چرخ زمان همچنان در گردش بود، تا این که روز نیمه شعبان سال 1309ه. ق سالروز ولادت حضرت قائم آل محمد فرا رسید.

یکشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۸۸ - ۰۰:۰۰
آیت الله حاج میرزا ابوالفضل  زاهدی
حاج ميرزا ابوالفضل زاهدي ولادت نشو و نماي پربرکت و استادان او موقعيّت آيت الله زاهدي در محضر آيت الله العظمي بروجردي احاطه بر علوم مختلف درخشندگي در محراب و منبر ساده زيستي، تواضع و صلابت اسلامي مبارزه با رژيم و نهي از منکر فضائل معنوي و اخلاقي وفات ولادت چرخ زمان همچنان در گردش بود، تا اين که روز نيمه شعبان سال 1309ه. ق سالروز ولادت حضرت قائم آل محمد فرا رسيد. در آن روز مبارک و پرنشاط، پسري در سرزمين مقدس قم از خاندان علم و فقاهت چشم به جهان گشود، که او را ابوالفضل، همنام علمدار کربلا حضرت عباس(ع) ناميدند و بعدها پس از پيمودن مدارج علمي و عملي به «آيت الله آقاي حاج ميراز ابوالفضل زاهدي(ره) »، معروف شد. او به راستي پدر ارزش‏ها و زاهد دوران بود، رفتار و گفتار و چهره‏اش نشان از زهد و پارسايي داشت که توانست در مرتبه‏اي ممتاز از علم و عمل قرار بگيرد. او از خاندان فقه، ارشاد و سيادت بود، چرا که پدرش مرحوم آيت الله حاج ملا محمود، از علما و وعّاظ والامقام قم و مادرش از سادات رضوي، نوه مرحوم سيد عبدالباقي رضوي از خادمان حرم کريمه اهل بيت(ع) بود و در عصر خود احترام و موقعيّت خاصي در ميان مردم داشت. نشو و نماي پربرکت و استادان او آيت الله العظمي حاج ميرزا ابوالفضل زاهدي از دامن مادري علويّه، از سلاله سادات رضوي، در کنار پدري فرزانه، از واعظان و عالمان برجسته قم رشد کرد و برگ شد. او براي تحصيل علم، نخست طبق معمول آن زمان، به مکتب خانه رفت؛ سپس آماده شد تا به تحصيل دروس حوزوي بپردازد. مقدّمات و سطوح را در محضر درس مرحوم علامه ميرزا سيد محمد برقعي فرا گرفت. دو نفر ديگر از اساتيد درس سطح و خارج او عبارتند از: مرحوم آيت الله حاج ميرزا محمد ارباب (متوفي 1341ه.ق، پدر حجة الاسلام و المسلمين آقاي حاج ميرزا محمد تقي اشراقي، واعظ معروف) و مرحوم آيت الله حاج سيد صادق قمي (وفات يافته سال 1338ه.ق). آيت الله زاهدي درس فلسفه و حکمت (منظومه سبزواري و...) را در محضر حکيم و استاد گرانمايه، آيت الله ميرزا علي اکبر مدرّس يزدي خواند. پس از پيمودن سطوح عاليه، حدود ده سال در درس خارج عالم فرزانه، مرجع بزرگ حضرت آيت الله العظمي حاج شيخ ابوالقاسم کبير قمي شرکت کرد و استفاده کافي برد. آيت الله حاج ميرزا ابوالفضل زاهدي(ره) در سال 1336و 1339ه.ق، دو بار به اراک مسافرت کرد. در حوزه علميّه اراک که تحت نظر آيت الله العظمي شيخ عبدالکريم حائري (وفات يافته سال 1335ه. ق) اداره مي‏شد، دو سال به تدريس و ادامه تحصيل پرداخت. وي در اين حوزه، از اصحاب آيت الله حائري به شمار مي‏آمد و زماني که حاج شيخ عبدالکريم(ره) (در سال 1340ه.ق) به قم هجرت و حوزه علميه را تأسيس کرد، حضرت آيت الله زاهدي در کنار آيات عظام: گلپايگاني، مرعشي نجفي، سيد احمد خوانساري، امام خميني، حسن فريدو...