تجلی عرفان در ادب فارسی(2)
بررسی ورود اشعار عارفانه به ادبیات فارسی
بخش اول ، بخش دوم:
ابوالمجد مجدود سنایی
نخستین غزلسرای بزرگ تصوف سنایی است. او نخستین شاعری است که برای بیان تفکر عرفانی از شکل غزل بهره برد (1) . خدمات سنایی در پیشرفت شعر صوفیانه بسیار عظیم است. باید او را قافلهسالار این نوع شعر بدانیم (2). اولین کسی که تعبیر عشق حقیقی و مجازی را وارد زبان شعر عاشقانه صوفیانه فارسی کرد سنایی بود (3) . آربری مستشرق و مترجم معروف قرآن معتقد است: از آن جهت که [سنایی] پیشوای شاعران دورههای بعد بوده و غزل عرفانی را طرحریزی کرده است شایسته توجه است (4) . سنایی در زمینهی غزل عرفانی الگویی برای شاعران پس از خود مانند عطار ، مولوی و حافظ ، عراقی و نظامی بوده است و تأثیر بهسزایی بر شعر عرفانی فارسی داشته است.
ذبیحا... صفا میگوید: از موضوعاتی که مخصوصاً در قرن ششم در شعر فارسی به شدت رخنه کرد تصوف و عرفان است. توجه به افکار عرفانی در شعر البته زودتر از قرن شش صورت گرفته بود. لیکن اثر بیّن و آشکار آن را از آغاز این قرن در اشعار فارسی میبینیم. نخستین کسی که به ایجاد منظومههای بزرگ عرفانی توجه کرد سنایی است. منظومههای حدیقةالحقیقه و طریقالتحقیق دو اثر معروف او در تصوف و عرفان است (5) .
برخی اما به بیش از این معتقدند. آنها نهتنها سنایی را بینانگذار شعر عرفانی میدانند بلکه تولد سنایی را در شعر فارسی تولد سبکی جدید در شعر میدانند. اسلامی ندوشن می گوید: «با سنایی مسیر شعر فارسی تغییر میکند. اولین بار شعر وارد عرصه عرفان میشود... و [او] به اصطلاح روزنامهها «بنیانگذار» شعر عرفانی است (6) . »
ذبیحا... صفا در اینباره مینویسد:« سنایی بیتردید یکی از بزرگترین شاعران زیان فارسی و از جمله گویندگانی است که در تغییر سبک شعر فارسی و ایجاد تنوع و تجدد در آن مؤثر بوده است و آثار و منشأ تحولات شگرف در سخن گویندگان بعد از وی شده است». (7)
شفیعی کدکنی معتقد است: «در تاریخ ادبیات فارسی وقتی میگوییم شعر قبل از سنایی و شعر بعد از سنایی خوانندهی اهل و آشنا، تمایزی شگرف میان این دو مرحله احساس میکند. هیچ کدام از قلههای شعر فارسی حتی سعدی و حافظ و مولانا چنین مقطعی را در تاریخ شعر فارسی ایجاد نکردهاند، با این که سرایندگان برجستهترین آثار ادب فارسی بودهاند. این ویژگی دورانسازی در کار حکیم سنایی برای مورخان شعر و عرفان از اهمیتی ویژه برخوردار است. حدیقهی سنایی سرآغاز نوعی از شعر است و قصاید او نیز سرآغاز نوعی دیگر و غزلهایش نیز حال و هوایی ممتاز از غزلهای قبل از وی دارد. کمتر شاعری را میتوان سراغ گرفت که در چند زمینهی شعری آغازگر و دورانساز به شمار آید» (8) .
