احترام به افكار و مقدسات یكدیگر
پیششرطهاى گفت و گو از نگاه قرآن الف) پذیرش دو طرف یا چند طرف:
آنگاه بعد از آنان، موسى را با آیات خود به سوى فرعون و سران قومش فرستادیم.1
شما دو نفر (موسى و هارون) به سوى فرعون بروید؛ همانا او سركشى كرده است.2
اهمیت پذیرش طرف مقابل، به گونهاى است كه این حق حتى براى مشركان به رسمیت شناخته شده است:
«وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِكِینَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ كَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ یَعْلَمُونَ »3؛
و اگر یكى از مشركان از تو پناه خواست پناهش ده تا كلام خدا را بشنود، سپس او را به مكان امنش برسان؛ چرا كه آنان قومى نادانند.
ب) اصل آگاهى و علم:
طرفین گفت و گو باید با آگاهى و علم به مذاكره بپردازند. كرامت و ارزش آدمى به علم و دانش است و به واسطه تعلیم اسماى الهى و دریافت تعالیم حق، مسجود ملائكه شد و فرشتگان را به كرنش و تعظیم واداشت.4خداوند از انسان مىخواهد نسبت به آنچه علم ندارد، پیروى نكند:
«وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولـئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً»5؛ و چیزى را كه بدان علم ندارى دنبال مكن؛ زیرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد .
خداوند انسان را شنوا و بینا قرار داد تا راه را دریابد6 و مىفرماید: خداوند شما را از شكم مادرانتان خارج نمود در حالى كه هیچ چیز نمىدانستید.7
و نیز مىفرماید: اى كسانى كه ایمان آوردهاید، اگر فاسقى برایتان خبرى آورد، نیك بررسی كنید، مبادا به نادانى، گروهى را آسیب برسانید و (بعد) از آنچه كردهاید، پشیمان شوید.8
ج) لزوم پذیرش اختلاف اقوام، ملل و زبانها:
اختلاف انسانها از نظر زبان، ملیت و غیره نباید مانع گفت و گو شود . قرآن كریم به صراحت قبایل و گروهها را پذیرفته است و اختلاف بین رنگها و زبانها را از آیات الهى مىشمارد:«أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ »9؛ اى مردم! ما شما را از مرد و زنى آفریدیم، و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یكدیگر شناسایى متقابل حاصل كنید.
«آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِی ذَلِكَ لَآیَاتٍ لِّلْعَالِمِینَ»10؛ و از نشانههاى او آفرینش آسمانها و زمین و اختلاف زبانهاى شما و رنگهاى شماست. قطعا در این(امر) براى دانشوران نشانههایى است.
گوناگونى انسانها از نظر رنگ، نژاد، ملیت و زبان، تفاوتى در انسانیت انسان پدید نمىآورد. بسیارى از اختلافها و جنگها ناشى از این امر است كه گروهى خود را از نظر نژاد و ملیت، برتر از دیگران مىدانند. همین امر باعث بروز جنگ جهانى دوم، از سوى نازیهاى آلمان شد. آنان خواهان برترى و تسلط بر سایر نژادها و ملل بودند. طبیعى است در چنین حالتى، جایى براى گفت و گو و شناخت حقایق باقى نمىماند؛ در حالى كه قرآن كریم گوناگونى انسانها از نظر نژاد، ملیت و ... را وسیلهاى براى شناخت یكدیگر مىداند.
بنابراین، شناخت ملتها جز از راه گفت و گو و تبادل نظر و در سطح بالاتر، گفتمان امكان ندارد. آیات دیگر قرآن كه بر سیر و حضور در بین سایر اقوام و ملل تاكید دارد نیز ناظر بر همین تعریف و شناخت است. دستورات اسلامى مبتنى بر اخذ حكمت و دانش، حتى از زبان بیگانگان جز از طریق ایجاد رابطه و برقرارى ارتباط و مفاهمه، امكانپذیر نیست.
د) امكان حصول تفاهم و وحدت:
هر چند انسانها گوناگون آفریده شدهاند، با این حال، زمینههاى فراوانى براى ایجاد تفاهم و همكارى بر اساس اصول مشترك وجود دارد. یكى از پیشفرضهاى گفت و گو این است كه بتوان به وسیله گفت و گو به اصول مشترك دست یافت و بر اساس آن با یكدیگر تعاون و همكارى داشت. همكارى بین مسلمانان و اهل كتاب بر اساس اصول مشترك، مورد تاكید قرآن كریم است:«قُلْ یَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى كَلَمَةٍ سَوَاء بَیْنَنَا وَبَیْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِكَ بِهِ شَیْئًا وَلاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ»11؛ بگو: اى اهل كتاب! بیایید بر سر سخنى كه میان ما و شما یكسان است بایستیم كه جز خدا را نپرستیم و چیزى را شریك او نگردانیم و بعضى از ما، بعضى دیگر را به جاى خدا، به خدایى نگیرد . پس اگر (از این پیشنهاد) اعراض كردند، بگویید: شاهد باشید كه ما مسلمانیم (نه شما).