(قدّس الله اسرارهم) در محضر درس ايشان شرکت کرد و از شاگردان برجسته ايشان شد و بي گمان آيت الله حائري با بودن چنين افراد برجسته‏اي در قم، علاقمند شد که جلسه درس خود را به قم انتقال دهد. در حقيقت اين علما باعث شدند آيت الله حائري به قم بيايد و با همّت عالي و همکاري ياران باصفايش، حوزه علميه قم را نوسازي و تأسيس کند و سنگ زيرين بناي يک دانشگاه عظيم جعفري را در قم بنيان گذارد. حضرت آيت الله زاهدي به قدري مورد وثوق حضرت آيت الله العظمي حائري(ره) بود که هر گاه ايشان براي نماز جماعت در صحن عتيق مرقد مطهّر حضرت معصومه(س) حاضر نمي‏شد، آيت الله زاهدي را به جاي خود تعيين مي‏کرد. همچنين در برخي از دشواري‏هاي سياسي و اجتماعي که در عصر مرجعيت آيت الله العظمي حائري(ره) رخ مي‏داد، آقاي زاهدي به عنوان نماينده و سخنگوي آيت الله حائري، نقش به سزايي در آرام کردن اوضاع و امور و رسيدگي به مشکلات مردم داشت. موقعيّت آيت الله زاهدي در محضر آيت الله العظمي بروجردي حوزه علميّه قم با زعامت آيت الله العظمي حاج شيخ عبدالکريم حائري(ره) و با حمايت ياراني مجتهد و راستين، به همين ترتيب با رونق بيش از پيش به جلو مي‏رفت، تا آن هنگام که مرجع کل، آيت الله العظمي حاج آقا حسين بروجردي(ره) در 14محرم سال 1364مطابق با 9دي ماه 1323ش وارد قم شد. آيت الله زاهدي در اين هنگام، از اصحاب آقاي بروجردي(ره) بود و در درس ايشان شرکت مي‏کرد. آقاي بروجردي(ره) و آقاي زاهدي به هم علاقه فراواني داشتند، آقاي بروجردي ايشان را براي انجام کارهاي مهم از جمله تبليغ و بحث‏هاي علمي با صاحبان اديان، مأمور مي‏کرد. کوتاه سخن آن که: آقاي زاهدي در محضر آيت الله العظمي بروجردي(ره) از موقعيت ممتازي برخوردار بود. آيت الله زاهدي(ره) در بسياري از حوادث تلخ و شيرين اجتماعي و سياسي علاوه بر اين که مشاور نزديک آيت الله العظمي بروجردي(ره) بود، به عنوان سخنگوي آقاي بروجردي، در آرام کردن تنش‏ها نقش مؤثري داشت؛ از جمله در ماجراي توده‏اي‏هاي قم به رهبري سيد علي اکبر برقعي، - که موجب درگيري هايي در قم و کشتار و مجروح شدن عده‏اي شد. آيت الله زاهدي از طرف آيت الله العظمي بروجردي(ره) براي خاموش ساختن فتنه تلاش فراوان کرد. از فعاليت هاي آيت الله زاهدي در اين عصر، تلاش وي در مسأله ملي کردن نفت و قطع دست غارتگران بين المللي است. او در کنار مرحوم آيت الله العظمي سيد محمد تقي خوانساري(ره) (وفات يافته سال 1371ه.ق) ضمن سعي فراوان، بيانات آقاي خوانساري را به مردم ابلاغ مي‏کرد. از حوادث تلخي که در عصر مرجعيت آيت الله العظمي بروجردي(ره) رخ داد، جنب و جوش فرقه ضالّه بهائيت بود که آقاي بروجردي براي مبارزه عليه آنها، با تمام امکانات به ميدان آمد و آيت الله زاهدي به نمايندگي از طرف ايشان به استان فارس سفر کرد و در خنثي سازي تبليغات مسموم بهائيان و تحريم مصرف پپسي کولا - که منبع درآمدي براي محفل بهائيان بود. - نقش به سزايي برعهده گرفت و در اين راستا، گام‏هاي راسخي برداشت، که خود داستان مفصّلي دارد. از آثار اين رادمرد علم و عمل، پرورش شاگردان بسياري از قشر حوزه، بازار و ساير مردم بود، که در جاي خود نقش به سزايي در پيشرفت اسلام و حفظ جامعه از گناه و انحراف داشت و بسياري از طلاب را با شيوه منبر و سخنراني آشنا کرد. ايشان در مدت زماني که نماز جماعت را در مسجد امام قم اقامه مي‏کرد، به نوسازي و تعميرات اساسي مسجد، به ويژه در قسمت غربي مسجد