سفارش های تبلیغی برای طلاب
85 - محور بودن قرآن؛
«خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ»(104)؛ «كتاب (خدا، قرآن را) محكم و با قدرت (و جديت) بگير.»
«قُلْ يا أهْلَ الْكِتابِ لَسْتُمْ عَلى شَىْءٍ حَتّى تُقِيمُوا التَّوْراةَ وَ الْإنْجِيلَ وَ مَا أنْزِلَ إلَيْكُم»؛(105)
«بگو: اى اهل كتاب! هيچ ارزشى نداريد (پوچ و پوك هستيد) مگر آنكه تورات و انجيل و آنچه را از سوى پروردگارتان نازل شده برپا داريد.»
به چند اقرار توجه فرماييد؛
الف: ملاصدرا(ره) در مقدمه تفسير سوره واقعه مىفرمايد؛
«بسيار به مطالعه كتب حُكما پرداختم تا آنجا كه گمان كردم كسى هستم ولى همين كه كمى بصيرتم باز شد خودم را از علوم واقعى خالى ديدم، در آخر عمر به فكر افتادم كه به سراغ «تدبّر» در قرآن وروايات محمد و آل محمد بروم.
من يقين كردم كه كارم بى اساس بوده است زيرا در طول عمرم به جاى نور در سايه ايستاده بودم. از غصّه جانم آتش گرفت و قلبم شعله كشيد تا رحمت الهى دستم را گرفت و مرا به اسرار قرآن آشنا كرد. و شروع به تفسير و تدبّر در قرآن كردم، درِ خانه وحى را كوبيدم، در باز شد و پردهها كنار رفت و ديدم فرشتگان به من مىگويند:
«سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ»(106)؛
«سلام بر شما! گوارا باد (اين نعمتها) برايتان! داخل بهشت شويد و جاودانه بمانيد.»
من كه اكنون دست به نوشتن اسرار قرآن زدهام اقرار مىكنم كه قرآن درياىِ عميقى است كه جز با لطف الهى امكان ورود در آن نيست ولى چه كنم كه عمرم رفت، بدنم ناتوان، قلبم شكسته، سرمايهام كم، ابزار كارم ناقص و روحم كوچك است.»
ب: فيض كاشانى(ره) در رساله انصاف مىفرمايد:
«من مدتها در مطالعه مجادلات متكلمين فرو رفتم و كوششها كردم ولى همان بحثها ابزار جهل من بود مدّتها در راه فلسفه به تعلّم و تفهّم پرداختم و بلندپروازى هايى را در گفتارشان ديدم. مدّتها در گفتگوى اين و آن بودم، كتابها و رسالهها نوشتم.
گاهى ميان سخنان فلاسفه و متصوّفه و متكلّمين جمع بندى مىكردم و حرفها را به هم پيوند مىدادم (ولى همه را باور نداشتم) ولى در هيچ يك از علوم، دوايى براى دردم و آبى براى عطشم نيافتم، بر خود ترسيدم و به سوى خدا فرار(107) و انابه كردم تا خداوند مرا از طريق تعمّق در قرآن و حديث هدايتم كرد.»
ج: امام خمينى(ره) مىفرمايد:
«و اينجانب از روى جِدّ نه تعارف معمولى مىگويم كه از عمر به باد رفته خود... تأسّف دارم. شما اى فرزندان برومند اسلام! حوزهها و دانشگاهها را به شؤونات قرآن و ابعاد بسيار مختلف آن توجه دهيد. تدريس قرآن را در هر رشتهاى محطّ نظر و مقصد اعلا (نه در حاشيه) قرار دهيد.
مبادا خداى ناخواسته در آخر عمر كه ضعف و پيرى به شما هجوم آورد از كردهها پشيمان و تأسّف بر ايام جوانى بخوريد، «همچون نويسنده.»
د: آيت الله وحيد خراسانى دامت بركاته در درس خارج حوزه در جمع طلاب فرمودهاند:
«آيا ما در علم اصول و تأملهاى كفايه بيشتر تعمّق كرده (و مىكنيم) يا در قرآن؟...»
86 - از امكاناتى كه در اختيار است غافل نشويم؛
«وَ لا تَنْسَ نَصِيَبكَ مِنَ الدُّنْيَا»(108)؛
«بهره و نصيبت را از دنيا فراموش مكن.»
87 - توجه ويژه به نسل جوان (آينده سازان)؛
امام صادقعليه السلام مىفرمايد:
«عليك بالاحداث فانّهم اسرع الى كلّ خير»(109)؛ «بر تو باد به نسلنو كه آنها به كار خير سريعتر از ديگرانند.»
