تبیان، دستیار زندگی
اگر می خواهید اطلاعات خوبی داشته باشید بخوانید.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

از نهضت ملی شدن نفت تا كودتا

(قسمت اول)
نفت

بعد از انتخابات مجلس شانزدهم در پاییز 1328 و بهار 1329، با تشكیل فراكسیون اقلیت «ملیون‌» به رهبری دكتر محمد مصدق‌، فرصت مناسبی برای طرح مطالبة دیرین خلع ید استعمار پیر انگلیس از ثروت ملی نفت و اوج‌گیری مبارزات استقلال‌خواهانه و ضداستعماری ملت ایران فراهم آمد. سال 1329 در پی بازگشت آیت‌الله كاشانی از تبعید لبنان و استقبال پرشكوه مردم و گروههای سیاسی ملی و تقویت پایگاه اجتماعی جبهه ملی‌، قیام عمومی علیه شركت نفت انگلیس گسترش یافت‌. آیت‌الله كاشانی كه در بهمن 1327 در 70 سالگی با خشونت و ضرب و شتم‌، دستگیر و پس از مدتی حبس در قلعه فلك‌الافلاك خرم‌آباد به لبنان تبعید شده بود، در اول بهمن 1327 طی اعلامیه شدیداللحنی خواستار «لغو امتیاز» نفت شده بود. وی در بیانیه‌ای از تبعیدگاه خود، علت واقعی بازداشت و تبعید خود را همین موضوع و اقدام علیه سیاست استعماری انگلیس ذكر كرد.  جبهه ملی از بدو تأسیس با همكاری و حمایت نیروهای مذهبی از جمله فداییان اسلام ‌به سخن‌گوی اكثریت مردم تبدیل شد.

به تعبیر غلامرضا نجاتی‌، در تمام مبارزات سیاسی ـ ملی سالهای 1327 و 1328 و 1329 «جمعیت فداییان اسلام‌» شركت فعال داشت و «نیروی عامل و متحرك جبهه ملی را تشكیل داد.»

آیت‌الله كاشانی و «جبهة ملی‌» به رهبری دكتر مصدق در مجلس شورا و مطبوعات و اجتماعات مردمی‌، خواستار ملی شدن صنعت نفت شدند و این خواسته مورد حمایت گروههای كثیر مردم و تنی چند از علمای برجسته نظیر آیت‌الله‌العظمی خوانساری (از مراجع ثلاث قم‌)، آیت‌الله بهاالدین محلاتی‌، آیت‌الله عباسعلی شاهرودی‌، آیت‌الله سیدحسن چهارسوقی‌، آیت‌الله شیخ باقر رسولی‌، آیت‌الله سیدمحمود روحانی قمی‌، آیت‌الله شیخ محمدرضا كلباسی‌، آیت‌الله حاج شیخ مهدی نجفی‌، آیت‌الله فقیه سبزواری و گروه كثیری از روحانیون فعال و مبارز مانند حاج سیدحسین خادمی و حاج شیخ مرتضی مدرسی اردكانی‌، حاج سیدمصطفی سیدالعراقین و... قرار گرفت ‌و شوری عجیب در سراسر ایران پدیدار شد. آیت‌الله‌العظمی بروجردی نیز از نهضت نفت «ضمنی ولی آشكارا» حمایت می‌كرد و به علمای تهران نامه نوشت كه نباید با این حركت مخالفت كنند.6 رزم‌آرا، نخست‌وزیر، این كار را غیرعملی خوانده مردم را از خطرات آن ترساند و در 13 اسفند 1329 مخالفتش را با ملی شدن صنعت نفت‌، در جلسة كمیسیون نفت مجلس‌، تكرار كرد، تا آنجا كه به دلیل اقتدار و موقعیت ویژه‌اش به بزرگ‌ترین مانع تحقق خواست ملی مبدل گردید. وی سرانجام سه روز بعد، در مسجد شاه‌، به ضرب گلولة یك عضو «فداییان اسلام‌» به قتل رسید.

