تبیان، دستیار زندگی
من یقین كردم كه كارم بى اساس بوده است زیرا در طول عمرم به جاى نور در سایه ایستاده بودم. از غصّه جانم آتش گرفت و قلبم شعله كشید تا رحمت الهى دستم را گرفت و مرا به اسرار قرآن آشنا كرد. و شروع به تفسیر و تدبّر در قرآن كردم، درِ خانه وحى را كوبیدم، در باز شد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سفارش های تبلیغی برای طلاب
7d'(

 85 - محور بودن قرآن؛

«خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ»(104)؛ «كتاب (خدا، قرآن را) محكم و با قدرت (و جديت) بگير.»

«قُلْ يا أهْلَ الْكِتابِ لَسْتُمْ عَلى‏ شَىْ‏ءٍ حَتّى‏ تُقِيمُوا التَّوْراةَ وَ الْإنْجِيلَ وَ مَا أنْزِلَ إلَيْكُم»؛(105)

«بگو: اى اهل كتاب! هيچ ارزشى نداريد (پوچ و پوك هستيد) مگر آنكه تورات و انجيل و آنچه را از سوى پروردگارتان نازل شده برپا داريد.»

به چند اقرار توجه فرماييد؛

الف: ملاصدرا(ره) در مقدمه تفسير سوره واقعه مى‏فرمايد؛

«بسيار به مطالعه كتب حُكما پرداختم تا آنجا كه گمان كردم كسى هستم ولى همين كه كمى بصيرتم باز شد خودم را از علوم واقعى خالى ديدم، در آخر عمر به فكر افتادم كه به سراغ «تدبّر» در قرآن وروايات محمد و آل محمد بروم.

 من يقين كردم كه كارم بى اساس بوده است زيرا در طول عمرم به جاى نور در سايه ايستاده بودم. از غصّه جانم آتش گرفت و قلبم شعله كشيد تا رحمت الهى دستم را گرفت و مرا به اسرار قرآن آشنا كرد. و شروع به تفسير و تدبّر در قرآن كردم، درِ خانه وحى را كوبيدم، در باز شد و پرده‏ها كنار رفت و ديدم فرشتگان به من مى‏گويند:

«سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ»(106)؛

«سلام بر شما! گوارا باد (اين نعمت‏ها) برايتان! داخل بهشت شويد و جاودانه بمانيد.»

من كه اكنون دست به نوشتن اسرار قرآن زده‏ام اقرار مى‏كنم كه قرآن درياىِ عميقى است كه جز با لطف الهى امكان ورود در آن نيست ولى چه كنم كه عمرم رفت، بدنم ناتوان، قلبم شكسته، سرمايه‏ام كم، ابزار كارم ناقص و روحم كوچك است.»

ب: فيض كاشانى(ره) در رساله انصاف مى‏فرمايد:

«من مدت‏ها در مطالعه مجادلات متكلمين فرو رفتم و كوشش‏ها كردم ولى همان بحث‏ها ابزار جهل من بود مدّت‏ها در راه فلسفه به تعلّم و تفهّم پرداختم و بلندپروازى هايى را در گفتارشان ديدم. مدّت‏ها در گفتگوى اين و آن بودم، كتاب‏ها و رساله‏ها نوشتم.

گاهى ميان سخنان فلاسفه و متصوّفه و متكلّمين جمع بندى مى‏كردم و حرف‏ها را به هم پيوند مى‏دادم (ولى همه را باور نداشتم) ولى در هيچ يك از علوم، دوايى براى دردم و آبى براى عطشم نيافتم، بر خود ترسيدم و به سوى خدا فرار(107) و انابه كردم تا خداوند مرا از طريق تعمّق در قرآن و حديث هدايتم كرد.»

ج: امام خمينى(ره) مى‏فرمايد:

«و اينجانب از روى جِدّ نه تعارف معمولى مى‏گويم كه از عمر به باد رفته خود... تأسّف دارم. شما اى فرزندان برومند اسلام! حوزه‏ها و دانشگاه‏ها را به شؤونات قرآن و ابعاد بسيار مختلف آن توجه دهيد. تدريس قرآن را در هر رشته‏اى محطّ نظر و مقصد اعلا (نه در حاشيه) قرار دهيد.

