حاج میرزا ابوالفضل زاهدی
نشو و نمای پربرکت و استادان او
موقعیّت آیت الله زاهدی در محضر آیت الله العظمی بروجردی
ساده زیستی، تواضع و صلابت اسلامی
چرخ زمان همچنان در گردش بود، تا این که روز نیمه شعبان سال 1309ه. ق سالروز ولادت حضرت قائم آل محمد فرا رسید. در آن روز مبارک و پرنشاط، پسری در سرزمین مقدس قم از خاندان علم و فقاهت چشم به جهان گشود، که او را ابوالفضل، همنام علمدار کربلا حضرت عباس(ع) نامیدند و بعدها پس از پیمودن مدارج علمی و عملی به «آیت الله آقای حاج میراز ابوالفضل زاهدی(ره) »، معروف شد. او به راستی پدر ارزشها و زاهد دوران بود، رفتار و گفتار و چهرهاش نشان از زهد و پارسایی داشت که توانست در مرتبهای ممتاز از علم و عمل قرار بگیرد. او از خاندان فقه، ارشاد و سیادت بود، چرا که پدرش مرحوم آیت الله حاج ملا محمود، از علما و وعّاظ والامقام قم و مادرش از سادات رضوی، نوه مرحوم سید عبدالباقی رضوی از خادمان حرم کریمه اهل بیت(ع) بود و در عصر خود احترام و موقعیّت خاصی در میان مردم داشت.
نشو و نمای پربرکت و استادان او
آیت الله العظمی حاج میرزا ابوالفضل زاهدی از دامن مادری علویّه، از سلاله سادات رضوی، در کنار پدری فرزانه، از واعظان و عالمان برجسته قم رشد کرد و برگ شد. او برای تحصیل علم، نخست طبق معمول آن زمان، به مکتب خانه رفت؛ سپس آماده شد تا به تحصیل دروس حوزوی بپردازد. مقدّمات و سطوح را در محضر درس مرحوم علامه میرزا سید محمد برقعی فرا گرفت.دو نفر دیگر از اساتید درس سطح و خارج او عبارتند از: مرحوم آیت الله حاج میرزا محمد ارباب (متوفی 1341ه.ق، پدر حجة الاسلام و المسلمین آقای حاج میرزا محمد تقی اشراقی، واعظ معروف) و مرحوم آیت الله حاج سید صادق قمی (وفات یافته سال 1338ه.ق).
آیت الله زاهدی درس فلسفه و حکمت (منظومه سبزواری و...) را در محضر حکیم و استاد گرانمایه، آیت الله میرزا علی اکبر مدرّس یزدی خواند. پس از پیمودن سطوح عالیه، حدود ده سال در درس خارج عالم فرزانه، مرجع بزرگ حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ ابوالقاسم کبیر قمی شرکت کرد و استفاده کافی برد.
آیت الله حاج میرزا ابوالفضل زاهدی(ره) در سال 1336و 1339ه.ق، دو بار به اراک مسافرت کرد. در حوزه علمیّه اراک که تحت نظر آیت الله العظمی شیخ عبدالکریم حائری (وفات یافته سال 1335ه. ق) اداره میشد، دو سال به تدریس و ادامه تحصیل پرداخت. وی در این حوزه، از اصحاب آیت الله حائری به شمار میآمد و زمانی که حاج شیخ عبدالکریم(ره) (در سال 1340ه.ق) به قم هجرت و حوزه علمیه را تأسیس کرد، حضرت آیت الله زاهدی در کنار آیات عظام: گلپایگانی، مرعشی نجفی، سید احمد خوانساری، امام خمینی، حسن فریدو...(قدّس الله اسرارهم) در محضر درس ایشان شرکت کرد و از شاگردان برجسته ایشان شد و بی گمان آیت الله حائری با بودن چنین افراد برجستهای در قم، علاقمند شد که جلسه درس خود را به قم انتقال دهد. در حقیقت این علما باعث شدند آیت الله حائری به قم بیاید و با همّت عالی و همکاری یاران باصفایش، حوزه علمیه قم را نوسازی و تأسیس کند و سنگ زیرین بنای یک دانشگاه عظیم جعفری را در قم بنیان گذارد.