آیت‌الله كاشانی و «جبهة ملی‌» به رهبری دكتر مصدق در مجلس شورا و مطبوعات و اجتماعات مردمی‌، خواستار ملی شدن صنعت نفت شدند و این خواسته مورد حمایت گروههای كثیر مردم و تنی چند از علمای برجسته شد

پس از دستگیری خلیل طهماسبی به اتهام قتل رزم‌آرا، «یك اعلامیه از طرف نواب صفوی (رهبر فداییان اسلام‌) صادر شد كه در بالای آن «هوالعزیز» نوشته شده بود. این اعلامیه خطاب به شاه صادر شده بود» و «قاطعانه به شاه دستور می‌داد كه باید فرمان آزادی قاتل رزم‌آرا را صادر كند، و برای هرگونه آزاری كه وی در زمان بازجویی توسط پلیس دیده است‌، از او عذرخواهی نماید.»  آیت‌الله كاشانی در مصاحبه‌ای نظرش را چنین ابراز داشت‌: «این عمل به نفع ملت ایران بود و این گلوله و ضربه عالی‌ترین و مفیدترین ضربه‌ای بود كه به پیكر استعمار و دشمنان ملت ایران وارد آمد. قاتل رزم‌آرا باید آزاد شود; زیرا این اقدام او در راه خدمت به ملت ایران و برادران مسلمانش بوده است‌.» بنا به خاطرات سیدمحمد واحدی از اعضای برجسته فداییان اسلام و حاج مهدی عراقی‌، رهبران جبهه ملی برای جلوگیری از اقدامات رزم‌آرا و حتی احتمال كودتا توسط وی‌، از فداییان اسلام درخواست می‌كنند كه رزم‌آرا از سر راه نهضت ملی برداشته شود.  در جلسه‌ای با حضور نواب صفوی‌، بقایی‌، فاطمی‌، نریمان‌، آزاد، حائری‌زاده‌، سنجابی‌، شایگان و مكی از طرف جبهه ملی حضور پیدا می‌كنند و دكتر فاطمی تأكید می‌كند كه من اصالتاً از طرف خودم هستم و وكالتاً از طرف مصدق (چون كسالت داشت‌) و ایشان گفته‌اند هر تصمیمی كه در این جلسه گرفته شود «برای خود من هم لازم‌الاجرأ است نواب صفوی طی دو جلسه طولانی به شرط اجرای احكام اسلام در صورت به قدرت رسیدن جبهه ملی‌، پیشنهاد اعدام انقلابی رزم‌آرا را پذیرفت و جبهه ملی نیز متعهد شد كه در صورت موفقیت‌، خواسته‌های فداییان اسلام را عملی نماید.  همچنین نواب صفوی در این مورد با آیت‌الله كاشانی نیز ملاقات و گفتگو كرد و آیت‌الله كاشانی هم قول داد كه «بگذار مرحله اول رزم‌آرأ برود، بقیه كارها درست می‌شود.»در سندی كه متن بازجویی از خلیل طهماسبی در سال 1334 را نشان می‌دهد، وی صریحاً به جلسات مزبور با رهبران جبهه ملی و آیت‌الله كاشانی اعتراف كرده است ولی از اشخاص فقط نام بقایی و مكی و كاشانی و فاطمی را ذكر كرده است و نسبت به بقیه با عنوان «وكلاء اقلیت كه نامشان در خاطرم نیست‌» پاسخ داده است‌.

