آموزش شیوه های تبلیغ در قرآن
63- تشبيه و تمثيل؛
«تِلْكَ الْأمْثالُ نَضْرِبُهَا لِلنّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ»(74)؛
«و اين مثالها را براى مردم مىزنيم اميد است كه تفكّر كنند.»
64- قصه؛
«نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إلَيْكَ هذَا الْقُرْءانَ»(75)؛
«ما بهترين حكايتها را به وسيله وحى اين قرآن به تو مىگوييم.»
«فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ»(76)؛
«(اى پيامبر بر ايشان) داستان را بازگو كن باشد كه بيانديشند.»
65- تشويق و تهديد (بشارت و انذار)؛
«إنّا أرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً»(77)؛
«(اى رسول!) ما تو را به حق فرستاديم تا بشارتگر و بيم دهنده باشى.»
66- استفاده از فرصتها؛
حضرت علىعليه السلام فرمود: «مجتنى الثمرة لغير وقت انياعها كالزارع بغير ارضه»(78)؛
«كسى كه ميوه را قبل از رسيدنش بچيند مانند كسى است كه در زمين شخص ديگرى كِشت كرده است.»
67- تلقين؛
«أنْتُمُ الْأعْلَوْنَ إن كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ»(79)؛ «اگر ايمان داشته باشيد برتر هستيد.»
روايت داريم؛ «ان لم تكن حليماً فتحلّم»(80)؛ «اگر بردبار نيستى خودت را به بردبارى وادار.»
68- شخصيّت دادن به افراد؛
حضرت ابراهيمعليه السلام براى انجام مأموريت ذبح اسماعيلش با او مشورت مىكند؛
«... قَالَ يا بُنَىَّ إنِّى أرَى فِى الْمَنَامِ أَنِّى أذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يا أبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ...»؛(81)
«(ابراهيم) گفت: فرزندم من در خواب ديدم كه تو را در راه خدا ذبح مىكنم! بنگر و نظر و رأى خودت را اعلام كن (نظر تو چيست؟) گفت: پدرم هرچه دستور دارى اجرا كن.»
69- تحريك عواطف؛
«أيُحِبُّ أحَدُكُمْ أنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أخِيهِ مَيْتاً»(82)؛
«آيا يكى از شما دوست مىدارد گوشت مرده برادر خود را بخورد. (نه هرگز! پس غيبت نكنيد.)»
70- سؤال كردن؛
«وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُم مَنْ خَلَقَ السّمواتِ وَ الْأرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللّهُ»(83)؛ «و اگر از آنان سؤال كنى: چه كسى آسمانها و زمين را آفريد و خورشيد و ماه را تسخير كرد؟ حتماً خواهند گفت: خدا، پس، (از راه حقّ) به كجا منحرف مىشوند؟»
71- بيان تاريخ گذشتگان؛
«قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسِيرُوا فِى الْأرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِين»(84)؛ «به يقين پيش از شما سنتهايى بوده(از ملتها سپرى شده و رفتهاند)است، بنابراين در زمين گردش كنيد تا ببينيد كه تكذيب كنندگانِ وعدههاى خدا چگونه نابود شدند.»
72- برهان و استدلال؛
«قُلْ هَاتُوا بُرْهانَكُم»(85)؛
«بگو بياوريد برهان و استدلالتان را»
«الرِّجَالُ قَوّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِمَا أنفَقُوا مِنْ أمْوالِهِمْ»(86)؛
«مردان دارى ولايت بر زنانند از آن جهت كه خدا بعضى از ايشان (مردان) را بر بعضى (زنان) برترى داده (قدرت بدنى، توليدى و اراده بيشترى دارند) و از آن جهت كه از اموال (و دست رنج) خود نفقه و خرجى (زن) را مىدهند.»