كار مبلّغ و مربّى «تعليم» و «تزكيه» است، در تابستان ميليونها نسل جوان درسشان تعطيل است ولى پرورش و تزكيه هرگز تعطيل بردار نيست.
88 - پرهيز از خط بازى و گروه گرايى؛
پيامبرصلى الله عليه وآله زمانى كه مىخواست وارد مدينه شود از همه گروهها به استقبال آن حضرت آمده و او را دعوت به منطقه، محله و قبيله خود كردند. حضرت فرمود: هر كجا شترم بخوابد منزل خواهم كرد.
اميرالمؤمنينعليه السلام به مأمور زكات مىفرمايد:
«به منزل افراد نرو زيرا به خانه هركس وارد شوى با او رفيق مىشوى و بعد از آن افراد به تو سوء ظن پيدا مىكنند.»(110)
89 - استفاده از تمام توان و استعداد؛
علىعليه السلام كفش خود را وصله مىكرد و با زبان چيزى مىگفت: پرسيدند چه مىگويى؟
فرمود: با دستم كفش مىدوزم، زبان نبايد بيكار باشد، ذكر مىگويم.
90- كسب محبوبيت در سايه ايمان و تقوا؛
«إنَّ الّذِينَ ءامَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً»(111)؛
«همانا كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند به زودى خداى رحمان براى آنان محبّتى (در دلها) قرار مىدهد.»
91- جلوگيرى از شايعات و افشاگرى توطئهها؛
«وَ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْأياتِ وَ لِتَسْتَبِينَ سَبِيلُ الْمُجْرِمِينَ»؛(112)
«و ما بدين گونه آيات را (براى مردم) به روشنى (توسط پيامبر) بيان مىكنيم (تا حق آشكار) و راه و رسم گناهكاران روشن شود.»
92- شناخت گروهها و برخورد مناسب با آنها؛
«يا أيُّهَا النَّبِىُّ جاهِدِ الْكُفّارَ وَ الْمُنافِقِينَ وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ»(113)؛
«اى پيامبر! با كافران و منافقان بستيز و بر آنان سختگير.»
93- ترسيم خط رهبرى؛
«يا أيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إن لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ»(114)؛
«اى پيامبر! آنچه از سوى پروردگارت به تو نازل شده است (در مورد ولايت و جانشينى علىعليه السلام) اعلام كن و اگر چنين نكنى، رسالت الهى را نرساندهاى.»
94- مقابله با شبهات و برداشتهاى غلط؛
«فَأَمَّا الَّذِينَ فِى قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ»(115)؛
«اما كسانى كه در دلهايشان انحراف است به جهت ايجاد فتنه (و گمراه كردن مردم و نيز به جهت تفسير آيه به دلخواه خود) به سراغ آيات متشابه مىروند.»
95- طرح چهره به چهره و جلسات خصوصى؛
مقام معظم رهبرى حضرت آيت الله خامنهاى دامت بركاته مىفرمايد:
«خداى متعال يك رازى در مواجهه و روبرو شدن دو انسان با يكديگر قرار داده كه نمىدانيم چيست اما هست، و اينكه يك معلم و مربى با مخاطب خود در يك جلسه مىنشيند و با او حرف مىزند. اين يك اثرى دارد كه در هيچ ابزار هنرىِ ديگر نيست.»(116)
96- مأمور به وظيفه، نه رسيدن به نتيجه؛
«مَا عَلَى الرَّسُولِ إلَّا الْبَلاغُ»(117)؛
«بر پيامبر، جز ابلاغ (احكام الهى) نيست.»
«وَ أَن لَيْسَ لِلْإنْسانِ إلّا مَاسَعى»(118)؛
«و براى انسان جز آنچه سعى نموده (ثواب و جزائى) نخواهد بود.»
97- از نزديكان خود شروع كنيم؛
«وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأقْرَبِين»(119)؛
«و خويشان نزديكت را هشدار ده.»
98- اميدوارى به آثار نيكو و مثبت تبليغ و ارشاد؛
«إنَّهُ مَن يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَإنَّ اللّهَ لا يُضِيعُ أجْرَ الْمُحْسِنِينَ»(120)؛ «زيرا هركسى كه تقوا و صبر پيشه كند، پس همانا خداوند پاداش نيكوكار را تباه نمىكند (حتّى در دنيا).»