پرداخت. سرداب و طبقه بالاي آن را با اسلوب بسيار زيبا و با کاشي کاري‏هاي جالب، بازسازي کرد و بر توسعه آن افزود. گر چه بعضي از بهانه جويان و حسودان، باعث مزاحمت‏ها شده و موجب وقفه در کار توسعه و بازسازي مي‏شدند؛ ولي ايشان با توکّل به خدا، به راه خود ادامه داد و به کارشکني آنان اعتنا نکرد و او اين کار ارزنده را در طول چند سال، تکميل کرد و به پايان رساند و اين نيز درس بزرگي از مردان الهي است که در راه پيشرفت اسلام، از ملامت نهراسند و به احياي اسلام و اماکن اسلامي ادامه دهند. هم اکنون از اين اماکن به عنوان محل نماز و وعظ و ارشاد و تدريس دروس حوزه علميّه کمال استفاده مي‏شود؛ مردم نيز به روح بلند آقاي زاهدي درود مي‏فرستند و از او به نيکي ياد مي‏کنند. مردي که با همّت پرصلابت خود، چنين ساختمان‏هاي وسيع و زيبايي را به يادگار نهاد، تا آيندگان در مضيقه نباشند و از آنها استفاده کنند. ايشان علاوه بر نوسازي مسجد امام حسن عسکري(ره) ، با همّت و نفوذ خود در ميان مردم، موفّق شد مسجد چهارمردان، در خيابان چهارمردان و مسجد ملّا جعفر، در بازار را توسعه دهد. وي در تهران، مساجد گوناگوني ساخت. گرمخانه مسجد جامع تهران و مسجد راهجرد واقع در جاده قم و اراک را نيز نوسازي و فعّال کرد. به علاوه در کمک رساني به مستضعفان و حل مشکلات مردم، خدمات شاياني انجام داد. در کنار خدمات علمي و فرهنگي، به خدمات اجتماعي نيز اشتغال و تلاش فراوان داشت. احاطه بر علوم مختلف مرحوم آيت الله زاهدي در همه فنون و علوم اسلامي، استاد بود. از اساتيد مختلف که استوانه‏هاي عظيم علم، در عصر خود بودند، بهره قابل توجّهي برد. او علاوه بر فقه و اصول، بر زبان انگليسي تسلّط داشت و زبان عبري را نيز از يک نفر يهودي که به وسيله ايشان مسلمان شده بود، آموخت. وي گذشته از بحث و ردّ و ايراد استدلالي در اديان، به تاريخ و جغرافياي اديان گوناگون آشنا بود. از اين رو بعضي از بزرگان، حتي بعضي از مراجع در اين زمينه از ايشان استفاده مي‏کردند. به همين دليل از افراد نادري بود که در حوزه علميّه قم براي بحث علمي با صاحبان اديان انتخاب مي‏شد؛ زيرا به خوبي مي‏توانست به پرسشهاي آنها پاسخ دهد. علماي بزرگ و مراجع تقليد براي نظريات ايشان از جمله نظريات فقهي اش احترام خاصي قايل بودند. حضرت امام خميني(ره) ايشان را «شيخ الطايفه» مي‏خواند و در بعضي از مباحث نظر ايشان را محترم مي‏شمرد. (البته اين مسئله بحث مفصلي دارد و اينجا جاي بحث آن نيست.) از ويژگي‏هاي آيت الله زاهدي به گفته خودشان، اين بود که همه کتاب‏هايي را که در خانه داشت، به طور کامل مطالعه و نکات جالب را فيش برداري مي‏کرد. او واقعاً اهل تحقيق و مطالعه بود، مثلاً کتاب چند جلدي «اُسدالغابه» و «تاريخ خطيب بغدادي» (مؤلف هر دو از علماي معروف اهل تسنن هستند.) و «بحارالانوار» را از اول تا آخر مطالعه و نکات آن‏ها را در يادداشت‏هاي خود ثبت کرد؛ تا آنجا که مي‏فرمود: «کتاب چند جلدي تاريخ بغداد را چهار بار مطالعه کردم و از آن يادداشت برداشتم.» از اين رو بر علوم مختلف احاطه داشت و بر مطالب مختلف اسلامي و تاريخي مسلّط بود. آيت الله زاهدي به قدري به تعليم و تعلّم اهميّت مي‏داد، که همواره مي‏کوشيد مطالب معنوي و علمي را به ديگران بياموزد؛ به