مبادا خداى ناخواسته در آخر عمر كه ضعف و پيرى به شما هجوم آورد از كرده‏ها پشيمان و تأسّف بر ايام جوانى بخوريد، «همچون نويسنده.»

د: آيت الله وحيد خراسانى دامت بركاته در درس خارج حوزه در جمع طلاب فرموده‏اند:

«آيا ما در علم اصول و تأمل‏هاى كفايه بيشتر تعمّق كرده (و مى‏كنيم) يا در قرآن؟...»

 86 - از امكاناتى كه در اختيار است غافل نشويم؛

«وَ لا تَنْسَ نَصِيَبكَ مِنَ الدُّنْيَا»(108)؛

«بهره و نصيبت را از دنيا فراموش مكن.»

 87 - توجه ويژه به نسل جوان (آينده سازان)؛

امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد:

«عليك بالاحداث فانّهم اسرع الى كلّ خير»(109)؛ «بر تو باد به نسل‏نو كه آن‏ها به كار خير سريع‏تر از ديگرانند.»

كار مبلّغ و مربّى «تعليم» و «تزكيه» است، در تابستان ميليون‏ها نسل جوان درسشان تعطيل است ولى پرورش و تزكيه هرگز تعطيل بردار نيست.

 88 - پرهيز از خط بازى و گروه گرايى؛

پيامبرصلى الله عليه وآله زمانى كه مى‏خواست وارد مدينه شود از همه گروه‏ها به استقبال آن حضرت آمده و او را دعوت به منطقه، محله و قبيله خود كردند. حضرت فرمود: هر كجا شترم بخوابد منزل خواهم كرد.

اميرالمؤمنين‏عليه السلام به مأمور زكات مى‏فرمايد:

«به منزل افراد نرو زيرا به خانه هركس وارد شوى با او رفيق مى‏شوى و بعد از آن افراد به تو سوء ظن پيدا مى‏كنند.»(110)

 89 - استفاده از تمام توان و استعداد؛

على‏عليه السلام كفش خود را وصله مى‏كرد و با زبان چيزى مى‏گفت: پرسيدند چه مى‏گويى؟

فرمود: با دستم كفش مى‏دوزم، زبان نبايد بيكار باشد، ذكر مى‏گويم.

90- كسب محبوبيت در سايه ايمان و تقوا؛

«إنَّ الّذِينَ ءامَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً»(111)؛

«همانا كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‏اند به زودى خداى رحمان براى آنان محبّتى (در دل‏ها) قرار مى‏دهد.»

 91- جلوگيرى از شايعات و افشاگرى توطئه‏ها؛

«وَ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْأياتِ وَ لِتَسْتَبِينَ سَبِيلُ الْمُجْرِمِينَ»؛(112)

«و ما بدين گونه آيات را (براى مردم) به روشنى (توسط پيامبر) بيان مى‏كنيم (تا حق آشكار) و راه و رسم گناهكاران روشن شود.»

 92- شناخت گروهها و برخورد مناسب با آن‏ها؛

«يا أيُّهَا النَّبِىُّ جاهِدِ الْكُفّارَ وَ الْمُنافِقِينَ وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ»(113)؛

«اى پيامبر! با كافران و منافقان بستيز و بر آنان سخت‏گير.»

 93- ترسيم خط رهبرى؛

«يا أيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إن لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ»(114)؛

«اى پيامبر! آنچه از سوى پروردگارت به تو نازل شده است (در مورد ولايت و جانشينى على‏عليه السلام) اعلام كن و اگر چنين نكنى، رسالت الهى را نرسانده‏اى.»