نفت

در دادنامه دادستان ارتش مورخ 18/10/34 علیه فداییان اسلام پس از بازداشت گسترده به دلیل سوءقصد ناموفق به حسین علاء، به سابقه ترور رزم‌آرأ با معاونت «بعضی از نمایندگان اقلیت در دوره شانزدهم مجلس شورای ملی‌» اشاره شده است‌. و پای آیت‌الله كاشانی‌، بقایی‌، حائری‌زاده‌، مصدق و شایگان نیز به میان كشیده شد ولی با اعدام نواب صفوی‌، خلیل طهماسبی و چند تن از فداییان اسلام پرونده بسته شد و در مورد دیگران هم موضوع پی‌گیری نشد.هیكل روزنامه‌نگار شهیر مصری می‌نویسد: بعداً شوهر اشرف (پهلوی) به من گفت وقتی كه خبر ترور رزم‌آرا را به شاه دادند، گیج شد. او نمی‌توانست باور كند كه نخست‌وزیرش بدین طریق از صحنه محو شده باشد. شاه بعد از شنیدن خبر گفت‌: «نمی‌توانم باور كنم‌، نمی‌دانم چه كار بكنم‌»; و سپس ادامه داد: «من كاملاً تنها هستم‌، هیچ كس مشكلات مرا درك نمی‌كند. هر كسی علیه من در حال توطئه چینی است‌ بعضی از آنها سنجیده این كار را می‌كنند و بعضی ناآگاهانه‌. اما این من هستم كه ناچارم تاوان پس بدهم‌.»

فردای قتل رزم‌آرا، روز 17 اسفند 1329 كمیسیون نفت پیشنهاد ملی كردن صنعت نفت را تصویب و اعلام كرد.

«در همان روزی كه رزم‌آرا به قتل رسید، امیر اسدالله علم شتابزده به سفارت انگلیس رفت و از جانب شاه با مقامات سفارت راجع به دولت آینده مشورت كرد: دولت آینده آیا باید قوی باشد یا بی‌آزار»؟! انگلیسیها، به رغم میلشان به سید ضیأالدّین طباطبایی‌، رضایت دادند كه دولتی روی كار بیاید كه نقشی بینابینی بازی كند. شاه و مشاورانش‌، حسین علاء را كه به گفته آبراهامیان‌، «مورد قبول جبهه ملی بود»، و «وزیرانش را به توصیة مصدق انتخاب می‌كرد»، به عنوان محلل برگزیدند تا مخالفت كمتری برانگیخته باشند.

فردای قتل رزم‌آرا، روز 17 اسفند 1329 كمیسیون نفت پیشنهاد ملی كردن صنعت نفت را تصویب و اعلام كرد

سرانجام در روز 24 اسفند 1329، در پی تظاهرات عظیم مردم در خیابانها، مجلس شورای ملی به اتفاق آرا، اصل ملی شدن صنعت نفت را تصویب كرد. مجلس سنا نیز در 29 اسفند ـ به اتفاق آرا ـ اصل مذكور را تأیید نمود. در روز 5 اردیبهشت 1330 كمیسیون نفت قانون 9 ماده‌ای طرز اجرای ملی شدن صنعت نفت را به اتفاق آرا تصویب كرد و مجلسین نیز در روزهای بعد آن را تأیید نمودند; حسین علاء نیز از نخست‌وزیری استعفا كرد و سمت سابقش‌، وزارت دربار، را مجدداً بر عهده گرفت‌. در محافل سیاسی آن زمان شایع شده بود كه سیدضیأ به نخست‌وزیری خواهد رسید; كه ناگهان جمال امامی‌، از نمایندگان مخالف مصدق‌، و واسطة دربار پیشنهاد كرد مصدق نخست‌وزیر شود. «از 90 نفر عده حاضر در جلسه خصوصی (مجلس شورا) 79 نفر به دكتر مصدق رأی تمایل دادند.»  مصدق خود در مورد پذیرش پیشنهاد نخست‌وزیری‌، در تقریرات زندانش‌، چنین می‌نویسد: ... كابینة (علاء) جنبة محلّل داشت و زمینه را برای نخست‌وزیری سیدضیاالدّین طباطبایی مهیّا می‌كرد تا بیاید و مسئلة ملی شدن نفت را به سبك خود منتفی سازد. به همین دلیل متولیان مجلس به این امید كه من ـ نظیر دورة چهاردهم ـ نخست‌وزیری را نخواهم پذیرفت‌، در جلسة خصوصی‌، به زمامداری من ابراز تمایل كردند، در حالی كه در همان موقع سید ضیاالدّین در دربار منتظر بود تا فرمان به نامش صادر شود. اما من كه نهضت را در خطر می‌دیدم‌، رأی تمایل را بلافاصله با شرط تصویب قانون طرح اجرای ملی شدن صنعت نفت پذیرفتم‌.  سفارت انگلیس پیش‌بینی می‌كرد كه مصدق «در زمان كوتاهی شكست خواهد خورد و لاجرم نیست خواهد شد».

