رئیس فرهنگستان هنر معتقد است جامعه به یک خانه‌تکانی فرهنگی نیاز دارد که مختص این فرهنگستان نیست و گامهای اولیه آن در دانشگاهها و دیگر حوزه های فرهنگی هم آغاز شده است.

علی معلم

حدود دو ماه از انتصاب علی معلم دامغانی به عنوان رئیس فرهنگستان هنر می‌گذرد و او در این مدت سیاست سکوت را پیش گرفته است. هیچکدام از استعفاهای دست‌اندرکاران فرهنگستان هنر را بعد از رفتن میرحسین موسوی نپذیرفته و در این مدت به هیچکدام از اظهارنظرهایی که درباره مدیریت او بر فرهنگستان هنر شده پاسخ نگفته است.

معلم، مدتی پیش ساخت فیلمی مستند از فعالیت‌های 10 سال گذشته فرهنگستان هنر را سفارش داد. شاید این پاسخی باشد به اظهارنظرها و قضاوت‌های مسئولان فرهنگی دولت درباره فعالیت‌های فرهگستان هنر در طول مدیریت میرحسین موسوی. خود معلم معتقد است این فیلم در واقع قرار است برای ثبت یک تحویل و تحول اداری ساخته شود تا حقی از کسی ضایع نشود.

او در گفتگو با خبرآنلاین، به نیاز جامعه به یک خانه‌تکانی فرهنگی اشاره کرد و گفت مردم ما باید به فرهنگ بازگردند تا حیاتشان را بازیابند.

شما در این دو ماه استعفای هیچ‌یک از دست‌اندرکاران فرهنگستان هنر را نپذیرفتید، آیا قرار است به روال سابق برنامه‌های فرهنگستان را ادامه دهید یا برنامه‌های جدیدی برای این نهاد فرهنگی در نظر گرفته‌اید؟

حقیقت این است که فرهنگ و جهت ما یک محدوده روشنی است. 30 سال است که انقلابی در اینجا اتفاق افتاده و در بسیاری از مسائل هیچ اختلافی بین آدم‌ها نیست که لازم باشد در آن‌ها تجدید نظر کنیم. بنابراین راه‌ها همان‌طور که هست ادامه داده می‌شود و در بعضی موارد احتمالا چیزهایی که به اندیشه بعضی‌ها نرسیده به اندیشه بعضی دیگر می‌رسد یا بعضی‌ امور امروز زمان انجامش فرا رسیده و می‌شود کاری انجام داد.  بعضی مسائل هم زمانش گذشته و باید از آن‌ها چشم پوشید.

معلم هیچکدام از استعفاهای دست‌اندرکاران فرهنگستان هنر را بعد از رفتن میرحسین موسوی نپذیرفته و در این مدت به هیچکدام از اظهارنظرهایی که درباره مدیریت او بر فرهنگستان هنر شده پاسخ نگفته است

این‌ها چیزهایی است که اقتضائات است و خیلی نمی‌شود قضایای پیرامونش را حمل بر اختلاف نظر کرد، اما در عین حال مملکت ما بیش از هر زمان دیگری احتیاج به یک خانه‌تکانی فرهنگی دارد نه فقط در فرهنگستان هنر. این مسائل در جاهای دیگر هم دارد تحقق پیدا می‌کند. همان‌طور که در دانشگاه‌ها اتفاقاتی دارد می‌افتد و مسلما حوزه‌های دیگر فرهنگی هم نسبت به گذشته، آینده درخشان‌تری برای خودشان پیش‌بینی می‌کنند و ما هم همین آرزو را داریم و دنبال تحقق همین آرزو هستیم.