 94- مقابله با شبهات و برداشتهاى غلط؛

«فَأَمَّا الَّذِينَ فِى قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ»(115)؛

«اما كسانى كه در دلهايشان انحراف است به جهت ايجاد فتنه (و گمراه كردن مردم و نيز به جهت تفسير آيه به دلخواه خود) به سراغ آيات متشابه مى‏روند.»

 95- طرح چهره به چهره و جلسات خصوصى؛

مقام معظم رهبرى حضرت آيت الله خامنه‏اى دامت بركاته مى‏فرمايد:

 «خداى متعال يك رازى در مواجهه و روبرو شدن دو انسان با يكديگر قرار داده كه نمى‏دانيم چيست اما هست، و اينكه يك معلم و مربى با مخاطب خود در يك جلسه مى‏نشيند و با او حرف مى‏زند. اين يك اثرى دارد كه در هيچ ابزار هنرىِ ديگر نيست.»(116)

 96- مأمور به وظيفه، نه رسيدن به نتيجه؛

«مَا عَلَى الرَّسُولِ إلَّا الْبَلاغُ»(117)؛

«بر پيامبر، جز ابلاغ (احكام الهى) نيست.»

«وَ أَن لَيْسَ لِلْإنْسانِ إلّا مَاسَعى‏»(118)؛

«و براى انسان جز آنچه سعى نموده (ثواب و جزائى) نخواهد بود.»

 97- از نزديكان خود شروع كنيم؛

«وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأقْرَبِين»(119)؛

«و خويشان نزديكت را هشدار ده.»

 98- اميدوارى به آثار نيكو و مثبت تبليغ و ارشاد؛

«إنَّهُ مَن يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَإنَّ اللّهَ لا يُضِيعُ أجْرَ الْمُحْسِنِينَ»(120)؛ «زيرا هركسى كه تقوا و صبر پيشه كند، پس همانا خداوند پاداش نيكوكار را تباه نمى‏كند (حتّى در دنيا).»

 99- جلوگيرى از توجيهات؛

«... قَالُوا إنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبا وَ أحَلَّ اللّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّم الرِّبا...»(121)؛

«گفتند: داد و ستد(بيع) مثل ربا است. در حالى كه خداوند خريد و فروش را حلال و ربا را حرام كرده است.

 100- جلوگيرى از خرافات؛

«... فَلَمَّا قَضى‏ زَيْدٌ مِنْهَا وَطَراً زَوَّجْنكَهَا لِكَىْ لا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِى أزْواجٍ أدْعِيَائِهِمْ إذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً...»(122)؛

«پس چون دوران كاميابى زيد به پايان رسيد و از همسرش جدا شد ما او (همسر سابقش) را به همسرى تو در آورديم تا مشكلى براى مؤمنان در ازدواج با همسران پسر - خوانده‏هاى آنان هنگامى كه از آنان طلاق مى‏گيرند نباشد.»

توضيح: «زيد» پسرخوانده پيامبرصلى الله عليه وآله بود و بعد از اينكه زيد همسرش را طلاق داد حضرت به دستور خدا براى شكستن عقيده خرافى جاهلى كه اين كار را بد مى‏دانستند با همسر زيد ازدواج كرد.»

 101- پرهيز از دنيا و برترى‏طلبى؛

قرآن مى‏فرمايد: هنگامى كه «قارون» با زيور آلات خود از ميان مردم عبور مى‏كرد، آنان مى‏گفتند: اى كاش ما هم جاى قارون بوديم ولى صاحبان علم و معرفت به آن‏ها مى‏گفتند:

«وَيْلَكُمْ ثَوَابُ اللّهِ خَيْرٌ لِمَنْ ءامَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً»(123)؛

«واى بر شما! ثواب خدا براى كسى كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده است، (از دارايى قارون) بهتر است.»

 102- پرهيز از سخن بدون علم و عمل؛

«لِمَ تَقُولُونَ مَا لا تَفْعَلُونَ * كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللّهِ أن تَقُولُوا مَا لا تَفْعَلُونَ»(124)؛

«چرا سخنى مى‏گوئيد كه عمل نمى‏كنيد؟!»

