امسال هم جوایز ادبی بهترین های داستان نویسی سال 88ایران را انتخاب کردند.
قصه ها زیر باران سکه ها
حالا ده سالی می شود که جوایز ادبی در کشور ما رونق گرفته اند و با افت وخیزی که معمول و مرسوم همه کارهای فرهنگی در اینجاست ، به انتخاب و معرفی آثار برگزیده ادبی می پردازند و نقش یک جور راهنما را برای مخاطبان بازی می کنند. امسال هم این جوایز کار خودشان را انجام دادند و هر چند به دلایل مختلف ، برخی از آنها (مثل مهرگان) برگزار نشدند و برخی دیگر (مثل گلشیری) به سال 89 موکول شدند اما از آن طرف جوایز پرو پیمانی هم (مثل جایزه دولتی آل احمد) بود که برگزیدگانش را حسابی تحویل گرفت و آنها را سکه باران کرد (جایزه آل احمد به برندگانش 110 سکه تمام داد که می شود چیزی حول و حوش 28 میلیون تومان). از آن طرف حاشیه و حرف و حدیث هم مثل هر سال در کار بود ؛ از اینکه نویسنده ای کتابش را از فهرست نامزدهای یک جایزه بیرون بکشد (مثل انصراف مستور و قیصری از فهرست نامزدهای جایزه آل احمد) تا حتی درباره میزان جوایز (همان قضیه 110 سکه جایزه آل احمد) و خلاصه، ماجرایی بود. به هر حال ما هم به رسم هر سال، آخر سالی سری به این جوایز زده ایم و کتاب هایی را که در تعداد بیشتری از جوایز برگزیده شده اند و مقبولیت بیشتری نزد سلیقه های مختلف داشته اند برای شما معرفی کرده ایم. لازم به توضیح نیست که این جوایز، به روال هر ساله، آثار منتشر شده در سال قبلی یعنی سال 87 را بررسی کرده اند و نقد و داوری آثار چاپ شده در امسال می ماند برای جشنواره های و جوایز سال بعدی ، پس اگر اسم کتاب محبوبتان را در این صفحه پیدا نکردید ، قبل از عصبانی شدن ، به صفحه شناسنامه آن کتاب مراجعه کنید و سال نشرش را ببینید. اینها، بهترین های ادبیات داستانی ایران در سال 87 هستند.
برف و سمفونی ابری ( برنده جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعات ؛ برنده جایزه روزی روزگاری ؛ نامزد جایزه گلشیری)
بی ترس در حضور مردگانپیمان اسماعیلی بعد از مجموعه داستان «جیب های بارانی ات را بگرد» ، دست به قلم شد و داستان «برف و سمفونی ابری» را نوشت ؛ مجموعه ای با هفت داستان که حسابی به مذاق منتقدان و داستان خوان ها خوش آمد و تا توانستند از داستان جناب نویسنده تعریف کردند و به اش جایزه دادند. این را که داستان یک داستان نویسی جوان را هم منتقدان می پسندند و هم عامه مردم که داستان برای آنها نوشته شده ، می توانیم به فال نیک بگیریم و منتظر باشیم تا پیمان اسماعیلی بعد از این هم برایمان داستان همین آدم های دور و برمان را بنویسد ؛ آدم های بی کس و تنهایی که اولین قدمشان برای مبارزه با ترس ، پذیرفتن ترس و بعد شیرجه زدن در دل همان موضوع یا اتفاقی است که آنها را تا حد مرگ ترسانده . هر چند اگر شخصیت های «برف و سمفونی ابری» به طور علنی این ماجرا را اعلام نکنند اما دقیقا برای پیروزی در این مبارزه از این قانون استفاده می کنند ؛ درست مثل راوی داستان «میان حفره های خالی» که کاملا آگاهانه به دل دو حفره ای می رود که یک عالمه شایعه ترس آور دور و برش چرخ می خورد همه آدم های «لحظات یازده گانه سلیمان» به استقبال موقعیت ترس آور می روند و از آن حتی لذت می برند. راوی داستان «یک هفته خواب کامل» هم با اینکه می داند کاری که می کند، خطرناک است اما تا آخر ماجرا پیش می رود. رئیس در داستان «مردگان» در یک شب برفی ، می رود تا ببیند آن موجود ترسناک بالای سیم چه جانوری است و بالاخره سنگ تمام این خود آزاری ، ماجرای راوی «گرای پنجاه و پنج» است که تصمیم می گیرد در طبقه هشتم ساختمانی که تا خرخره زیر برف فرو رفته بماند ؛ ساختمانی که تنها راه گرم شدنش سوزاندن جسد آدم هاست.
به این ترتیب، این آدم ها تلاش می کنند تا از ترس عبور کنند اما هر چه بیشتر تلاش می کنند ، کمتر به نتیجه می رسند.