73- حكمت و موعظه؛
«ادْعُ إلى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَة»(87)؛
«با حكمت و پند نيكو به سوى پروردگارت بخوان»
74- جدل و مناظره نيكو؛
«وَ جادِلْهُمْ بِالَّتى هِىَ أَحْسَنَ»(88)؛
«با چيزى كه بهتر است با آنها مجادله كن.»
حضرت ابراهيمعليه السلام در مجادله و مناظره با ستاره و ماه و خورشيد پرستان چنين مىگويد:
«فَلَمّا جَنَّ عَلَيْهِ الَّيْلُ رَءَا كَوْكَباً قَالَ هذَا رَبِّى فَلَمّا أفَلَ قَالَ لا أُحِبُّ الْأفِلِينَ.»(89)؛
«سپس چون شب بر او پرده افكند ستارهاى ديد گفت: اين پروردگار من است. پس چون ناپديد شده و غروب كرد، گفت: من زوال پذيران را دوست ندارم.»
و چنين گفت: درباره ماه پرستان (فلمّا رءا القمر بازغا...) و درباره خورشيد پرستان (فلما رءا الشمس بازغة).
75- جنگ سرد؛
قرآن درباره كافرانى كه وحى و سخنان پيامبرصلى الله عليه وآله را لغو و باطل شمرده و از پيروان آن مىخواهند كه به اين حرفها گوش ندهند مىفرمايد:
«إنَّهُ فَكَّرَ وَ قَدَّرَ * فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ * ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ * ثُمَّ نَظَرَ * ثُمَّ عَبَسَ وَ بَسَرَ * ثُمَّ أدْبَرَ وَ اسْتَكْبَرَ * فَقَالَ إنْ هذَا إلّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ * إنْ هذَا إلّا قَوْلُ الْبَشَرِ»(90)؛
«آن كافر فكر كرد و انديشه بدى كرد، مرگ بر او، انديشه بدى كرد. باز هم مرگ بر او، چه فكر خطايى كرد باز انديشه كرد و رو ترش كرد و چهره در هم كشيد سپس روى گرداند و تكبّر كرد و گفت: اين قرآن به جز سحر نيست، اين گفتار بشرى بيش نيست.»
76- استفاده از هنر؛
«سامرى» با زر و زيور گوسالهاى ساخت كه صدايى شگفت داشت و به وسيله آن پيروان موسىعليه السلام را به انحراف كشانيد. «فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هذَا إلهُكُمْ وَ إلهُ مُوسى فَنَسِىَ»(91)؛
«سپس (سامرى) براى آنها پيكر گوساله نرى كه داراى صدايى بود پديد آورد. آنگاه (با پيروانش به مردم) گفتند: اين خداى شما و خداى موسى است. پس سامرى (همه تعليمات موسى را) فراموش كرد.»
علىعليه السلام مىفرمايد: «ردّوا الحجر من حيث جاء فانّ الشّرّ لايدفعه الا الشّرّ»(92)؛
«سنگ را از هر طرف به شما زدند به همانجا برگردانيد كه بدى را فقط مانند خودش دفع مىكند.»
77- مقايسه؛
«مَا يَسْتَوِى الْأعْمى وَ الْبَصِيرُ * وَ لَا الظُّلُمَاتُ وَ لَا النُّورُ * وَ لَا الظِّلُّ وَ الْحَرُورُ»(93)؛
«و هرگز (كافر تاريك دل) كور و (مؤمن روشن روان) بينا يكسان نيستند و هيچ ظلماتى با نور مساوى نخواهد بود و هرگز آفتاب و سايه هم رتبه نباشند.»
78- فرض مخالف؛
«إنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ»(94)؛
اگر بخواهد شما را مىبرد و آفريدهاى جديد (به جاى شما) مىآورد.»
