نویسنده ای فراتر از مرز
"اورون اوزه دونوش" در سال 1979 میلادی در آنکارا ترکیه متولد شد. پیش از این سنی و پانزده سال است که شیعه شده است.او از 18 سالگی برای ادامه تحصیل وارد ایران شد. تبیان: نحوه ی آشنایی شما با تبیان چگونه بود؟
** من در سایت زبان عربی تبیان دوستی به نام خانم وفا رجاء که از دوستان دوره دانشگاهم بود داشتم که ایشان مرا در ابتدا بعنوان نیروی ویرایشگر معرفی کردند. بتدریج کارم پیشرفت کرد تا به مقطع کنونی رسیدم. حدوداً 6 سال است که با تبیان همکاری می کنم.
تبیان :کار خوب یعنی ...
من با انگیزه کار معنوی وارد تبیان شدم. من از محتوای کتب شیعه و منابع غنی آن پی به روح معنویات در دل این دنیای مادی بردم. شیعه به من این ها را آموخت.
تبیان: فکر کنم برای کاربرای تبیان جالب باشه که دلیل و چگونگی شیعه شدن تان را بدانند.
**دوستانم سفرهای متعددی به ایران داشتند. برای من همیشه جالب بود که به ایران سفر کنم. از آنها در مورد مذهب شیعه، علمای آن و مقام شامخ امیرالمومنین می شنیدم. لذا بر آن شدم که مقام امیرالمومنین (علیه السلام) را بیشتر بشناسم. همین مقدمه ای بود برای شیعه شدن من. اتفاقاً خاطره جالبی که من را در مسیر شیعه شدن قرار داد مربوط به داستان یک وضوست. به یاد دارم که یکی از دوستانم در حال کشیدن مسح پا بود که من از او پرسیدم چرا پایت را نمی شویی. در جواب به من گفت که این جزء اصول وضو گرفتن در شیعیان است. گویی جرقه ای و یا اتفاقی در قلب و ذهنم مرا به سوی این مذهب کشاند. بر آن شدم که تحقیق گسترده ای کنم. در پی آن به واژه «علی» رسیدم و شناختم آنچه را که باید می شناختم.
تبیان: بزرگترین آرزوی کودکی شما چه بود؟
**من همیشه آرزوی تدریس و معلمی را داشتم. معتقدم یاد گرفتن علم و آموختن آن از بهترین فضیلت هاست. انشاءالله پس از اخذ مدرک دکترای ادبیات فارسی ام به تدریس در دانشگاه مشغول خواهم شد.
تبیان: مشکلات مربوط به کار فعلی تان چیست؟
**عمده مشکل کار فعلی ما پیدا کردن مطلب است. از حیث مغایرت و عدم مغایرت مطلب با محتوای پایگاه اینترنتی تبیان عرض می کنم. این جزء وظیفه ماست که از سایتهای معتبر و مورد تأیید استفاده کنیم و اطلاعات آلوده وارد سیستم محتوای وب سایت زبان های خارجه نشود.
تبیان: بزرگترین دلخوشی شما در زندگی تان؟
فرزندم. او نگاهم که می کند، دنیایم از شادی پر می شود.
تبیان: آخرین باری که گریه کردید و آخرین باری که خندیدید؟
** آخرین بار مربوط به چند روز پیش بود که به همسرم گفتم تو تنها امید من بعد از خدا هستی و همینطور اشک از چشمانم سرازیر می شد. البته غربت ودوری از خانواده ام گاهی خیلی تأثیرگذار می شود. آخرین بار هم که خندیدم مربوط به دیروز بود که فرزندم خندید و من هم حسابی خندیدم.
تبیان: برای عید چه برنامه ای دارید؟
**ما در ایران می مانیم. همسرم که باید به سبب شرایط کاری بماند. من هم به پای او می سوزم (با خنده) و می مانم. مسافرت داخلی در ایران هم نخواهیم داشت.
تبیان:به همسرتان در چند مورد اشاره کردید. از ایشان بیشتر بگویید.