اجرای قانون ملی شدن نفت

مسلّم بود كه دیگر نمی‌توان دولت ایران را از تحقق ملی شدن نفت باز داشت‌. در آغاز نخست‌وزیری دكتر مصدق‌، هیئتی از جانب شركت نفت به ریاست «بازیل جكسون‌» به ایران آمد; مذاكرات به نتیجه‌ای نرسید و هیئت انگلیسی بازگشت‌. «انگلیسیها در خرداد 1330 فرمول «نوعی ملی شدن‌» را تصدیق كرده بودند. یك ماه بعد نیز هیئت نمایندگی شركت نفت به ریاست استوكس‌، اصل ملی شدن را از جانب دولت انگلستان و شركت نفت به رسمیت شناخت‌. در مذاكرات بعدی كه امریكاییها نیز مداخله داشتند اصل ملی شدن تأیید شده بود... (دكتر مصدق و همكارانش‌) فرمول و پیشنهادهای انگلیسیها و آمریكاییها را زیر پوشش «نوعی ملی شدن‌» مغایر با قانون ملی كردن می‌دانستند و معتقد بودند كه باید ایستادگی كرد و حتی برای مدتی از صدور و فروش نفت به خارج و تحصیل عواید آن چشم پوشید.»  «اورل هریمن‌» نمایندة تام‌الاختیار امریكا نیز با موافقت دكتر مصدق برای میانجیگری به ایران آمد. «حزب توده‌» كه در این زمان جنبش ملی را رقیب خود می‌دانست‌، تظاهرات بزرگی به راه انداخت و دكتر مصدق را به عنوان «عامل امپریالیسم امریكا» مورد حمله قرار داد. نتیجة تظاهرات 25 كشته و 250 زخمی بود.  نشریات وابسته به «حزب توده‌» حملات خود را به دكتر مصدق تشدید كردند. پس از «هریمن‌» یك هیئت انگلیسی به ریاست «ریچارد استوكس‌» در مرداد 1330 به تهران آمد; كه با دست خالی به انگلستان بازگشت‌. انگلیسیها، كه در تلاشهای دیپلماتیك ناكام شده بودند دست به تحریكهای مختلف در داخل می‌زدند. رهبر نمایندگان مخالف مصدق‌، جمال امامی‌، كه با سفارت انگلیس رابطه داشت‌، «ضد كمونیستی دو آتشه و محافظه‌كاری طرفدار غرب بود و مؤثرترین شیوة مبارزه با كمونیسم را توسل به سركوب و اختناق می‌دانست‌.»

دکتر مصدق

«در شهریور ماه‌، كه شركت نفت تكنسینهای خود را خارج و تأسیسات نفتی را تعطیل كرد، دولت انگلیس هم نیروی دریایی خود را در خلیج فارس تقویت و علیه ایران به شورای امنیت سازمان ملل شكایت كرد.» شكایت انگلیس به شورای امنیت‌، فرصت مغتنمی بود تا از ایران در یك مجمع جهانی دفاع شود و تبلیغات انگلیسیها خنثی گردد. «مصدق‌، در مهر ماه‌، برای اقامة دعوا در شورای امنیت به نیویورك رفت‌، برای دستیابی به كمك مالی بانك جهانی به تلاش ناموفقی دست زد و با متهم كردن انگلیس به مداخله در سیاست داخلی ایران‌، همة كنسولگریهای این كشور را تعطیل كرد. بدین ترتیب‌، در اواخر پاییز 1330، مصدق در یك انقلاب بزرگ دیپلماتیك درگیر شده بود.» 