در آیات سابق از همین سوره، به طور مستقیم دعوت به سوى اسلام بود، ولى در این آیه، به نقطههاى مشترك بین اسلام و اهل كتاب توجه شده است. قرآن كریم به مسلمانان مىآموزد كه اگر كسانى حاضر نبودند در تمام اهداف مقدستان با شما همكارى كنند، از پا ننشینید و بكوشید دست كم در قسمتى كه با شما اشتراك هدف دارند، همكارى آنان را جلبكنید و آن را پایه براى پیشبرد اهداف مقدستان قرار دهید.
ه) آزادى فكر و اندیشه و انتخاب راه:
یكى از پیشفرضهاى گفت و گو، قبول آزادى فكر و اندیشه است. هیچ یك از طرفین گفت و گو نمىتواند عقاید و افكار خویش را به دیگرى تحمیل كند. در قسمتى از آیات قرآن كریم، این اصل تعقیب شده است كه اساسا طبیعت اعتقادات قلبى و مسائل وجدانى به گونهاى است كه اكراه و اجبار بر نمىدارد . اگر فردى به حكم اجبار و فشار، معتقدات و دستورات یك مذهب را در ظاهر بپذیرد، هرگز دلیل آن نیست كه او در قلب و وجدان خویش آن را پذیرا گشته است:«لاَ إِكْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ»12؛ در دین اكراه راه ندارد؛ چرا كه راه از بیراه به روشنى آشكار شده است.
«وَلَوْ شَاء رَبُّكَ لآمَنَ مَن فِی الأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِیعًا أَفَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَكُونُواْ مُؤْمِنِینَ»13؛ اگر پروردگارت مىخواست تمامى اهل زمین(بدون این كه اختیارى داشته باشند) ایمان مىآوردند، پس آیا تو مردم را به اكراه وا مىدارى تا این كه مؤمن شوند؟!
منطق آزادى فكر و اندیشه در عملكرد و روش پیامبر اكرم و ائمه اطهار (علیهمالسلام) وجود داشت. پیامبر اسلام با نصاراى نجران به گفت و گو پرداخت . آنان از پذیرش حق خوددارى كردند. در نهایت در مورد مباهله (درخواست از خدا براى رسوایى دروغگو) توافق نمودند.14
در روایات اسلامى وارد شده است كه وقتى پاى مباهله به میان آمد، نمایندگان مسیحیان نجران از پیامبر خواستند تا در این باره بیندیشند و با بزرگان خود مشورت كنند. بالاخره از اقدام به مباهله خوددارى كرده، حاضر به مصالحه شدند و شرایط ذمه را پذیرفتند.15 پذیرش شرایط ذمه و مصالحه از سوى پیامبر اكرم (صلى الله علیه و آله) و نه اجبار آنان به اسلام یا جنگ با آنان یا مباهله و نفرین آنان، نشاندهنده روحیه منطقى و آزاداندیشى آن حضرت است.
سیره امام صادق (علیهالسلام) مبتنى بر بحث و گفت و گو با گروههاى غیر مذهبى؛ مثل ملحدین، مشركین و دهریون و نیز گروههایى از اهل كتاب بود. امام با این افراد، برخوردى حكیمانه همراه با حلم و صبر داشت. ادعاها و ادله آنها را با متانت و صبورى مىشنید و از ادله خود خصم براى رد مدعاى آنان و اثبات اعتقادات اسلامى استفاده مىكرد (در اصطلاح منطق به آن، «جدل» گفته مىشود). مهمترین ابزار امام صادق (علیهالسلام) در برخورد با این گروهها همان اخلاق معنوى و روحیه بردبارى و گفت و گوى مسالمتآمیز بود كه سرانجام مخاطب را به تسلیم وادار مىكرد و كار به جایى مىرسید كه زبان به ستایش و مدح امام مىگشود.16
و) خوش بینى نسبت به دیگران:
یكى دیگر از پیشفرضهاى گفت و گو، خوشبین بودن و احترام به طرف گفت و گوست. همه انسانها از فطرت الهى بهرهمندند. اگر فشارها و هوسها برداشته شود، پاكى و اصالت آنان ظاهر مىگردد. از این رو، قرآن كریم، تمسخر دیگران را ممنوع ساخته و از مسلمانان مىخواهد كه اقوام دیگر را مسخره نكنند:« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن یَكُونُوا خَیْرًا مِّنْهُمْ وَلَا نِسَاء مِّن نِّسَاء عَسَى أَن یَكُنَّ خَیْرًا مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَمَن لَّمْ یَتُبْ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ »17؛ اى كسانى كه ایمان آوردهاید، نباید قومى، قوم دیگر را ریشخند كند، شاید آنها از اینها بهتر باشند و نباید زنانى، زنان دیگر را ریشخند كنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند و از یكدیگر عیب مگیرید و به همدیگر لقبهاى زشت ندهید.