همچنین در برخی از دشواریهای سیاسی و اجتماعی که در عصر مرجعیت آیت الله العظمی حائری(ره) رخ میداد، آقای زاهدی به عنوان نماینده و سخنگوی آیت الله حائری، نقش به سزایی در آرام کردن اوضاع و امور و رسیدگی به مشکلات مردم داشت.
موقعیّت آیت الله زاهدی در محضر آیت الله العظمی بروجردی
حوزه علمیّه قم با زعامت آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری(ره) و با حمایت یارانی مجتهد و راستین، به همین ترتیب با رونق بیش از پیش به جلو میرفت، تا آن هنگام که مرجع کل، آیت الله العظمی حاج آقا حسین بروجردی(ره) در 14محرم سال 1364مطابق با 9دی ماه 1323ش وارد قم شد. آیت الله زاهدی در این هنگام، از اصحاب آقای بروجردی(ره) بود و در درس ایشان شرکت میکرد. آقای بروجردی(ره) و آقای زاهدی به هم علاقه فراوانی داشتند، آقای بروجردی ایشان را برای انجام کارهای مهم از جمله تبلیغ و بحثهای علمی با صاحبان ادیان، مأمور میکرد. کوتاه سخن آن که: آقای زاهدی در محضر آیت الله العظمی بروجردی(ره) از موقعیت ممتازی برخوردار بود.آیت الله زاهدی(ره) در بسیاری از حوادث تلخ و شیرین اجتماعی و سیاسی علاوه بر این که مشاور نزدیک آیت الله العظمی بروجردی(ره) بود، به عنوان سخنگوی آقای بروجردی، در آرام کردن تنشها نقش مؤثری داشت؛ از جمله در ماجرای تودهایهای قم به رهبری سید علی اکبر برقعی، - که موجب درگیری هایی در قم و کشتار و مجروح شدن عدهای شد. آیت الله زاهدی از طرف آیت الله العظمی بروجردی(ره) برای خاموش ساختن فتنه تلاش فراوان کرد.
از فعالیت های آیت الله زاهدی در این عصر، تلاش وی در مسأله ملی کردن نفت و قطع دست غارتگران بین المللی است. او در کنار مرحوم آیت الله العظمی سید محمد تقی خوانساری(ره) (وفات یافته سال 1371ه.ق) ضمن سعی فراوان، بیانات آقای خوانساری را به مردم ابلاغ میکرد.
از حوادث تلخی که در عصر مرجعیت آیت الله العظمی بروجردی(ره) رخ داد، جنب و جوش فرقه ضالّه بهائیت بود که آقای بروجردی برای مبارزه علیه آنها، با تمام امکانات به میدان آمد و آیت الله زاهدی به نمایندگی از طرف ایشان به استان فارس سفر کرد و در خنثی سازی تبلیغات مسموم بهائیان و تحریم مصرف پپسی کولا - که منبع درآمدی برای محفل بهائیان بود. - نقش به سزایی برعهده گرفت و در این راستا، گامهای راسخی برداشت، که خود داستان مفصّلی دارد.
از آثار این رادمرد علم و عمل، پرورش شاگردان بسیاری از قشر حوزه، بازار و سایر مردم بود، که در جای خود نقش به سزایی در پیشرفت اسلام و حفظ جامعه از گناه و انحراف داشت و بسیاری از طلاب را با شیوه منبر و سخنرانی آشنا کرد.
ایشان در مدت زمانی که نماز جماعت را در مسجد امام قم اقامه میکرد، به نوسازی و تعمیرات اساسی مسجد، به ویژه در قسمت غربی مسجد پرداخت. سرداب و طبقه بالای آن را با اسلوب بسیار زیبا و با کاشی کاریهای جالب، بازسازی کرد و بر توسعه آن افزود.
