تبیان، دستیار زندگی
دمشق یا دمشق الشام یا به اختصار شام، پایتخت و بزرگ‌ترین شهر سوریه است. بنا به قول مشهور، حضرت زینب علیهاالسلام در آنجا وفات یافت و حرم مطهر ایشان در منطقه زینبیه دمشق واقع است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دمشق در آخرالزمان

دمشق

دمشق یا دمشق الشام یا به اختصار شام، پایتخت و بزرگ‌ترین شهر سوریه است. بنا به قول مشهور، حضرت زینب علیهاالسلام در آنجا وفات یافت و حرم مطهر ایشان در منطقه زینبیه دمشق واقع است.

خالدبن ولید در سال 14 قمری آن را تصرف کرد و دوره حاکمیت هزار ساله غربیان بر آن منطقه برافتاد. معاویه در سال 36 ق. آنجا را مقرّ خویش ساخت و تا سال 127 که مروان بن محمد، حران را پایتخت قرار داد دمشق پایتخت امویان بود.

درباره وجه تسمیه دمشق برخی گفته‌اند به اسم بانی آن نامیده شده است که «دماشق بن ارم بن سام بن نوح» می‌باشد و نیز گفته‌اند که آن را جیرون بن سعد بن عادبن ارم بن سام بن نوح بنا کرد و «ارم ذات العماد» نامید. و روایت کرده‌اند که دمشق محل خانه حضرت نوح بود و او چوب‌های کشتی خود را از کوه لبنان فراهم می‌آورد.

در مورد فتنه‌ها و علائم ظهور و آنچه در دمشق اتفاق می‌افتد، روایات بسیاری از شورش‌ها، جنگ‌ها و زلزله‌ها در شام و دمشق، خبر می‌دهد. امّا از آنجا که سفیانی از دمشق خروج می‌کند، نقش آنجا پررنگ‌تر می‌شود. در برخی از روایات سفیانی از «وادی یابس» (مرز بین سوریه و اردن) ظهور می‌کند و در برخی دیگر از دمشق می‌آید.

در کتاب «غیبت» نعمانی به نقل از امام باقر علیه‌السلام آمده است:

«منتظر بانگ سفیانی باشید که به طور ناگهانی از دمشق شنیده می‌شود، در این بانگ فرج عظیمی برای شماست، زیرا که این بانگ نویدبخش پیروزی بزرگ شماست».1 در مورد حوادث زمینه‌ساز خروج سفیانی از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله روایت شده است: «هنگامی که کافری در شام به هلاکت رسد، اصهب کافر قیام می‌کند و تسخیر مرکز، بر او سخت می‌شود و طولی نمی‌کشد که او نیز کشته می‌شود...»2

کامل سلیمان نویسنده کتاب «یوم الخلاص» می‌گوید، مراد از مرکز در این حدیث دمشق است که اصهب در آنجا توسط سفیانی به هلاکت می‌رسد. همچنین در حدیث دیگری آمده است: «هنگامی که آسیاب بنی‌عباس بچرخد و پرچمداران پرچم خود را بر زیتون‌های شام بیاویزند، خداوند اصهب را هلاک می‌کند و همه سپاهیانش را به دست آنها [سپاه سفیانی] نابود می‌سازد و آنگاه پسر هند جگرخواره بر فراز منبر دمشق می‌نشیند».3 منظور از پسر هند جگر خواره، سفیانی است که از نسل ابوسفیان است.

آمده است که حضرت عیسی علیه‌السلام از شرق دمشق از آسمان فرود می‌آید

در مورد اولین سرزمینی که سفیانی اشغال می‌کند، در روایات به نقل از امیرمؤمنان، علی علیه‌السلام چنین آمده است: «[سفیانی] روز جمعه خروج می‌کند و بر فراز منبر دمشق، قرار می‌گیرد و آن نخستین منبری است که او صعود می‌کند، خطبه می‌خواند، و مردم را به جهاد فرمان می‌دهد، و از آنها بیعت می‌گیرد که هرگز با او مخالفت نکنند چه مطابق میلشان باشد چه نباشد».4

امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند: «چون سفیانی به دمشق نزدیک شود، حاکم دمشق پا به فرار می‌گذارد، و قبایل عرب بر گرد او می‌آیند؛ ربیعی، جرهمی، اصهب و دیگر شورشگران علیه او می‌شورند ولی سفیانی بر آنها غلبه می‌کند، و بر شام سیطره می‌یابد».5

رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله می‌فرمایند: «هنگامی که سفیانی بر پنج منطقه (کُوَر خمس): دمشق، حَمْص، حلب، اردن، قنّسرین تسلط بیابد، نه ماه برای او بشمارید».6

در احادیث آمده است که سپاه سفیانی، پس از ظهور امام زمان علیه‌السلام، به فرمان خداوند در بیابانی به نام بیداء فرو می‌روند و تنها دو نفر از آنها باقی می‌ماند که فرشته‌ای به آنها سیلی می‌زند و چهرة هر دو به پشت برمی‌گردد، یکی را نزد دشمنان حضرت مهدی علیه‌السلام می‌فرستد که به آنها انذار بدهد، و دیگری با نام «بشیر» نزد سپاه امام می‌رود و نابودی سپاه سفیانی را به امام بشارت می‌دهد.

امام علی علیه‌السلام درباره پایان کار سفیانی این‌گونه می‌فرمایند: «... ساعتی نمی‌گذرد که تمام سپاهیانش (سفیانی) نابود می‌شود، پس مهدی علیه‌السلام او (سفیانی) را گرفته و در زیر درخت پرباری که شاخه هایش به دریاچه طبریه متمایل شده سر می‌برد و شهر دمشق را به تصرف خویش در می‌آورد».7

همچنین امام علی علیه‌السلام می‌فرمایند: «برای مصر منبری می‌سازم، دمشق را سنگ به سنگ ویران می‌کنم. یهود را از همه سرزمین‌های عربی بیرون می‌نمایم، و جامعه عرب را با این عصایم می‌رانم، همه اینها را مردی از تبار من انجام می‌دهد».8

همچنین در حدیثی آمده است که حضرت عیسی علیه‌السلام از شرق دمشق از آسمان فرود می‌آید.9

بنابراین همان گونه که مشاهده شد، دمشق یکی از کُوَر خمس است که سفیانی آن را تصرف می‌کند و همچنین در وقایع آخرالزّمان نقش به سزایی دارد.


1. غیبت نعمانی، ص 149 به نقل از: روزگار رهایی، ج2، ص 1106.

2. روزگار رهایی، ج2، ص 992.

3. الحاوی للفتاوی، ج2، ص 141به نقل از: روزگار رهایی، ج2، ص 995

4. الزام الناصب، ص 198 به نقل از: روزگار رهایی، ج2، ص 1088.

5 روزگار رهایی، ج2، ص 1116.

6. غیبت نعمانی، ص 163به نقل از: روزگار رهایی، ج2، ص 1129.

7. الملاحم و الفتن، ص123، به نقل از: روزگار رهایی، ج1، ص 471.

8. بحارالانوار، ج53، ص60به نقل از: روزگار رهایی، ج1، ص 472.

9. روزگار رهایی، ج1، ص552.

تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.