طوري که اين مطلب بين مردم مشهور شد که: «هر کس از کنار ايشان عبور کند، چيزي ياد مي‏گيرد.» درخشندگي در محراب و منبر آيت الله ميرزا ابوالفضل زاهدي(ره) پس از اتمام دروس حوزوي، به تدريس در حوزه علميّه قم، ارشاد مردم و تفسير قرآن براي حوزويان و عموم مردم پرداخت. او همانند پدر ارجمندش مي‏خواست آنچه را که آموخته بود، بر اساس سخن پيامبر(ص) : زَکاةُ الْعِلْمِ اَنْ يُعَلِّمَهُ اَهْلَهُ؛ زکات علم، آموختن آن به اهلش است.» به ديگران تعليم دهد، از اين رو به نشر علوم اسلامي (فقه، اصول، تفسير، حديث، وعظ و ارشاد) بر اساس قرآن، نهج البلاغه و احاديث خاندان رسالت(ع) پرداخت. وي پس از رحلت آيت الله شيخ عبدالکريم حائري(ره) ( 1335ه. ق) به تهران هجرت کرد و بيش از ده سال در مسجد جامع، واقع در بازار تهران، به اقامه جماعت، تدريس و تفسير قرآن و موعظه و ارشاد مردم پرداخت، تا اين که در سال 1368ه. ق به قم بازگشت و به تدريس فقه و اصول و تفسير براي حوزويان مشغول شد. در سرداب مسجد امام قم - که در قسمت غربي مسجد قرار دارد. - شب‏ها پس از اقامه جماعت، منبر مي‏رفت و براي عمودم مردم، با بياني شيوا و روان، تفسير قرآن مي‏گفت. آري خدمات علمي و فرهنگي شايان و مستمري به مردم ارائه کرد و نگارنده خود بارها در مجلس تفسير او شرکت کردم و استفاده بردم. بزرگان حوزه نيز مستفيض مي‏شدند. آيت الله زاهدي(ره) علاوه بر اين جلسات، گاه در مجالس مهم از جمله مجلسي که آيت الله العظمي بروجردي(ره) در منزل خود تشکيل مي‏داد، منبر مي‏رفت. علماي بزرگ و شخص آقاي بروجردي(ره) در آن مجلس شرکت مي‏کردند و توجّه آيت الله بروجردي بر اين که حتماً پاي صحبت آيت الله زاهدي(ره) بنشينند. دليل آن است که آقاي بروجردي عنايت خاصي به او داشتند و او را در بيان مطالب و تحقيقات علمي داراي اعتبار و شأن و مکانت ممتازي مي‏دانست، لذا در آن مجلس حضور مي‏يافته و در حقيقت منبر او همانند تدريس براي عموم و طلاب و اهل علم بود. اين ويژگي‏ها نيز حکايت از آن داشت که تبحّر ويژه‏اي در بيان مطالب و استفاده از واژه‏هاي ادبي و فصاحت و بلاغت دارد. وي مطالب را از عمق جان بيان مي‏کرد، از اين رو تأثير نفس مخصوصي داشت، چرا که اگر سخن از دل برآيد، لاجرم بر دل نشيند. خوش گفتاري، لطيفه گويي و برخورد مهرانگيز او در منبر و جلسات ديگر باعث شده بود که بسياري از راننده‏ها و ميداني‏ها به پاي منبرش کشيده شوند و بسياري از آنها از خلاف‏هاي خود توبه کنند و در پرتو نصايح او، هدايت شوند. اين امور حاکي است که وعّاظ بايد شيوه‏هاي نفوذ در ديگران و جلب افراد را بدانند و با به کار بردن آنها به توفيقات سرشاري در راستاي تبليغات نايل آيند. ساده زيستي، تواضع و صلابت اسلامي مرحوم آيت الله زاهدي(ره) بسيار خوش برخورد و خندان بود و با همه قشرها، برخورد صميمي داشت؛ چرا که خصلت تواضع در او به صورت کامل وجود داشت. گاهي او را در مسجد امام مي‏ديدم که کنار ديوار و روس سکوي مسجد نشسته و با تواضع خاصي مشغول ذکر خدا و در انتظار نماز جماعت است و هر از چندي مردم به خدمتش مي‏رسيدند و با کمال سادگي، مسئله خود را از او مي‏پرسيدند و پاسخ دريافت مي‏کردند. در خانه نيز هنگام اعياد و جشن‏ها از مردم استقبال مي‏کرد و صميمانه به پذيرايي مي‏پرداخت. با