تبیان، دستیار زندگی
اکنون دربارهء محورى ترین این اصطلاحات یعنى ولایت فقیه، بحث مى کنیم. در این باره پرسش فراوان است: ولایت فقیه چیست و نقش خبرگان در تعیین رهبرى چگونه است؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ولایت فقیه و نقش خبرگان در آن

ولایت فقیه و نقش خبرگان در آن

قسمت اول

پس از پیروزى انقلاب اسلامى ایران به رهبرى امام خمینى (قدس سره) ، واژه ها و موضوعاتى شایع و رایج شد، که پیش از آن یا وجود نداشت مانند: سپاه پاسداران و بسیج، امداد امام و مانند آن و یا مردم با آن واژه ها مانوس نبودند، مثل:

ولایت فقیه و خبرگان، مستضعف، مستکبر، محارب، مفسد فى الارض، که ریشهء قرآنى و اسلامى دارند.

بعضى چنین مى پندارند که این واژه ها هم از پدیده هاى انقلاب است و پیش از آن نبوده است، حال آن که انقلاب را ولایت فقیه به وجود آورد و عامل اصلى پیروزى انقلاب اسلامى در ایران، عقیدهء مردم فداکار به ولایت فقیه و مرجعیت بود. اگر موضوع ولایت فقیه و اعتماد مردم به آن در میان نبود، این حرکت اسلامى مردمى هم مانند دیگر حرکت هاى پیش از آن ناموفق بود.

اکنون دربارهء محورى ترین این اصطلاحات یعنى ولایت فقیه، بحث مى کنیم. در این باره پرسش فراوان است: ولایت فقیه چیست و نقش خبرگان در تعیین رهبرى چگونه است؟ آیا انتخاب آنان به ولایت فقیه و رهبریت مشروعیت مى دهد، یا یک امر عادى و عرفى است و از دیگر فقهاى واجد شرایط رهبرى و ولایت فقیه،سلب صلاحیت نمى کند؟

به این پرسش، پاسخ هاى فراوانى داده شده و کتاب ها و مقاله هاى زیادى درباره آن نوشته شده است. نویسندهء مقاله پیش از انقلاب اسلامى در ایران رساله اى به نام الهدایه الى من الولایه از درس هاى استاد بزرگوارم، مرجع عظیم الشان آیت الله العظمی آقاى گلپایگانى (قدس سره) براى اولین بار در حوزه علمیه قم نوشتم که پس از تبعید حضرت امام، آن را چاپ کردم. آن بحث ها معمولا مخاطبان خاصى دارد ولى براى عموم باید روش دیگرى را انتخاب کرد و روشن ساخت که اطاعت از ولى فقیه و دخالت او در امور اجتماعى یک امر قانونى نیست بلکه دینى و مذهبى است که ریشهء قرآنى و اسلامى دارد و صدها سال پیش از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران مورد توجه بزرگان و پیروان خاندان رسالت بوده است.

نیازمندى هاى فردى و اجتماعى

جامعهء بشرى از هر ملت و قومى، و با هر مکتب و مذهبى، از تولد تا مرگ نیازهاى شخصى و فردى گوناگونى دارند و به حکم فطرت و طبیعت در تامین آن ها مى کوشند. هر کس هر چه دلش بخواهد همان مى کند، اگر احتیاج به غذا و لباس دارند مطابق ذوق و سلیقه شان آن را تهیه مى کنند، و این حق طبیعى آن ها است و کسى نمى تواند مانع آزادى دیگران شود و یا خود را قیم و ولى آن ها بداند. این غریزه و خصیصه را آفریدگار در نهاد انسان قرار داده و او را هدایت کرده است:

«ربنا الذى اعطى کل شىء خلقه ثم هدى، الذى خلق فسوى والذى قدر فهدى»2 مگر آن که مزاحم دیگران باشد. حتى حیوانات هم ازاین هدایت فطرى برخوردارند درراه ادامهء حیات در تکاپو هستند.

اما همین انسان و جامعهء بشرى نیازهاى اجتماعى و گروهى هم دارند، که با حیات و زندگى دیگر افراد گره خورده است، و بدون در نظر گرفتن خواسته هاى دیگران تامین آن ها ممکن نیست بلکه موجب زحمت و هرج و مرج است.این نوع نیازها شخصى نیست، لباس نیست که از هر شخصى بخرد و هر رنگى را که دلش خواست انتخاب کند، و یا ماشین نیست که هر مدلى را پسندید بدون مشورت با دیگران آن را از هر کارخانه اى تهیه کند.

نیازهاى اجتماعى، تابع یک سلسله مقررات و قوانین و قراردادهایى است که از خانواده شروع مى شود و تا محله و شهر و مدرسه و کشور ادامه مى یابد. در این امور ذوق و سلیقه هاى شخصى و گرایش هاى قومى منطقه اى را نمى توان محور کار و حرکت، و ملاک برترى قرارداد. گاهى اقدام خود سرانه و بى قید و شرط باعث زیان و هرج و مرج و اختلاف در میان تودهء مردم مى گردد.

یک روستا نیاز به دهبان دارد تا مسئولیت منطقه را بر عهده گیرد، کارهاى محوله را انجام دهد، مصالح عمومى نیازهاى ضرورى محل را درک کند و از اختلاف و پراکندگى مردم جلوگیرى نماید. براى تصدى این کار کوچک، عده اى صلاحیت و آمادگى دارند، و هر کدام آنان هم طرفداران و یا مریدانى دارند. آیا در چنین موردى راه درست و خردمندانه غیر از این است که از یک قانون محلى و یا قرارداد مورد قبول همه پیروى و با آن، یکى را انتخاب کنند و مسئولیت را به او بدهند اگر چه نامزدهاى دیگر هم صلاحیت تولیت این کار را دارند.