«نزد خدا بسيار موجب خشم است كه سخنى بگوييد كه عمل نمى‏كنيد.»

 103- پرهيز از التقاط، تحريف و بدعت؛

خداوند درباره گفتگوى موسى‏عليه السلام با سامرى و «گوساله» گمراه كننده‏اش مى‏فرمايد:

«قَالَ فَمَا خَطْبُكَ يا سامِرِىّ * قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِن أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُها وَ كَذلِكَ سَوَّلَتْ لِى نَفْسِى»(125)؛

«(سپس موسى‏عليه السلام به سامرى)گفت:اى سامرى! (منظور تو از) اين كار (و فتنه) بزرگ كه كردى چيست؟ (سامرى) گفت: من به چيزى پى بردم كه (ديگران) به آن پى نبردند، پس من مشتى از آثار رسول (حق) را بر گرفتم، پس آن را (در گوساله) افكندم و اين گونه نفسم اين را در نظرم بياراست(و فريب داد).»

على‏عليه السلام درباره حسن بصرى كه مقدارى از مطالب حكيمانه آن حضرت را با مطالب سست خود مخلوط مى‏كرد فرمود:

«الا انّ لكلّ قوم سامريّاً و هذا سامرى هذه الامّة»(126)؛

«آگاه باشيد هر قومى يك سامرى دارد و اين شخص(حسن بصرى) سامرىّ اين امت است.»

 104- پرهيز از تحليل‏هاى غلط؛

تحليل‏هاى غلط نه تنها عامل ارشاد و هدايت نمى‏شود بلكه باعث سردرگمى و حيران شدن مردم مى‏شود.

«ألَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِى كُلِ‏ّ وَادٍ يَهِيمُونَ»(127)؛

«آيا نديدى كه آنان در هر وادى حيرانند.»

 105- پرهيز از غفلت و مواضع تهمت؛

«...لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ»(128)؛

«(اى پيامبر) اگر مشرك شوى قطعاً عمل تو نابود مى‏شود، و قطعاً از زيانكاران خواهى بود.»

حضرت على‏عليه السلام مى‏فرمايد:

«من وضع نفسه مواضع التهمة فلا يلومنّ من اساء به الظّن»(129)؛

«كسى كه خود را در موضع تهمت قرار مى‏دهد كسانى را كه به او بدگمان مى‏شوند ملامت نكند. (بلكه سزاوار است كه خود را ملامت نمايد.)»

106- پرهيز از استبداد و تفرقه؛

«فَذَكِّرْ إنَّمَا أنْتَ مُذَكِّرٌ * لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ»(130)؛

«(اى رسول ما) به آنان (مردم) تذكر بده، (اما بدان كه) تو فقط تذكر دهنده‏اى و بر آن‏ها سلطه و سيطره‏اى ندارى. (تا آنان را بر ايمان و كارى ديگر مجبور كنى).»

 107- پرهيز از دروغ؛

«وَ لا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ ألْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هذَا حَلالٌ وَ هذَا حَرَامٌ...»(131)؛

«و با هر دروغى كه به زبان مى‏آيد نگوييد: اين حلال است وآن حرام...»

 108- پرهيز از كتمان علم؛

«إنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أنْزَلَ اللّهُ مِنَ الْكِتابِ وَ يَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً أُوْلئِكَ مَا يَأْكُلُونَ فِى بُطُونِهِمْ إلَّا النّارَ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذَابٌ ألِيمٌ»(132)؛

«كسانى كه آنچه را خداوند از كتاب نازل كرده، پنهان مى‏دارند و بدان، بهاى ناچيزى به دست مى‏آورند. آنان، جز آتش در شكم‏هاى خويش فرو نبرند، و خدا روز قيامت با ايشان سخن نخواهد گفت، و پاكشان نخواهد كرد، و عذابى دردناك خواهند داشت.»

على‏عليه السلام مى‏فرمايد:

«لا تمسك عن اظهار الحق اذا وجدت له اهلاً»(133)؛

«هرگاه براى حق (مخاطب) شايسته‏اى يافتى، از اظهار آن خوددارى مكن.»