گر چه بعضی از بهانه جویان و حسودان، باعث مزاحمتها شده و موجب وقفه در کار توسعه و بازسازی میشدند؛ ولی ایشان با توکّل به خدا، به راه خود ادامه داد و به کارشکنی آنان اعتنا نکرد و او این کار ارزنده را در طول چند سال، تکمیل کرد و به پایان رساند و این نیز درس بزرگی از مردان الهی است که در راه پیشرفت اسلام، از ملامت نهراسند و به احیای اسلام و اماکن اسلامی ادامه دهند.
هم اکنون از این اماکن به عنوان محل نماز و وعظ و ارشاد و تدریس دروس حوزه علمیّه کمال استفاده میشود؛ مردم نیز به روح بلند آقای زاهدی درود میفرستند و از او به نیکی یاد میکنند. مردی که با همّت پرصلابت خود، چنین ساختمانهای وسیع و زیبایی را به یادگار نهاد، تا آیندگان در مضیقه نباشند و از آنها استفاده کنند.
ایشان علاوه بر نوسازی مسجد امام حسن عسکری(ره) ، با همّت و نفوذ خود در میان مردم، موفّق شد مسجد چهارمردان، در خیابان چهارمردان و مسجد ملّا جعفر، در بازار را توسعه دهد. وی در تهران، مساجد گوناگونی ساخت. گرمخانه مسجد جامع تهران و مسجد راهجرد واقع در جاده قم و اراک را نیز نوسازی و فعّال کرد. به علاوه در کمک رسانی به مستضعفان و حل مشکلات مردم، خدمات شایانی انجام داد. در کنار خدمات علمی و فرهنگی، به خدمات اجتماعی نیز اشتغال و تلاش فراوان داشت.
احاطه بر علوم مختلف
مرحوم آیت الله زاهدی در همه فنون و علوم اسلامی، استاد بود. از اساتید مختلف که استوانههای عظیم علم، در عصر خود بودند، بهره قابل توجّهی برد. او علاوه بر فقه و اصول، بر زبان انگلیسی تسلّط داشت و زبان عبری را نیز از یک نفر یهودی که به وسیله ایشان مسلمان شده بود، آموخت. وی گذشته از بحث و ردّ و ایراد استدلالی در ادیان، به تاریخ و جغرافیای ادیان گوناگون آشنا بود. از این رو بعضی از بزرگان، حتی بعضی از مراجع در این زمینه از ایشان استفاده میکردند. به همین دلیل از افراد نادری بود که در حوزه علمیّه قم برای بحث علمی با صاحبان ادیان انتخاب میشد؛ زیرا به خوبی میتوانست به پرسشهای آنها پاسخ دهد.علمای بزرگ و مراجع تقلید برای نظریات ایشان از جمله نظریات فقهی اش احترام خاصی قایل بودند. حضرت امام خمینی(ره) ایشان را «شیخ الطایفه» میخواند و در بعضی از مباحث نظر ایشان را محترم میشمرد. (البته این مسئله بحث مفصلی دارد و اینجا جای بحث آن نیست.)
از ویژگیهای آیت الله زاهدی به گفته خودشان، این بود که همه کتابهایی را که در خانه داشت، به طور کامل مطالعه و نکات جالب را فیش برداری میکرد. او واقعاً اهل تحقیق و مطالعه بود، مثلاً کتاب چند جلدی «اُسدالغابه» و «تاریخ خطیب بغدادی» (مؤلف هر دو از علمای معروف اهل تسنن هستند.) و «بحارالانوار» را از اول تا آخر مطالعه و نکات آنها را در یادداشتهای خود ثبت کرد؛ تا آنجا که میفرمود: «کتاب چند جلدی تاریخ بغداد را چهار بار مطالعه کردم و از آن یادداشت برداشتم.»
از این رو بر علوم مختلف احاطه داشت و بر مطالب مختلف اسلامی و تاریخی مسلّط بود. آیت الله زاهدی به قدری به تعلیم و تعلّم اهمیّت میداد، که همواره میکوشید مطالب معنوی و علمی را به دیگران بیاموزد؛ به طوری که این مطلب بین مردم مشهور شد که: «هر کس از کنار ایشان عبور کند، چیزی یاد میگیرد.»