ایثار قنواتی
دا ( برنده جایزه کتاب سال ؛ برنده جایزه جلال آل احمد )
خاطرات 59پدیده سال کتاب ایران چه کتابی بود؟ برای یکی از معدود دفعات، جواب این سوال برای بیشتر مخاطبان کتابخوان و مسوولان امور فرهنگی یکی بود ؛ کتاب «دا» . نامی ساده برای یک کتاب خاطره، آن هم خاطرات جنگ ؛ جنگی که خیلی ها فکر می کردند تمام شده. کتاب «دا» از یک طرف چاپش - با وجود قیمت 11 هزار تومانی و ابعاد کت و کلفتش که هزار صفحه ای می شد - از مرز 100 گذشت تا معلوم شود ملت در این وانفسای زدگی از کتاب ، کتاب خود را پیدا می کنند همان طور که آب ، جوق را ! از طرفی هم دو جایزه اساسی گرفت تا سال خوبی را به پایان برساند. «دا» قبل از این دو جایزه، در نمایشگاه کتاب تهران هم به عنوان اثر برگزیده انتخاب شد با این حال، انتخاب «دا» در هر سه زمینه از قبل قابل پیش بینی بود و برعکس بقیه گزینه ها سرش، شلوغ کاری نشد. با همه اینها مهم ترین جایزه دا این بود که با وجود شروع به ظاهر دولتی وانگ اینکه کتاب دارد با رانت حکومت می فروشد ، خود مردم با تبلیغ دهان به دهان و امانت دادن کتاب به هم ، جای این کتاب را در کتابخانه ها باز کردند. این روزها در خانه خیلی از ما خاطرات یک دختر جوان خرمشهری است که به طور عجیب و ملموس و انسانی ای ماجرای اشغال این شهر در سال 59 را روایت می کند ؛ خاطراتی که با عکس ها و توضیحات و مصاحبه های انتهایی اش نشان می دهد چقدر وفا دار به مستندات است. «دا» دارد به سه زبان انگلیسی و اردو و ترکی استانبولی ترجمه می شود تا در سال آینده و یک سال و نیم بعد از آغاز انتشارش، ابعاد جهانی پیدا کند و هیچ بعید نیست سال بعد، همین موقع جایزه های جهانی را هم از آن خودش کند و سر از کتابخانه های سراسر دنیا در بیاورد.
احسان ناظم بکایی
نگران نباش ( برنده جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعات ؛ نامزد جایزه روزی روزگاری )
« از نظر جامعه شناسی آدم هایی که چیزی برای از دست دادن ندارند خطرناکند دهه شصتی ها چیزی برای از دست دادن ندارند ؛ بی آرمانند من دهه پنجاهی همیشه در زندگی ام ایده آل و آرمان داشتم ولی آنها نمی دانند چه کار می کنند. » راستش به نظر می آید همه چیز بستگی به این دارد که دهه چندی باشید! اگر دهه پنجاهی باشید که هیچ ؛ حتما با کتاب و شخصیت اصلی اش « شادی ». که به ایده آل هایش نرسیده و ویران شده و ایده آل زندگی اش را به حداقل رسانده. همذات پنداری می کنید و غصه اش را می خورید. اما اگر دهه شصتی باشید و بدانید مهسا محب علی 37 ساله با چنین دیدی در باره نسل شما کتاب را نوشته ، بعید است بتوانید کتاب را دستتان بگیرید یا دوست داشته باشید ولی مربوط به هر نسلی که باشید اگر حاشیه های کتاب را بدانید حتما بیشتر از الان ترغیب به خواندن آن می شوید « نگران نباش » در فاصله زمستان 87 تا بهار 88، سه بار تجدید چاپ شده منتقدان معتقدند سوژه اش بکر است و تا به حال رمانی با موضوع مشابه آن نوشته نشده محب علی داوری یک دوره جایزه گلشیری، منتقدان و نویسندگان مطبوعات و جایزه یلدا را در کارنامه اش دارد و برای رمان دیگرش - نفرین خاکستری - در سال 81 جایزه مهرگان را گرفته. « عاشقیت در پاورقی » او هم در سال 83 نامزد بهترین مجموعه داستان سال جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعات و برنده بهترین مجموعه داستان سال جایزه هوشنگ گلشیری شده داستان نگران نباش در 24 ساعت می گذرد ؛ در تهرانی که در آن زلزله آمده و همه مردم به خیابان ها ریخته اند و این وسط شادی - قهرمان داستان- از خانواده اش که برای فرار از زلزله عازم شمال هستند جدا می شود و می رود در دل جامعه تا برای خودش مواد گیر بیاورد. محب علی درباره انتخاب سوژه و شخصیت های کتاب گفته: « یک بار از احمد محمود پرسیدند چرا شخصیت های داستان هایت سیاسی هستند؟ او گفت من این شخصیت ها را انتخاب نکرده ام . آدم های اطراف من آن روزها سیاسی بودند . من آنها را نوشتم . در باره من هم چنین اتفاقی افتاد . من هم به موضوع « اعتیاد » نپرداختم . من هم از آدم های دور و برم نوشتم.»
زهرا صالحی زاده
ادامه دارد ...
همشهری جوان
تهیه و تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی - بخش ادبیات تبیان