**نام ایشان ادین بوده و اهل بوسنی هرزگوین هستند. فارسی را خوب صحبت می کنند و از اهل تسنن می باشند.
تبیان: عیدی از کسی می گیرید؟
**خیر. مثل همه این سال ها که در ایران بودم، هرگز دلم نیامد مزاحم دوستان و خانواده های آنها باشم. با خودم گفتم آنها حق دارند عید را با خانواده ها و عزیزان خود باشند. به همین سبب در روزهای عید نوروز دیداری با آنها نداشتم و لذا عیدی هم نگرفتم. اما تنها مورد گرفتن عیدی به سه سال قبل بازمی گردد که از طرف تبیان مبلغی به من تعلق گرفت.
تبیان: آیا عید نوروز برای شما هم همان حس و حال را دارد؟
**ما در کشور ترکیه و فرهنگ خودمان، یک روز را به عنوان «روز بهار» داریم که همه به پیک نیک و تفریحگاه می رویم. البته دوست دارم امسال سفره هفت سین را تجربه کنم.
تبیان: بزرگترین آرزوی شما چیست؟
**سلامتی همسر و فرزندم.
تبیان:اگر قرار باشد به سه جای دنیا سفر کنید، انتخاب تان چه خواهد بود؟
**اول مکه مکرمه، بعد از آن ترکیه و سپس بوسنی. البته برای زیارت خانه خدا ثبت نام کردم و بی صبرانه منتظر قرعه کشی آن هستم.
تبیان: در مورد نقش ائمه اطهار در زندگی تان بگویید؟
**من اینکه می گویم با «علی» (علیه السلام) معنای شیعه را یافتم، اغراق نمی کنم. از اینجا شروع کردم و مقام ائمه اطهار را دریافتم. در ایران هم انس عجیبی با امام رضا (علیه السلام) دارم. دلتنگ که می شوم توسل می کنم. گاهی خیلی دلتنگشان می شوم.
تبیان: به کدام ورزش بیشتر علاقه دارید؟
**ورزش دو میدانی.
تبیان: خانواده شما چگونه با مسئله شیعه شدنتان برخورد کردند؟
**آنها هنوز شیعه نشده اند و البته با مسئله من هم به تدریج کنار آمدند. اما گاهی برادر و یا خواهرم بحث هایی را مطرح می کنند و من اما بدون مجادله سعی می کنم با منش و رفتارم نشان دهم که شیعه یعنی چه. اینکه می گویم رفتار من تأثیر بسزایی داشته است. اغراق نکردم. در ابتدا حتی وقتی در خواندن نماز از مهر استفاده می کردم به ایراداتی می گرفتند. حالا اوضاع متفاوت است. رفتار من در هر وهله که آنها را می بینم، حقانیت موضوع شیعه را بیشتر به آنها می نمایاند.
تبیان:قشنگترین اتفاق و خاطره زندگی تان؟
**قشنگ ترین اتفاق زندگی ام تغییر رشته ام از مهندسی کامپیوتر به ادبیات فارسی بود. من در ترکیه مهندسی کامپیوتری می خواندم. یادم می آید که تازه به ایران آمده بودم. در مجلس مولودی امام حسن (علیه السلام)، روحانی مجلس گفت حیف است زبان انگلیسی را بدانید اما زبان عربی که برای دینتان است را یاد نگرفته باشید. دیدم راست می گوید. عزمم را جزم کردم و با توجه به ماندگار شدنمان در ایران تصمیم به یادگیری عربی و فارسی گرفتم.
تبیان: چند کلمه به شما می گویم. لطفاً احساس ذهنی تان را پس از شنیدن آنها بیان کنید.
خدا: تنها او
عید نوروز: بهار
اسلام: کمال زیبایی
زندگی: همچون دریا
شیعه: علی (علیه السلام)
وطن: مادر مهربان
سفر: آرامش
مادر: جان و روان
مرگ: زندگی جدید
همسر: لبخند
تبیان: آخرین حرف برای کاربران تبیان؟
**عید نوروز را صمیمانه به همه آنها تبریک می گویم و امیدوارم هر آرزویی که دارند برآورده گردد و همیشه سلامت زندگی کنند.
بخش زبانهای خارجی تبیان