«لَوْ نَشَاءُ جَعَلْناهُ أجَاجاً فَلَوْلا تَشْكُرُونَ»(95)؛
«اگر مىخواستيم (بجاى آنكه آب را خوش و گوارا گردانيم) آن را تلخ (و شور) قرار مىداديم پس چرا تشكّر نمىكنيد؟»
79- آماده سازى و ايجاد زمينه؛
يكى از موارد زكات؛ «وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ»(96)؛ «(و براى) جذب دلها» مىباشد.
براى آنان كه زمينهاى براى گرايش به اسلام و حقيقت و هدايت و ارشاد ندارند.
پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله براى شروع تبليغ دين مبين اسلام اقوام و آشنايان را بر سرِ سفره مهمانى جمع نمود.
80 - معرفى الگوها؛
«لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِى رَسُولِ اللّهِ أسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن كَانَ يَرْجُوا اللّهَ وَ الْيَوْمَ الْأخِرَ»(97)؛
«همانا براى شما در (سيره) رسول خدا سرمشق نيكوست (البته) براى آنها كه اميد به رحمت خدا و روز قيامت دارند.»
ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ...»(98)؛
«خداوند براى كافران (در الگو گرفتن) زن نوح و زن لوط را مثال آورده است.»
«ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً لِلَّذِينَ ءامَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ»(99)؛
«خداوند براى مؤمنان (در الگو گرفتن) زن فرعون را مثال آورده است.»
81 - تداوم و تكرار؛
«وَ لَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ»(100)؛
«ما پيوسته براى آنان سخن گفتيم(و آيات قرآن را بر ايشان نازل كرديم) شايد كه پند گيرند و متذكّر شوند.»
مانند تكرار آيه: «فَبِأَىِّ ألاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبان» 31 بار در سوره الرحمن و آيه «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لَلْمُكَذِّبِين»؛ 11 بار در سوره مرسلات و آيه «فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أطِيعُون»؛ 8 بار در سوره شعراء.
82 - دعوت به مشتركات؛
«قُلْ يا أهْلَ الْكِتابِ تَعَالَوْا إلى كَلِمَةٍ سَوَاءِ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ ألَّا
نَعْبُدَ إلّا اللّهَ»(101)؛
«بگو اى اهل كتاب بياييد به سوى كلمهاى كه بين ما و شما يكسان است. كه جز خداى يكتا را نپرستيم.»
83 - القاء غيرمستقيم؛
به گفته امام صادقعليه السلام قرآن گرچه خطاب به پيامبرصلى الله عليه وآله است اما به مؤمنان است؛
«نزّل القرآن بايّاك اعنى و اسمعى يا جاره»(102)؛
«قرآن مانند اين ضرب المثل عربى نازل شده كه مىگويند: به تو مىگويم ولى اى همسايه تو گوش كن.»
84 - القاء تدريجى؛
«وَ قُرْءاناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النّاسِ عَلى مُكْثٍ»(103)؛
«و قرآنى را كه جزء به جزء بر تو فرستاديم كه به تدريج بر امت قرائت كنى.»
--------------------------------------------------------------------------------
منبع سایت محسن قرائتی
74) حشر، 21.
75) يوسف، 3.
76) اعراف، 176.
77) بقره، 119.
78) الحياة، ج1، ص315.
79) آل عمران، 139.
80) نهجالبلاغه صبحى صالح، حكمت 207.
81) صافّات، 102.
82) حجرات، 12.
83) عنكبوت، 61.
84) آل عمران، 137.
85) بقره، 111.
86) نساء، 34.
87) نحل، 125.
88) نحل، 125.
89) انعام، 76 - 78.
90) مدثّر، 19 - 25.
91) طه ، 88.
92) نهج البلاغه فيض، ص 1235.
93) فاطر، 19 - 21.
94) ابراهيم، 19.
95) واقعه، 70.
96) توبه، 60.
97) احزاب، 21.
98) تحريم، 10.
99) تحريم، 11.
100) قصص، 51.
101) آل عمران، 64.
102) ترجمه اصول كافى، ج4، ص439.
103) اسراء، 106.