در خبرها خواندیم شما سفارش ساخت برنامه مستندی را دادید که فعالیت‌های 10 سال گذشته فرهنگستان هنر را به تصویر بکشد. هدفتان از ساخت این مستند چیست؟

ببنید. یک تحویل و تحول اداری معمولی می‌تواند بهانه این قضیه باشد ولی این ماجرا می‌تواند خیلی لطیف‌تر و ظریف‌تر هم برآورد شود. به هر حال هرکدام از ما فرصت‌هایی داریم و منشأ خدماتی هستیم؛ (عیب می گرچه بگفتی، هنرش نیز بگو/ نفی حکمت نکن از بهر دل عامی چند) من فکر نمی‌کنم هیچ آدم شرافتمندی راضی باشد خدمات دیگران را به اسم خودش ثبت کند. چیزی که بعد از انقلاب و در رابطه برادرانه و عدم تشکیلاتی ما مورد فراموشی قرار گرفت، تحویل و تحول اداری است. یعنی وقتی کسی وارد اداره‌ای می‌شود چیزی را تحویل نمی‌گیرد، وقتی هم می‌رود چیزی را تحویل نمی‌دهد.

امروز ما یک ابزاری در اختیار داریم. لازم نیست همه چیز روی کاغذ باشد، می‌تواند به صورت فیلم دربیاید. و اینجا آثاری موجود است که هم از جهت معنوی و هم از نظر مادی بسیار قیمتی است. این‌ها باید یک جایی سندی داشته باشد و آسان‌ترین و بهترین روش این بود که ما از روی آن‌ها فیلم تهیه کنیم که چه چیز به ما میراث رسید و روزی که رفتیم آیا این‌ها را نابود کردیم یا چیزی به آن‌ها افزودیم.

آیا اقدام برای تهیه چنین مستندی را می‌توان پاسخی به کسانی دانست که مدعی شدند در فرهنگستان هنر اتفاقات فرهنگی قابل‌توجهی رخ نداده است؟

معلم: همین جایی که ما الان در آن ایستادیم ـ ساختمان صبا ـ در زمان مدیریت قبلی فرهنگستان هنر ساخته شده است. مجموعه هنری صبا با تمام امکاناتش قبل از این که من پایم را اینجا بگذارم ایجاد شده است. همین‌جا یک حوضخانه وجود دارد با ستون‌هایی سنجیده و بسیار زیبا که پیش از من بنا شده و همین طور ساختمان‌های دیگر فرهنگستان هنر. این‌ها را نمی‌توان نادیده گرفت

ببینید. همین جایی که ما الان در آن ایستادیم ـ ساختمان صبا ـ در زمان مدیریت قبلی فرهنگستان هنر ساخته شده است. مجموعه هنری صبا با تمام امکاناتش قبل از این که من پایم را اینجا بگذارم ایجاد شده است. همین‌جا یک حوضخانه وجود دارد با ستون‌هایی سنجیده و بسیار زیبا که پیش از من بنا شده و همین طور ساختمان‌های دیگر فرهنگستان هنر. این‌ها را نمی‌توان نادیده گرفت. در فرهنگستان هنر حدود 400 عنوان کتاب تا به حال چاپ شده و دوستان همچنان هم با ایمان و اعتقاد فراوان پیش می‌روند.

این خیلی ناجوانمردانه است که همه این‌ها را نادیده بگیریم. واقعیت این است که یک سابقه‌ای در گذشته سمتی که به من تحویل شد وجود داشت که نمی‌خواستم این سابقه در تحویل و تحول اداری گم بشود و من فقط از کنارش بگذرم. درست است اینجا را کسی به من تحویل نداد، اما من یک روزی باید به یک نفر تحویل بدهم و اگر سندی از گذشته نباشد جهت و فلش مسیر حرکت در سال‌های آینده هم مشخص نمی‌شود. این مستندسازی‌ها امکان قضاوت و عبرت‌گرفتن را به نسل‌های آینده می‌دهد.

علی معلم

شما تغییر و تحولاتی را که در اساسنامه فرهنگستان‌ها ایجاد شده است چطور ارزیابی می‌کنید؟

حقیقت این است که این تغییرات در جهت تخریب نیست. یک کم و کسری‌هایی در تشکیلاتی که سال‌ها از پیدایش آن می‌گذرد وجود دارد که به مرور زمان یافت می‌شود. هرچه تشکیلات گسترده‌تر می‌شود این نیاز حس می‌شود که اصلاحاتی پیرامونش به وجود بیاید. چنین اصلاحاتی را نمی‌توان حمل بر تخریب کرد.