99- جلوگيرى از توجيهات؛
«... قَالُوا إنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبا وَ أحَلَّ اللّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّم الرِّبا...»(121)؛
«گفتند: داد و ستد(بيع) مثل ربا است. در حالى كه خداوند خريد و فروش را حلال و ربا را حرام كرده است.
100- جلوگيرى از خرافات؛
«... فَلَمَّا قَضى زَيْدٌ مِنْهَا وَطَراً زَوَّجْنكَهَا لِكَىْ لا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ حَرَجٌ فِى أزْواجٍ أدْعِيَائِهِمْ إذَا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً...»(122)؛
«پس چون دوران كاميابى زيد به پايان رسيد و از همسرش جدا شد ما او (همسر سابقش) را به همسرى تو در آورديم تا مشكلى براى مؤمنان در ازدواج با همسران پسر - خواندههاى آنان هنگامى كه از آنان طلاق مىگيرند نباشد.»
توضيح: «زيد» پسرخوانده پيامبرصلى الله عليه وآله بود و بعد از اينكه زيد همسرش را طلاق داد حضرت به دستور خدا براى شكستن عقيده خرافى جاهلى كه اين كار را بد مىدانستند با همسر زيد ازدواج كرد.»
101- پرهيز از دنيا و برترىطلبى؛
قرآن مىفرمايد: هنگامى كه «قارون» با زيور آلات خود از ميان مردم عبور مىكرد، آنان مىگفتند: اى كاش ما هم جاى قارون بوديم ولى صاحبان علم و معرفت به آنها مىگفتند:
«وَيْلَكُمْ ثَوَابُ اللّهِ خَيْرٌ لِمَنْ ءامَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً»(123)؛
«واى بر شما! ثواب خدا براى كسى كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده است، (از دارايى قارون) بهتر است.»
102- پرهيز از سخن بدون علم و عمل؛
«لِمَ تَقُولُونَ مَا لا تَفْعَلُونَ * كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللّهِ أن تَقُولُوا مَا لا تَفْعَلُونَ»(124)؛
«چرا سخنى مىگوئيد كه عمل نمىكنيد؟!»
«نزد خدا بسيار موجب خشم است كه سخنى بگوييد كه عمل نمىكنيد.»
103- پرهيز از التقاط، تحريف و بدعت؛
خداوند درباره گفتگوى موسىعليه السلام با سامرى و «گوساله» گمراه كنندهاش مىفرمايد:
«قَالَ فَمَا خَطْبُكَ يا سامِرِىّ * قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِن أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُها وَ كَذلِكَ سَوَّلَتْ لِى نَفْسِى»(125)؛
«(سپس موسىعليه السلام به سامرى)گفت:اى سامرى! (منظور تو از) اين كار (و فتنه) بزرگ كه كردى چيست؟ (سامرى) گفت: من به چيزى پى بردم كه (ديگران) به آن پى نبردند، پس من مشتى از آثار رسول (حق) را بر گرفتم، پس آن را (در گوساله) افكندم و اين گونه نفسم اين را در نظرم بياراست(و فريب داد).»
علىعليه السلام درباره حسن بصرى كه مقدارى از مطالب حكيمانه آن حضرت را با مطالب سست خود مخلوط مىكرد فرمود:
«الا انّ لكلّ قوم سامريّاً و هذا سامرى هذه الامّة»(126)؛
«آگاه باشيد هر قومى يك سامرى دارد و اين شخص(حسن بصرى) سامرىّ اين امت است.»
104- پرهيز از تحليلهاى غلط؛
تحليلهاى غلط نه تنها عامل ارشاد و هدايت نمىشود بلكه باعث سردرگمى و حيران شدن مردم مىشود.
«ألَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِى كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ»(127)؛
«آيا نديدى كه آنان در هر وادى حيرانند.»
105- پرهيز از غفلت و مواضع تهمت؛
«...لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ»(128)؛
«(اى پيامبر) اگر مشرك شوى قطعاً عمل تو نابود مىشود، و قطعاً از زيانكاران خواهى بود.»
حضرت علىعليه السلام مىفرمايد:
«من وضع نفسه مواضع التهمة فلا يلومنّ من اساء به الظّن»(129)؛
«كسى كه خود را در موضع تهمت قرار مىدهد كسانى را كه به او بدگمان مىشوند ملامت نكند. (بلكه سزاوار است كه خود را ملامت نمايد.)»
106- پرهيز از استبداد و تفرقه؛
«فَذَكِّرْ إنَّمَا أنْتَ مُذَكِّرٌ * لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ»(130)؛
«(اى رسول ما) به آنان (مردم) تذكر بده، (اما بدان كه) تو فقط تذكر دهندهاى و بر آنها سلطه و سيطرهاى ندارى. (تا آنان را بر ايمان و كارى ديگر مجبور كنى).»