 109- پرهيز از درخواست مزد؛

«... إنّى لَكُمْ رَسُولٌ أمِينٌ * فَاتَّقُوا اللّهَ وَ إطِيعُونِ * وَ مَا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أجْرٍ إنْ أجْرِىَ إلاّ عَلى‏ رَبِ‏ّ الْعالَمِينَ»(134)؛

«من براى شما فرستاده‏اى در خورِ اعتمادم، از خدا پروا كنيد و فرمانم را اطاعت كنيد؛ و بر اين (رسالت، ارشاد و تبليغ)، اجرى از شما طلب نمى‏كنم. اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست.»

پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: «علماء هذه الامّة رجلان: رجل اتاه الله علماً فبذله للناس و لم يأخذ عليه طُعماً و لم يشر به ثمناً، فذلك يستغفر له حيتان البحر و دوابّ البرّ و الطّير فى جوّ السماء و يقدم على الله سيّداً شريفاً حتى يرافق المرسلين و رجل اتاه الله علماً فبخل به عن عباد الله، و اخذ عليه طُعماً و شرى به ثمناً فذلك يُلجم يوم القيامة بلجام من نار»(135)؛

 «عالمان اين امت دو تن‏اند: يك نفر كه خداوند به او دانش ارزانى داشته او آن را به مردم بذل مى‏كند و براى آن مزدى نمى‏گيرد و آن را به بهايى نمى‏فروشد. اين، كسى است كه ماهيان دريا و چارپايان خشكى و پرنده آسمان براى او طلب بخشش مى‏كند، و با سرورى و شرافت، نزد خداوند مى‏آيد تا آن كه هم‏نشين پيامبران مى‏شود.

 و شخص ديگر كه خدا به او دانش داده؛ امّا او در بذل آن به بندگان خدا بخل مى‏ورزد و براى آن مزد مى‏گيرد و آن را به بهايى مى‏فروشد. بر دهان اين شخص در قيامت، لجامى از آتش مى‏زنند.»

 110- تسليم حق و قانون بودن؛

«حضرت على‏عليه السلام به بازار رفت و با يك مسيحى برخورد كه زرهى را مى‏فروخت او خواست قبول نكند حضرت فرمود اين زره از من است و بين من و تو قاضى داورى كند.»(136)

 111- برخورد كريمانه با جاهلان؛

«...وَ اِذاخاطَبَهُمْ الْجاهِلُونَ قالوُا سَلاماً»(137)

«و هر گاه جاهلان آنان را طرف خطابه قرار دهند( و سخنان نابخردانه گويند) با ملايمت( و سلامت نفس و كريمانه) پاسخ دهند.»

 112- رعايت احترام بزرگترها؛

امام حسن و امام حسين‏عليهما السلام ديدند پيرمردى وضويش را صحيح انجام نمى‏دهند. براى رعايت احترام او قرار گذاشتند در حضور آن پيرمرد وضويى گرفته و او اشتباهاتشان را گوشزد كند. زمانى كه وضو گرفتند او متوجّه شد كه وضوى خودش صحيح نيست از آن‏ها به خاطر اين عمل تشكّر كرد.

 113- رعايت آداب اسلامى؛

على‏عليه السلام با مردى ذمى همسفر شد به هنگام جدايى بر سر دوراهى آن حضرت مقدارى راه را به دنبال او رفت و بعد كه خواست به راه خود ادامه دهد آن مرد از علت اين كار سؤال كرد، حضرت فرمود:

«هذا من تمام حسن الصحبة؛ ان يشيع الرجل صاحبه هنيئة اذا فارقه و كذلك امرنا نبيّناصلى الله عليه وآله»؛

«اين از كمالِ همراهى است كه شخص به هنگام جدا شدنِ همراه خود، براى بدرقه‏اش چند قدمى بردارد. پيامبر ما به ما چنين دستورى داده است.»