مردم احوال پرسي مي‏کرد و به صورتي دوستانه و صميمي به آن‏ها تبريک مي‏گفت. او هيچ چيزي را وجه المصالحه اسلام قرار نمي‏داد و تمام همّ و غمَش تبليغ اسلام بود. همانند چشمه‏اي جوشان همواره تشنگان حقيقت را با احکام اسلام و تفسير قرآن سيراب مي‏کرد و ساده زيستي را پلي براي ارتباط با مردم قرار داده بود تا آن‏ها بدون مانع از اين چشمه جوشان فضايل بهره‏مند شوند. حضرت امام خميني(ره) احترام خاصي به ايشان مي‏نمود و او را به «شيخ الفقهاء» مي‏خواند (زيرا از نظر سن، حدود يازده سال از امام بزرگ‏تر بود.) به ياد دارم در يکي از شب‏هاي جشن، در سال‏هاي 41و 42حضرت امام خميني قبل از تبعيد و زندان، به سرداب مسجد امام وارد شد و نزد آيت الله زاهدي نشست. ملاقات آنها در آن شب بسيار با ملاطفت و مهر و محبت بود، گويي دو يار صميمي مدت‏ها يکديگر را نديده‏اند! در فضايي بسيار باصفا احوال همديگر را پرسيدند. آيت الله زاهدي نيز هنگام استقبال و بدرقه، احترام فوق العاده‏اي به امام ابراز کرد. مبارزه با رژيم و نهي از منکر آيت الله زاهدي(ره) با تفسر قرآن و بهره‏گيري از نهج البلاغه و احاديث پيامبر(ص) و امامان(ع) در راستاي انقلاب فرهنگي، تلاش پي گير و دائمي داشت. همواره امر به معروف و نهي از منکر مي‏کرد. با بيان واقعيّات اسلام، مبارزه با طاغوتيان را ئأييد مي‏کرد؛ امر به معروف و نهي از منکر او حتي در کوچه و بازار و... ديده مي‏شد. در برابر گناه، عکس العمل نشان مي‏داد و اگر به کسي ظلم مي‏شد، ظالم را نصيحت و از ظلم جلوگيري مي‏کرد و در عصر درگيري‏هاي رضاخان نيز همراه مراجع بود و فعاليت چشمگيري داشت. هنگامي که رژيم ستم شاهي در سال 1342ه. ش، حضرت امام خميني(ره) را دستگير و زنداني کرد، آيت الله زاهدي(ره) تصميم گرفت با وساطت بعضي از دوستانش با امام در زندان ملاقات کند. وقتي که بيت معظّم رهبر عاليقدر انقلاب از ملاقات ايشان با امام، آگاه مي‏شوند، تصميم مي‏گيرند مقداري لباس و تعدادي کتاب براي امام بفرستند، ايشان قبول مي‏کند؛ اما دستگاه انتظامي و اطلاعاتي از ترس اطلاع امام از خارج زندان و پيامدهاي آن، از بردن لباس و کتاب به وسيله ايشان جلوگيري مي‏کند. آنها لباس و کتابها را از ايشان مي‏گيرند، با اين قول که؛ خودمان به خدمت آقاي خميني مي‏رسانيم. ملاقات آيت الله زاهدي با امام آن طور که ايشان مي‏فرمود از نظر ابراز عواطف و احساسات طرفين، ديدني بود. البته متانت و صلابت امام، مانند خار از زندان کاملاً عادي بود. او در اين ملاقات از نزديک احوال امام را جويا شد و براي سلامتي و آزادي امام دعا کرد، ولي کتابها و لباس را به قم باز گرداند و از اين عمل زشت دستگاه اطلاعات بسيار ناراحت شد و در طرد قانون ننگين کاپيتولاسيون (که امام به خاطر مبارزه با آن زنداني و تبعيد شد.) سخنراني کرد؛ در اين سخنراني فرمود: «بر اساس قانون کاپيتولاسيون، حکومت شاه پذيرفت که آمريکاييان خود مجرمانشان را محاکمه کنند ومَحاکم ايران حق محاکمه آنها را نداشته باشد و اين قانون به منزله ننگين‏ترين سلطه آمريکا بر ايران بود.» حضرت آيت الله زاهدي پس از سخنراني بسيار باصلابت و محکم امام در مسجد امام(ع) در مجلس باشکوهي، موضوع کاپيتولاسيون را عنوان کرد و به تشريح و بيان زشتي کاپيتولاسيون و