درخشندگی در محراب و منبر
آیت الله میرزا ابوالفضل زاهدی(ره) پس از اتمام دروس حوزوی، به تدریس در حوزه علمیّه قم، ارشاد مردم و تفسیر قرآن برای حوزویان و عموم مردم پرداخت. او همانند پدر ارجمندش میخواست آنچه را که آموخته بود، بر اساس سخن پیامبر(ص) : زَکاةُ الْعِلْمِ اَنْ یُعَلِّمَهُ اَهْلَهُ؛ زکات علم، آموختن آن به اهلش است.» به دیگران تعلیم دهد، از این رو به نشر علوم اسلامی (فقه، اصول، تفسیر، حدیث، وعظ و ارشاد) بر اساس قرآن، نهج البلاغه و احادیث خاندان رسالت(ع) پرداخت.وی پس از رحلت آیت الله شیخ عبدالکریم حائری(ره) ( 1335ه. ق) به تهران هجرت کرد و بیش از ده سال در مسجد جامع، واقع در بازار تهران، به اقامه جماعت، تدریس و تفسیر قرآن و موعظه و ارشاد مردم پرداخت، تا این که در سال 1368ه. ق به قم بازگشت و به تدریس فقه و اصول و تفسیر برای حوزویان مشغول شد.
در سرداب مسجد امام قم - که در قسمت غربی مسجد قرار دارد. - شبها پس از اقامه جماعت، منبر میرفت و برای عمودم مردم، با بیانی شیوا و روان، تفسیر قرآن میگفت. آری خدمات علمی و فرهنگی شایان و مستمری به مردم ارائه کرد و نگارنده خود بارها در مجلس تفسیر او شرکت کردم و استفاده بردم. بزرگان حوزه نیز مستفیض میشدند.
آیت الله زاهدی(ره) علاوه بر این جلسات، گاه در مجالس مهم از جمله مجلسی که آیت الله العظمی بروجردی(ره) در منزل خود تشکیل میداد، منبر میرفت. علمای بزرگ و شخص آقای بروجردی(ره) در آن مجلس شرکت میکردند و توجّه آیت الله بروجردی بر این که حتماً پای صحبت آیت الله زاهدی(ره) بنشینند. دلیل آن است که آقای بروجردی عنایت خاصی به او داشتند و او را در بیان مطالب و تحقیقات علمی دارای اعتبار و شأن و مکانت ممتازی میدانست،
لذا در آن مجلس حضور مییافته و در حقیقت منبر او همانند تدریس برای عموم و طلاب و اهل علم بود.
این ویژگیها نیز حکایت از آن داشت که تبحّر ویژهای در بیان مطالب و استفاده از واژههای ادبی و فصاحت و بلاغت دارد. وی مطالب را از عمق جان بیان میکرد، از این رو تأثیر نفس مخصوصی داشت، چرا که اگر سخن از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند.
خوش گفتاری، لطیفه گویی و برخورد مهرانگیز او در منبر و جلسات دیگر باعث شده بود که بسیاری از رانندهها و میدانیها به پای منبرش کشیده شوند و بسیاری از آنها از خلافهای خود توبه کنند و در پرتو نصایح او، هدایت شوند. این امور حاکی است که وعّاظ باید شیوههای نفوذ در دیگران و جلب افراد را بدانند و با به کار بردن آنها به توفیقات سرشاری در راستای تبلیغات نایل آیند.
ساده زیستی، تواضع و صلابت اسلامی
مرحوم آیت الله زاهدی(ره) بسیار خوش برخورد و خندان بود و با همه قشرها، برخورد صمیمی داشت؛ چرا که خصلت تواضع در او به صورت کامل وجود داشت. گاهی او را در مسجد امام میدیدم که کنار دیوار و روس سکوی مسجد نشسته و با تواضع خاصی مشغول ذکر خدا و در انتظار نماز جماعت است و هر از چندی مردم به خدمتش میرسیدند و با کمال سادگی، مسئله خود را از او میپرسیدند و پاسخ دریافت میکردند.در خانه نیز هنگام اعیاد و جشنها از مردم استقبال میکرد و صمیمانه به پذیرایی میپرداخت. با مردم احوال پرسی میکرد و به صورتی دوستانه و صمیمی به آنها تبریک میگفت.