107- پرهيز از دروغ؛
«وَ لا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ ألْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هذَا حَلالٌ وَ هذَا حَرَامٌ...»(131)؛
«و با هر دروغى كه به زبان مىآيد نگوييد: اين حلال است وآن حرام...»
108- پرهيز از كتمان علم؛
«إنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أنْزَلَ اللّهُ مِنَ الْكِتابِ وَ يَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً أُوْلئِكَ مَا يَأْكُلُونَ فِى بُطُونِهِمْ إلَّا النّارَ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذَابٌ ألِيمٌ»(132)؛
«كسانى كه آنچه را خداوند از كتاب نازل كرده، پنهان مىدارند و بدان، بهاى ناچيزى به دست مىآورند. آنان، جز آتش در شكمهاى خويش فرو نبرند، و خدا روز قيامت با ايشان سخن نخواهد گفت، و پاكشان نخواهد كرد، و عذابى دردناك خواهند داشت.»
علىعليه السلام مىفرمايد:
«لا تمسك عن اظهار الحق اذا وجدت له اهلاً»(133)؛
«هرگاه براى حق (مخاطب) شايستهاى يافتى، از اظهار آن خوددارى مكن.»
109- پرهيز از درخواست مزد؛
«... إنّى لَكُمْ رَسُولٌ أمِينٌ * فَاتَّقُوا اللّهَ وَ إطِيعُونِ * وَ مَا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أجْرٍ إنْ أجْرِىَ إلاّ عَلى رَبِّ الْعالَمِينَ»(134)؛
«من براى شما فرستادهاى در خورِ اعتمادم، از خدا پروا كنيد و فرمانم را اطاعت كنيد؛ و بر اين (رسالت، ارشاد و تبليغ)، اجرى از شما طلب نمىكنم. اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست.»
پيامبرصلى الله عليه وآله مىفرمايد: «علماء هذه الامّة رجلان: رجل اتاه الله علماً فبذله للناس و لم يأخذ عليه طُعماً و لم يشر به ثمناً، فذلك يستغفر له حيتان البحر و دوابّ البرّ و الطّير فى جوّ السماء و يقدم على الله سيّداً شريفاً حتى يرافق المرسلين و رجل اتاه الله علماً فبخل به عن عباد الله، و اخذ عليه طُعماً و شرى به ثمناً فذلك يُلجم يوم القيامة بلجام من نار»(135)؛
«عالمان اين امت دو تناند: يك نفر كه خداوند به او دانش ارزانى داشته او آن را به مردم بذل مىكند و براى آن مزدى نمىگيرد و آن را به بهايى نمىفروشد. اين، كسى است كه ماهيان دريا و چارپايان خشكى و پرنده آسمان براى او طلب بخشش مىكند، و با سرورى و شرافت، نزد خداوند مىآيد تا آن كه همنشين پيامبران مىشود.
و شخص ديگر كه خدا به او دانش داده؛ امّا او در بذل آن به بندگان خدا بخل مىورزد و براى آن مزد مىگيرد و آن را به بهايى مىفروشد. بر دهان اين شخص در قيامت، لجامى از آتش مىزنند.»
110- تسليم حق و قانون بودن؛
«حضرت علىعليه السلام به بازار رفت و با يك مسيحى برخورد كه زرهى را مىفروخت او خواست قبول نكند حضرت فرمود اين زره از من است و بين من و تو قاضى داورى كند.»(136)
111- برخورد كريمانه با جاهلان؛
«...وَ اِذاخاطَبَهُمْ الْجاهِلُونَ قالوُا سَلاماً»(137)
«و هر گاه جاهلان آنان را طرف خطابه قرار دهند( و سخنان نابخردانه گويند) با ملايمت( و سلامت نفس و كريمانه) پاسخ دهند.»
112- رعايت احترام بزرگترها؛
امام حسن و امام حسينعليهما السلام ديدند پيرمردى وضويش را صحيح انجام نمىدهند. براى رعايت احترام او قرار گذاشتند در حضور آن پيرمرد وضويى گرفته و او اشتباهاتشان را گوشزد كند. زمانى كه وضو گرفتند او متوجّه شد كه وضوى خودش صحيح نيست از آنها به خاطر اين عمل تشكّر كرد.