پيامدهاي شوم آن پرداخت، آنگاه فرمود: «اگر آيت الله خميني فرمود: سزاوار است به جاي جشن، پرچم سياه برافرازيد، من مي‏گويم سزاوار است که لباس سياه و عزا بپوشيد و به اين ترتيب تأثّر و اندوه خود را نسبت به اين پديده استعماري، اعلام کنيد.» سپس از مفاد اين آيه شريفه استفاده کرد: (انّ الْمُلُوکَ اِذا دَخَلُوا قَرْيَةً اَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا اَعِزَّةَ اَهْلِها اَذِلَّةً وَ کَذلِکَ يَعْعَلُونَ.) «پادشاهان هنگامي که وارد منطقه آبادي مي‏شوند، آن را به فساد و تبهي مي‏کشند و عزيزان آنجا را ذليل مي‏کنند، آري کار آنان همين گونه است.»(نمل، آيه.34) و به اين ترتيب عدم لياقت و شايستگي شاه و دولت وقت را در مورد تصويب چنين قانون ننگيني در مجلس فرمايشي، گوشزد کرد و به مردم، براي جلوگيري از تصويب چنين قانوني، هشدار داد. او هدف شاهان را افساد و ذليل کردن و تحقير مسلمانان دانست و از اين موضوع که چرا زمامدار کشور بايد به ملّتش چنين رفتار نابخردانه کند، به شدت انتقاد کرد. روشن است که چنين سخنراني، آن هم در مسجد امام حسن عسکري قم در ميان انبوه جمعيت، تأييد آشکار مبارزات امام خميني(ره) و دعوت علني مردم به مبارزه و نهي از منکر بود. فضائل معنوي و اخلاقي مرحوم آيت الله زاهدي(ره) مردي خود ساخته و مسلّط بر هواي نفس بود. با اين که شايستگي مقام مرجعيت را داشت، اما علماي ديگر را بر خود ترجيح داد. و به همان شيوه هميشگي، يعني به تدريس، تفسير، وعظ و ارشاد ادامه داد. او متصلب در دين و ذوب شده در آن بود؛ در حفظ احکام حتي انجام مستحبات و ترک مکروهات، جديت و اصرار داشت، به عنوان مثال هرگز با سر برهنه به توالت نمي‏رفت، چرا که اين کار مکروه است. تهجّد و راز و نياز آيت الله زاهدي در دل شب و نماز شب او در حدي بود که هميشه دو ساعت قبل از اذان صبح بيدار مي‏شد و صداي گريه‏اش در نماز شب شنيده مي‏شد. براي اداي نماز صبح، به مسجد سلماسي که در همسايگي خانه‏اش قرار داشت، مي‏رفت و گاهي که مؤذّن نمي‏آمد، خود به بالاي بام مي‏رفت و اذان مي‏گفت و آواي ملکوتي اذانش، فضاي اطراف مسجد را معطّر مي‏کرد. همواره يک ربع يا نيم ساعت قبل از نماز جماعت، کنار سجّاده‏اش مي‏نشست و منتظر فرا رسيدن وقت نماز مي‏شد.همه کارهايش از روي نظم و برنامه بود، به طوري که اوقات خود را برنامه ريزي کرده بود تا هيچ فرصتي را بيهوده از دست ندهد. با قرآن انس داشت و تلاوت و تدبّر در آيات الهي، از برنامه‏هاي هميشگي او بود. در معاشرت با مردم و بستگان، بسيار خوش رو و خوش اخلاق بود، ولي در برابر موارد خلاف، غيرت ديني مخصوصي داشت. در انجام دستورهاي فردي و اجتماعي دين، مقاومت و جديّت خلل ناپذيري داشت. و در موارد لازم، از خود نهايت تواضع را نشان مي‏داد و در موارد نابجا، به خاطر انجام فرمان خدا، خشونت نموده و پافشاري مي‏کرد.شيفته و شيداي ولايت بود. از اوصاف و فضايل خاندان رسالت، به خصوص امير مؤمنان علي(ع) در منبر، درس و همه جا سخن مي‏گفت. وفات سرانجام راد مرد بزرگ ايت الله حاج ميرزا ابوالفضل زاهدي در بامداد 12 فروردين 1357 ش وفات يافت و به ديدار معبودش شتافت. منبع:سايت باشگاه انديشه تهيه و تنظيم: فريادرس گروه حوزه عليمه
  • [placeholder]
  • [placeholder]