او هیچ چیزی را وجه المصالحه اسلام قرار نمیداد و تمام همّ و غمَش تبلیغ اسلام بود. همانند چشمهای جوشان همواره تشنگان حقیقت را با احکام اسلام و تفسیر قرآن سیراب میکرد و ساده زیستی را پلی برای ارتباط با مردم قرار داده بود تا آنها بدون مانع از این چشمه جوشان فضایل بهرهمند شوند.
حضرت امام خمینی(ره) احترام خاصی به ایشان مینمود و او را به «شیخ الفقهاء» میخواند (زیرا از نظر سن، حدود یازده سال از امام بزرگتر بود.) به یاد دارم در یکی از شبهای جشن، در سالهای 41و 42حضرت امام خمینی قبل از تبعید و زندان، به سرداب مسجد امام وارد شد و نزد آیت الله زاهدی نشست. ملاقات آنها در آن شب بسیار با ملاطفت و مهر و محبت بود، گویی دو یار صمیمی مدتها یکدیگر را ندیدهاند!
در فضایی بسیار باصفا احوال همدیگر را پرسیدند. آیت الله زاهدی نیز هنگام استقبال و بدرقه، احترام فوق العادهای به امام ابراز کرد.
مبارزه با رژیم و نهی از منکر
آیت الله زاهدی(ره) با تفسر قرآن و بهرهگیری از نهج البلاغه و احادیث پیامبر(ص) و امامان(ع) در راستای انقلاب فرهنگی، تلاش پی گیر و دائمی داشت. همواره امر به معروف و نهی از منکر میکرد. با بیان واقعیّات اسلام، مبارزه با طاغوتیان را ئأیید میکرد؛ امر به معروف و نهی از منکر او حتی در کوچه و بازار و... دیده میشد. در برابر گناه، عکس العمل نشان میداد و اگر به کسی ظلم میشد، ظالم را نصیحت و از ظلم جلوگیری میکرد و در عصر درگیریهای رضاخان نیز همراه مراجع بود و فعالیت چشمگیری داشت. هنگامی که رژیم ستم شاهی در سال 1342ه. ش، حضرت امام خمینی(ره) را دستگیر و زندانی کرد، آیت الله زاهدی(ره) تصمیم گرفت با وساطت بعضی از دوستانش با امام در زندان ملاقات کند. وقتی که بیت معظّم رهبر عالیقدر انقلاب از ملاقات ایشان با امام، آگاه میشوند، تصمیم میگیرند مقداری لباس و تعدادی کتاب برای امام بفرستند، ایشان قبول میکند؛ اما دستگاه انتظامی و اطلاعاتی از ترس اطلاع امام از خارج زندان و پیامدهای آن، از بردن لباس و کتاب به وسیله ایشان جلوگیری میکند. آنها لباس و کتابها را از ایشان میگیرند، با این قول که؛ خودمان به خدمت آقای خمینی میرسانیم.ملاقات آیت الله زاهدی با امام آن طور که ایشان میفرمود از نظر ابراز عواطف و احساسات طرفین، دیدنی بود. البته متانت و صلابت امام، مانند خار از زندان کاملاً عادی بود. او در این ملاقات از نزدیک احوال امام را جویا شد و برای سلامتی و آزادی امام دعا کرد، ولی کتابها و لباس را به قم باز گرداند و از این عمل زشت دستگاه اطلاعات بسیار ناراحت شد و در طرد قانون ننگین کاپیتولاسیون (که امام به خاطر مبارزه با آن زندانی و تبعید شد.) سخنرانی کرد؛ در این سخنرانی فرمود:
حضرت آیت الله زاهدی پس از سخنرانی بسیار باصلابت و محکم امام در مسجد امام(ع) در مجلس باشکوهی، موضوع کاپیتولاسیون را عنوان کرد و به تشریح و بیان زشتی کاپیتولاسیون و پیامدهای شوم آن پرداخت، آنگاه فرمود:
«اگر آیت الله خمینی فرمود: سزاوار است به جای جشن، پرچم سیاه برافرازید، من میگویم سزاوار است که لباس سیاه و عزا بپوشید و به این ترتیب تأثّر و اندوه خود را نسبت به این پدیده استعماری، اعلام کنید.» سپس از مفاد این آیه شریفه استفاده کرد:
(انّ الْمُلُوکَ اِذا دَخَلُوا قَرْیَةً اَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا اَعِزَّةَ اَهْلِها اَذِلَّةً وَ کَذلِکَ یَعْعَلُونَ.) «پادشاهان هنگامی که وارد منطقه آبادی میشوند، آن را به فساد و تبهی میکشند و عزیزان آنجا را ذلیل میکنند، آری کار آنان همین گونه است.»(نمل، آیه.34)
و به این ترتیب عدم لیاقت و شایستگی شاه و دولت وقت را در مورد تصویب چنین قانون ننگینی در مجلس فرمایشی، گوشزد کرد و به مردم، برای جلوگیری از تصویب چنین قانونی، هشدار داد. او هدف شاهان را افساد و ذلیل کردن و تحقیر مسلمانان دانست و از این موضوع که چرا زمامدار کشور باید به ملّتش چنین رفتار نابخردانه کند، به شدت انتقاد کرد.