113- رعايت آداب اسلامى؛
علىعليه السلام با مردى ذمى همسفر شد به هنگام جدايى بر سر دوراهى آن حضرت مقدارى راه را به دنبال او رفت و بعد كه خواست به راه خود ادامه دهد آن مرد از علت اين كار سؤال كرد، حضرت فرمود:
«هذا من تمام حسن الصحبة؛ ان يشيع الرجل صاحبه هنيئة اذا فارقه و كذلك امرنا نبيّناصلى الله عليه وآله»؛
«اين از كمالِ همراهى است كه شخص به هنگام جدا شدنِ همراه خود، براى بدرقهاش چند قدمى بردارد. پيامبر ما به ما چنين دستورى داده است.»
و در نتيجه با اين رفتار اسلامى و حسن همراهىِ آن حضرت، مرد ذمّى مسلمان شد.(138)
114- مهربانى با كودكان؛
روزى پيامبرصلى الله عليه وآله با جمعى نماز مىگذارد و در آن زمان حسينعليه السلام خردسال بود. هرگاه آن حضرت به سجده مىرفت بر پشت ايشان سوار مىشد. و آن حضرت هم با او مدارا كرد تا از نماز فارغ شد. مردى يهودى كه اين جريان را مشاهده مىكرد، خطاب به آن حضرت گفت: ما با كودكان خود چنين برخورد نمىكنيم.
الگوى تربيت و تبليغ و هدايت مردم پيامبر بزرگ اسلامصلى الله عليه وآله فرمود:
«اما لو كنتم تؤمنون بالله و برسوله لرحمتم الصبيان»(139)؛
«اگر شما به خدا و رسولش ايمان داشته باشيد، به كودكان مهربانى مىكنيد.»
آن يهودى با برخورد كريمانه آن حضرت به عظمت اخلاق و آداب اسلامى پى برده و اسلام آورد.
115- احساس مسؤوليت در برابر مردم؛
از پيامبرصلى الله عليه وآله سؤال شد چه كسى نزد خدا عزيزتر است؟ در جواب فرمودند: «انفع الناس للناس»(140)؛
«كسى كه نفع او براى انسانها بيشتر باشد.»
امام صادقعليه السلام فرمودند:
«قال الله عزوجل: الخلق عيالى، فأحبهم الى الطفهم بهم و اسعاهم فى حوائجهم»؛(141)
«خداوند بزرگ فرمود: مردم نان خور من محسوب مىشوند و كسى نزد من گرامىتر است كه نسبت به آنها مهربانتر باشد و در رفع مشكلاتشان بيشتر بكوشد.»
گفتهاند: «يكى از شاگردان ميرزاى شيرازى بزرگ(ره) كه عازم ايران بود، از ايشان درخواست اجازه اجتهاد كرد. ميرزا به ايشان فرمود:
اگر چه شما ملّا و مجتهد هستيد، ولى اخلاق خوب و مردمدارى نداريد به اين لحاظ، اين اجازه به نفع شما نيست.»(142)
--------------------------------------------------------------------------------
تنظیم برای تبیان رضایی گروه حوزه علمیه
104) مريم، 12.
105) مائده، 68.
106) زمر، 73.
107) اشاره به آيه 50 سوره ذاريات: «ففرّو الى الله»
108) قصص، 77.
109) اصول كافى، ج8 ، ص93.
110) نهج البلاغه، نامه 25.
111) مريم، 96.
112) انعام، 55.
113) توبه، 73.
114) مائده، 67.
115) آل عمران، 7.
116) در ديدار با روحانيون طرح هجرت قبل از رمضان 81 .
117) مائده، 99.
118) نجم، 39.
119) شعراء، 214.
120) يوسف، 90.
121) بقره، 275.
122) احزاب، 37.
123) قصص، 79 - 80.
124) صف، 2 - 3.
125) طه، 95 - 96.
126) تفسير نمونه، ج 13، ص286.
127) شعراء، 225.
128) زمر، 65.
129) وسائل الشيعه، ج 8، ص423 و نهجالبلاغه، حكمت 159.
130) غاشيه، 21 - 22.
131) نحل ، 116.
132) بقره، 174.
133) غررالحكم، حديث 10188.
134) شعراء، 125 - 127.
135) بحارالانوار، ج 2، ص25.
136) بحارالانوار، ج 41، ص56 .
137) فرقان،63
138) بحارالانوار، ج 74، ص157.
139) بحارالانوار، ج 43، ص296.
140) ميزان الحكمة، ج1، حديث 3120.
141) اصول كافى، ج2، ص199.
142) مردمشناسى و مردم دارى، ص 362.