ز) جدى گرفتن پیام گفت و گو:
قرآن كریم از رفتار و عملكرد عدهاى از مخالفان و معاندان حكایت مىكند كه هر گاه پیام جدى وحى را از زبان پیامبر خدا مىشنیدند، او را تكذیب كرده و به او نسبت سحر و جادو،18 شاعر19 و دیوانه20 مىدادند و در مواردى سخنان وحى را اسطوره پیشینیان21 معرفى مىكردند. این امر، نشاندهنده رفتار ناپسند آنان در گفت و گو با پیامبر خداست و به دلیل ضعف و پیشداورى خویش و بدون توجه به پیام گفت و گو، از شنیدن پیام وحى خوددارى مىكردند .
پیامبران خدا در گفت و گو با مردم بسیار جدى بودند و در رساندن پیام خداوند متعال به مردم از كوتاهى و سهلانگارى خوددارى مىكردند. در قضیه گاو بنى اسرائیل، حضرت موسى(علیهالسلام) به مردمگفت: خدا به شما فرمان مىدهد كه: ماده گاوى را سر ببرید، گفتند: آیا ما را به ریشخند مىگیرى؟ گفت: پناه مىبریم به خدا كه از جاهلان باشم.22
ن) احترام به افكار، فرهنگ و مقدسات یكدیگر:
قرآن كریم ضمن تكریم و احترام به پیامبران و كتب آسمانى سابق، آنها را تصدیق مىكند . حدود بیست آیه قرآن كریم در تصدیق و تایید تورات و انجیل است. اساسا این سنت الهى است كه هر پیامبرى، پیامبر پیشین را تایید و هر كتاب آسمانى، كتاب آسمانى سابق را تصدیق مىنماید (ناگفته نماند تایید تورات و انجیل از سوى قرآن كریم، به معناى تایید تورات یا انجیل فعلى نیست؛ چون دست تحریف آن دو را در امان نداشته است):«إِلَیْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَیْمِنًا عَلَیْهِ فَاحْكُم بَیْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ عَمَّا جَاءكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَـكِن لِّیَبْلُوَكُمْ فِی مَآ آتَاكُم فَاسْتَبِقُوا الخَیْرَاتِ إِلَى الله مَرْجِعُكُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ»23؛ و كتاب آسمانى(قرآن) را به راستى و درستى بر تو نازل كردیم كه همخوان(مصدق) با كتابهاى آسمانى پیشین و حاكم بر آنهاست. پس در میان آنان بر وفق آنچه خداوند نازل كرده است، داورى كن .
قرآن كریم از مسلمانان مىخواهد كه كافران را دشنام و ناسزا ندهند؛ چه این كه آنان نیز در مقابل و از روى دشمنى به خدا ناسزا مىگویند24 و نیز از مؤمنین مىخواهد با كسانى كه دین شما را به ریشخند و بازى گرفتهاند، دوست نشوند.25
هدهدی، گروه دین و اندیشه تبیان
1- اعراف/103 .
2- طه/43 .
3- توبه/6 .
4- بقره/34 - 30 .
5- اسراء/36 .
6- نقل به مضمون از آیات 3 - 2 سوره دهر .
7- نحل/78 .
8- حجرات/6 .
9- حجرات/13 .
10- روم/22 .
11- آلعمران/64 .
12- بقره/256 .
13- یونس/99 .
14- ر . ك .: آیه شصت و یكم سوره آل عمران و تفسیر آن .
15- ناصر مكارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، ج 2، ص 439 .
16- محمدمهدى كریمىنیا، همزیستى مسالمتآمیز در اسلام و حقوق بین الملل، پایان نامه، صص 311 - 310 .
17- حجرات/11 .
18- مائده/110؛ انعام/7؛ یونس/76؛ هود/7؛ انبیا/3؛ نمل/13؛ قصص/36 و آیات متعدد دیگر .
19- انبیا/ 5؛ صافات/36؛ طور/30؛ حاقه/41 .
20- حجر/6؛ شعراء/27؛ صافات/36؛ دخان/14؛ ذاریات/39 و 59؛ طور/29؛ قلم/51 و آیات متعدد دیگر .
21- انعام/29؛ انفال/31؛ نحل/24؛ مؤمنون/83؛ نمل/68؛ احقاف/17؛ قلم/15؛ مطففین/13 .
22- بقره/67 .
23- مائده/48 .
24- انعام/108 .
25- مائده/57 .