روشن است که چنین سخنرانی، آن هم در مسجد امام حسن عسکری قم در میان انبوه جمعیت، تأیید آشکار مبارزات امام خمینی(ره) و دعوت علنی مردم به مبارزه و نهی از منکر بود.
فضائل معنوی و اخلاقی
مرحوم آیت الله زاهدی(ره) مردی خود ساخته و مسلّط بر هوای نفس بود. با این که شایستگی مقام مرجعیت را داشت، اما علمای دیگر را بر خود ترجیح داد. و به همان شیوه همیشگی، یعنی به تدریس، تفسیر، وعظ و ارشاد ادامه داد. او متصلب در دین و ذوب شده در آن بود؛ در حفظ احکام حتی انجام مستحبات و ترک مکروهات، جدیت و اصرار داشت، به عنوان مثال هرگز با سر برهنه به توالت نمیرفت، چرا که این کار مکروه است.تهجّد و راز و نیاز آیت الله زاهدی در دل شب و نماز شب او در حدی بود که همیشه دو ساعت قبل از اذان صبح بیدار میشد و صدای گریهاش در نماز شب شنیده میشد. برای ادای نماز صبح، به مسجد سلماسی که در همسایگی خانهاش قرار داشت، میرفت و گاهی که مؤذّن نمیآمد، خود به بالای بام میرفت و اذان میگفت و آوای ملکوتی اذانش، فضای اطراف مسجد را معطّر میکرد. همواره یک ربع یا نیم ساعت قبل از نماز جماعت، کنار سجّادهاش مینشست و منتظر فرا رسیدن وقت نماز میشد.همه کارهایش از روی نظم و برنامه بود، به طوری که اوقات خود را برنامه ریزی کرده بود تا هیچ فرصتی را بیهوده از دست ندهد.
با قرآن انس داشت و تلاوت و تدبّر در آیات الهی، از برنامههای همیشگی او بود. در معاشرت با مردم و بستگان، بسیار خوش رو و خوش اخلاق بود، ولی در برابر موارد خلاف، غیرت دینی مخصوصی داشت. در انجام دستورهای فردی و اجتماعی دین، مقاومت و جدیّت خلل ناپذیری داشت. و در موارد لازم، از خود نهایت تواضع را نشان میداد و در موارد نابجا، به خاطر انجام فرمان خدا، خشونت نموده و پافشاری میکرد.شیفته و شیدای ولایت بود. از اوصاف و فضایل خاندان رسالت، به خصوص امیر مؤمنان علی(ع) در منبر، درس و همه جا سخن میگفت.
وفات
سرانجام راد مرد بزرگ ایت الله حاج میرزا ابوالفضل زاهدی در بامداد 12 فروردین 1357 ش وفات یافت و به دیدار معبودش شتافت.منبع:سایت باشگاه اندیشه
تهیه و تنظیم: فریادرس گروه حوزه علیمه