 كاتم در مورد موضع امریكا در قبال دولت مصدق چنین می‌نویسد:

«از دیپلماسی ایالات متحده در نخستین سال زمامداری مصدق و نیمة اول دورة حكومت وی چنین برمی‌آید كه بسیاری از مقامهای امریكایی‌، موافق ناسیونالیستها بوده‌اند. گفته می‌شد كه امریكا با اعمال فشار فراوان بر بریتانیا مانع از مداخله نظامی آن كشور در ایران شده و انگلستان را به مذاكره با مصدق تشویق كرده است‌. از دیگر نشانه‌های سیاست مساعد امریكا نسبت به ایران‌، تمدید مهلت اقامت هیئت نظامی امریكایی در ایران و اجرای برنامه اصل چهار با كمك 23 میلیون دلار سالانه بود.»

مسلّم بود كه دیگر نمی‌توان دولت ایران را از تحقق ملی شدن نفت باز داشت‌. در آغاز نخست‌وزیری دكتر مصدق‌، هیئتی از جانب شركت نفت به ریاست «بازیل جكسون‌» به ایران آمد; مذاكرات به نتیجه‌ای نرسید و هیئت انگلیسی بازگشت‌

انتخابات مجلس هفدهم در راه بود و همة نیروهای سیاسی غنیمت می‌طلبیدند. به رغم همة محدودیتها و زمینه‌ها و ریشه‌های تقلّب و اعمال نفوذ، انتخابات به نحوی برگزار شد كه همة نیروها در مجلس نماینده داشتند.

آبراهامیان می‌نویسد:

«در شهرهای بزرگ‌، جبهه ملی بیشتر كرسیها را صاحب شد. در تهران كه مجموع آرا دو برابر انتخابات پیشین بود، جبهه ملی همه دوازده كرسی را به دست آورد. ولی در اكثر حوزه‌های دیگر استانها بویژه نواحی روستایی‌، مخالفان موفق‌تر بودند... مصدق با پی بردن به اینكه جناح مخالف‌، اكثریت قابل توجه كرسیهای استانی را به دست خواهند آورد، پس از اینكه انتخاب شوندگان به حدنصاب لازم رسیدند (79 نماینده‌)، انتخابات را متوقف كرد...از 79 نماینده‌، 30 نفر، یا وابستة به «جبهة ملی‌» بودند و یا موضعی بسیار نزدیك با آن داشتند... 49 نمایندة دیگر، كه بیشتر از زمین‌داران بودند،  به دو فراكسیون سلطنت‌طلب و طرفدار انگلیس تقسیم می‌شدند».

نجاتی نیز می‌نویسد:

«نتیجه انتخابات دوره هفدهم برخلاف انتظار دكتر مصدق بود. همه مخالفان دولت در مجلس شانزدهم كه با دربار بستگی داشتند، از شهرستانها انتخاب شده بودند.» دكتر مصدق طی پیامی رادیویی گفت‌: «مداخلات بعضی از مأمورین دولتی و ثروتمندان متنفذ محلی در شهرستانها و آزادی بی‌سابقه انتخابات موجب گردید بعضی از انجمنهای نظارت سوءاستفاده كنند.»  مع‌الوصف «وی در عین حال اظهار اطمینان كرد كه هشتاد درصد نمایندگانی كه به مجلس می‌روند، نماینده حقیقی ملت خواهند بود.»

پس از دو ماه كشمكشها و درگیریهای فراوان در مجلس بر سر تصویب اعتبارنامه‌های نمایندگان و رسمیت یافتن مجلس هفدهم‌، 53 نفر از 66 نماینده حاضر رأی تمایل به ادامه نخست‌وزیری دكتر مصدق دادند.

ادامه دارد...

منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی

تنظیم برای تبیان: عطاالله باباپور