یک کشور بزرگ، که نفوس و جمعیت زیادى دارد و مردم از هر نژاد و قومى هر مکتب و مذهبى در آن زندگى مى کنند، براى ایجاد نظم و تامین نیازهاى خود، نیاز به حاکم و والى و ناظر دارد تا بتواند استقلال کشور و روابط مردم با یکدیگر را به طور معقول و عادلانه حفظ کند و از اختلافات و انحرافات جلوگیرى نماید و استعدادهاى بالقوه را شکوفا سازد، و فرقى میان خود و دیگران نگذارد، حکیمانه حرکت و عادلانه رفتار نماید، مشکلات سیاسى و اقتصادى کشور را بفهمد و در برابر سیاست بازان حرفه اى بیگانه هوشیارانه بایستد.

آیا براى تامین این نیازمندىهاى اجتماعى چه باید کرد؟ظاهرا چاره اى جز رجوع به آراى عمومى شرکت همهء قشرها، یا یک سنت مورد قبول هم نیست.

اکنون به سوى مطلب مورد نظر خود، یعنى ولایت فقیه و نقش خبرگان در آن برگردیم.

قانون گذارى و رهبرى در اسلام

خداوند هر موجودى را آزاد آفریده و هیچ کس برده و بنده کسى نیست.احدى حق ندارد افکارش را بر دیگرى تحمیل و یا بر آن حکومت کند. اطاعت و فرمان بردارى و وضع قانون و لزوم پیروى از آن مخصوص آفریدگار است:

«الا له الخلق والامر تبارک الله رب العالمین3.»

آفرینش مخصوص او و حق فرمان هم براى او است:

«الا له الحکم وهو اسرع الحاسبین4.»

هرکس بداند حکم از آن خدا است و او سریع ترین حساب گران است:

«ان الحکم الا لله یقص الحق وهو خیر الفاصلین 5.»

هیچ مقام و دستگاه علمى سیاسى براى سعادت انسان ها بهتر از قانون خدا نیست:

«و من احسن من الله حکما لقوم یوقنون.»6

همین قانون الهى است که حتى آورندهء آن(پیامبر اسلام) ملزم است مبناى حکومت و زندگى اش را براساس آن پایه گذارى کند و خواهش کسى را بر خلاف حکم خداوند نپذیرد:

«فاحکم بینهم بما انزل الله ولاتتبع اهوائهم.»

تنها قانونى که باید اجرا شود و تنها حاکمى که بر جان و مال و تمام شئون، حق حکومت دارد خداوند است که حیات و مرگ به دست او است و او ولى و ناصر است و به هر کس هم خواست ولایت و حکومت مى دهد:

ان الله له ملک السموات والارض یحى ویمیت و ما لکم من دون الله من ولى ولانصیر.

سرپیچى از قانون و حکومت الهى و انکار آن خروج از دین و ظلم بر جامعه و فسق و گناه است:

«و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون» 7

«و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الظالمون» 8

«و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الفاسقون»9 .

ایمان واقعى به خداوند تسلیم شدن در مقابل اوامر او است. پروردگار سبحان نه تنها در عبادات بلکه در تمام زمینه هاى زندگى، و بزرگ ترین نیاز جامعهء بشرى که حکومت در راس همهء آن ها است براى پیغمبر خود، حقى قرار داده و فرموده:

«النبى اولى بالمومنین من انفسهم»10.

دربارهء حکم و قضاوت رسول خدا چنان تاکید شده که اگر کسى آن را نپذیرد به ایمان نمى رسد و مومن نخواهد بود:

«فلا وربک لایومنون حتى یحکموک فیما شجر بینهم ثم لایجدوا فى انفسهم حرجا مماقضیت ویسلموا تسلیما»11.

در آیهء دیگر، حکومت و ولایت پیغمبر را هم ردیف ولایت خود قرار داده و ولایت مومنین را بر آن افزوده است:

«انما ولیکم الله ورسوله والذین امنوا الذین یقیمون الصلوه و یوتون الزکاه و هم راکعون و من یتولى الله ورسوله والذین امنوا فان حزب الله هم الغالبون»12.

ولایت مطلقهء الهى سرچشمهء همهء ولایت ها و قدرت ها و حکومت ها است و حکومت و ولایت پیغمبر هم از آن سرچشمه است. هم چنین ولایت بعضى از مومنین که در حال اقامهء نماز و رکوع به سائل و فقیر زکات داد. هر کس این سه ولایت را بپذیرد او از حزب الله و پیروزى از آنان است.

در ولایت خدا و رسولش شبهه نیست، ولى سخن در ولایت و رهبرى و حکومت مومنین است.

آیا همهء مومنین مانند خدا و رسولش بر مردم ولایت دارند یا گروه خاصى است که پناه گاه حزب الله پس از پیغمبر است؟ آیا آنان همان اولى الامر هستند که در آیهء 62 سورهء نساء ذکر شده و اطاعت آنان چون اطاعت خدا و رسولش بر همهء مردم بدون قید و شرط واجب و لازم است؟

(ادامه دارد)


احمد صابری همدانی

تنظیم:امید آشتیانی.حوزه علمیه تبیان


پى نوشت ها:

1. طه(20) آیهء 53.

2. اعلى(87) آیهء 2.

3. اعراف(7) آیهء 54.

4. انعام(6) آیهء 62.

5. همان، آیهء 571.

6. مائده(5) آیهء 50.

7. همان، آیهء 44.

8. همان، آیهء 45.

9. همان، آیهء 47.

10. احزاب(33) آیهء 7.

11. نساء(4) آیهء 69.

12. مائده(5) آیهء 56.