و در نتيجه با اين رفتار اسلامى و حسن همراهىِ آن حضرت، مرد ذمّى مسلمان شد.(138)

 114- مهربانى با كودكان؛

روزى پيامبرصلى الله عليه وآله با جمعى نماز مى‏گذارد و در آن زمان حسين‏عليه السلام خردسال بود. هرگاه آن حضرت به سجده مى‏رفت بر پشت ايشان سوار مى‏شد. و آن حضرت هم با او مدارا كرد تا از نماز فارغ شد. مردى يهودى كه اين جريان را مشاهده مى‏كرد، خطاب به آن حضرت گفت: ما با كودكان خود چنين برخورد نمى‏كنيم.

الگوى تربيت و تبليغ و هدايت مردم پيامبر بزرگ اسلام‏صلى الله عليه وآله فرمود:

«اما لو كنتم تؤمنون بالله و برسوله لرحمتم الصبيان»(139)؛

«اگر شما به خدا و رسولش ايمان داشته باشيد، به كودكان مهربانى مى‏كنيد.»

آن يهودى با برخورد كريمانه آن حضرت به عظمت اخلاق و آداب اسلامى پى برده و اسلام آورد.

 115- احساس مسؤوليت در برابر مردم؛

از پيامبرصلى الله عليه وآله سؤال شد چه كسى نزد خدا عزيزتر است؟ در جواب فرمودند: «انفع الناس للناس»(140)؛

«كسى كه نفع او براى انسان‏ها بيشتر باشد.»

امام صادق‏عليه السلام فرمودند:

«قال الله عزوجل: الخلق عيالى، فأحبهم الى الطفهم بهم و اسعاهم فى حوائجهم»؛(141)

«خداوند بزرگ فرمود: مردم نان خور من محسوب مى‏شوند و كسى نزد من گرامى‏تر است كه نسبت به آن‏ها مهربان‏تر باشد و در رفع مشكلاتشان بيشتر بكوشد.»

گفته‏اند: «يكى از شاگردان ميرزاى شيرازى بزرگ(ره) كه عازم ايران بود، از ايشان درخواست اجازه اجتهاد كرد. ميرزا به ايشان فرمود:

اگر چه شما ملّا و مجتهد هستيد، ولى اخلاق خوب و مردمدارى نداريد به اين لحاظ، اين اجازه به نفع شما نيست.»(142)

--------------------------------------------------------------------------------

تنظیم برای تبیان رضایی گروه حوزه علمیه


104) مريم، 12.

105) مائده، 68.

106) زمر، 73.

107) اشاره به آيه 50 سوره ذاريات: «ففرّو الى الله»

108) قصص، 77.

109) اصول كافى، ج‏8 ، ص‏93.

110) نهج البلاغه، نامه 25.

111) مريم، 96.

112) انعام، 55.

113) توبه، 73.

114) مائده، 67.

115) آل عمران، 7.

116) در ديدار با روحانيون طرح هجرت قبل از رمضان 81 .

117) مائده، 99.

118) نجم، 39.

119) شعراء، 214.

120) يوسف، 90.

121) بقره، 275.

122) احزاب، 37.

123) قصص، 79 - 80.

124) صف، 2 - 3.

125) طه، 95 - 96.

126) تفسير نمونه، ج 13، ص‏286.

127) شعراء، 225.

128) زمر، 65.

129) وسائل الشيعه، ج 8، ص‏423 و نهج‏البلاغه، حكمت 159.

130) غاشيه، 21 - 22.

131) نحل ، 116.

132) بقره، 174.

133) غررالحكم، حديث 10188.

134) شعراء، 125 - 127.

135) بحارالانوار، ج 2، ص‏25.

136) بحارالانوار، ج 41، ص‏56 .

137) فرقان،63

138) بحارالانوار، ج 74، ص‏157.

139) بحارالانوار، ج 43، ص‏296.

140) ميزان الحكمة، ج‏1، حديث 3120.

141) اصول كافى، ج‏2، ص‏199.

142) مردم‏شناسى و مردم دارى، ص 362.