شما یک ادیب و شاعر هستید، این که شما به ریاست فرهنگستانی منصوب شدید که رشته‌های هنری دیگری را تحت پوشش دارد، در نگاه اول عجیب به نظر می‌رسد. نظر خودتان در مورد این انتخاب چیست؟

البته این تقسیمات یک تقسیمات صوری است. اصلا تعلق به هنر و شناختن هنر و مدیریت هنر به اشتغال داشتن در یک رشته هنری ارتباط تنگاتنگی ندارد. ممکن بود کسی را انتخاب کنند که هیچ نوع هنری نداشته باشد، ولی مدیر خوبی باشد و بتواند هنرمندان کشور را به معنی حقیقی کلمه اداره کند. اداره کردن هنرمند یعنی فراهم کردن راه‌های رسیدن به آرمان‌ها و اولیه‌اش که اولین و مهم‌ترین ابزار کار او است. این که راحت‌تر به هنرش برسد، فضای مناسب برایش ایجاد شود و فرصت پیدا کند در جهان بزرگ امروز خودش را به منصه ظهور برساند.

لزومی نداشت من حتی در زمینه شعر هم تخصص داشته باشم. من نقاد هنر هستم، من مشتری هستم و من خریدار هنر هستم. همه هنرمندان برای نوع من که از مردم عادی و عامی هستم زحمت می‌کشند و هنرهای جهان اگر من به عنوان مخاطب هنر نباشم هیچ اعتباری ندارند. در واقع من معتقدم اگر به هیچی هیچی هم برگردم و فقط بتوانم از عهده مسئولیت اداره هنرمندان بربیایم. همین که مایه خجالت آن‌هایی نشوم که مرا انتخاب کردند، برایم کافی است.

نکته دقیقا همین است که چه کسی واقعا از عهده این مسئولیت بر می‌آید. بخشی از این ماجرا به جنبه‌های عمومی هنر مربوط است، اما بخش بزرگی‌اش تخصص در جزئیات هنر است. آیا لازم نیست کسی که با مقتضیات و جزئیات این رشته‌های هنری آشنا است، در این سمت منصوب شود؟

من 30 سال فقط در همین مجامع هنری زندگی کردم. این که سابقه مدیریت داشتم یا نداشتم، آیا کار دیگری انجام دادم یا ندادم را مد نظر قرار نمی‌دهم. امیدوارم همین سابقه هنری به اندازه هر کسی دیگر به من این قابلیت را بدهد و انشاءالله بتوانم این کار را تا آنجا که خدا برای من مقدر کرده انجام بدهم. اگر من خودم به دنبال حادثه بودم قضیه فرق می‌کرد، اما الان من برای این سمت انتخاب شده‌ام و مسوولیتت سنگین‌تر است.

وقتی از سوی انتخاب‌کنندگانی که بالاتر از همه آن‌ها ذات متعال خدواند است، انتخاب شدی کار برایت مشکل‌تر می‌شود. من دوست دارم فریاد برآورم که مملکت ما به فرهنگ نیاز دارد. مسئله این است که وقایع بعد از جنگ ما را یک مقداری در عالم سیاست و مدیریت سیاسی غرق کرد. ما یک ملت فرهنگی هستیم؛ حیات ماهی از آب است، وقتی بیرون از آب باشد یا می‌میرد یا باید دست و پای اضافی بزند. دست و پای اضافی زدن برای بیرون افتادن از آب است. ما باید ایرانیان را به فرهنگشان برگردانیم. این بازگشت به معنای ارتجاع و گذشته‌گرایی نیست بلکه به معنای بازگشت به فرهنگ و اصل خودمان است.


تنظیم از گروه هنر تبیان