نتیجهگیری
برای یافتن تاریخ اولین اشعار عرفانی ناچاریم تعریفی صحیح از شعر عرفانی به دست آوریم. و خصیصهها و کلید واژههای شعر عرفانی را که مورد نظر ماست بیان کنیم: «شعر عرفانی شعری است که ارباب معانی در بیان اصول و مواجید و حقایق معنوی سرودهاند» (9). شاید از همین تعریف بتوانیم خصیصههای شعر عرفانی را استخراج کنیم. پس منظور از شعر عرفانی شعری است که با نیت عرفانی سروده شده باشد نه شعر عاشقانهای [به معنای انسان و انسان] که عارفانه تفسیر شود؛ اگر با توجه به کلید واژههایی چون باده ، می ، عشق حقیقی ، عشق مجازی ، مستی و عرفان به سراغ دیوانهای شعری و جُنگهای فارسی برویم. شعرهایی را که پیدا میکنیم میتوانیم به دو دسته تقسیم کنیم:
- الف) شعرهای دوره قبل از سنایی
- ب) شعرهای دوره بعد از سنایی
شعرهای دوره بعد از سنایی بحث چندانی ندارد. اما در شعرهای دورهی قبل از سنایی به دو گونه شعر بر میخوریم:
الف) شعرهایی که شاعران آن عارف بودند.
ب) شعرهایی که شاعران آن عارف نبودند.
بسیاری از شعرهایی ک در مجالس سماع خوانده میشده است و یا صوفیه برای راهنمایی سالکان طریق از آنها بهره میجستند جزو دستهی دوم است. تردیدی نیست که صوفیان از این دسته اشعار به عنوان مناسبترین ابزار تأثیر بر روحیهی مخاطبان استفاده میکردند اما با دقت در این شعرها آشکار میشود که اغلب این ابیات در وصف معشوقه دنیایی و مجازی سروده شدهاند و در اصل هیچ رنگ و بویی از عرفان و تصوف در آنها نیست ولی این اشعار به وسیله صوفیان، عارفانه تفسیر شده است.
این مشکلی است که الآن هم ما با آن مواجه هستیم که آیا فلان شعر غزل عاشقانه عرفانی است یا ترانه غیر دینی عاشقانه.
به سبب این که منظور ما در این بحث شعر عارفانه ناب است این دسته اشعار که اتفاقاً بخش عظیمی از شعر عارفانه قبل از سنایی است را به کنار میگذاریم و به شعرهای دورهی قبل از سنایی که شاعران آن عارف بودند میپردازیم.
با چشمپوشی از صحت یا عدم صحت انتساب این اشعار به شاعرانش ما به چند مجموعه شعری در این دسته برخورد میکنیم. اشعار باباطاهر بابای سوتهدلان ، اشعار ابوسعید ابوالخیر و اشعار خواجه عبدا... انصاری .
پس از بررسی این مجموعهها به این نتیجه میرسیم که گرچه اشعاری با مضامین عارفانه قبل از سنایی بوده است اما این اشعار، اشعار تعلیمی عرفان نیستند و اشعاری هستند که بیشتر آن در حال وجد و خلسه سروده شدهاند و نجوایی است با معشوق و یا حدیث نفس است و هیچگاه این شاعران تا قبل از سنایی نتوانستهاند سبکی را به عنوان شعر عارفانه بنا کنند و فقط اشعاری به طور پراکنده دربارهی معشوق و رسیدن به او سرودهاند . و هرگز نمیتوانیم این مجموعههای پراکنده را مصداق تجلی عرفان در ادب پارسی بدانیم. گرچه شعرهایی با مضامین صوفیانه از اواسط قرن چهارم شروع شده است و پس از آن توسط خواجه عبدا... انصاری رنگ و بوی صوفیانه گرفت و شاعران گمنامی بودند که میتوان اشعار عارفانهشان را در «کشفالاسرار» و «سوانحالعشاق» دید و هم این طور میتوان در اشعار رودکی و فردوسی نشانههای عرفان و حکمت اسلامی را دید. اما سکه شعر عارفانه را به نام «سنایی» زدهاند ، سنایی سبکی جدید در شعر فارسی بنا گذاشت و پنجرهای نو بر شعر فارسی گشود و به زبان فارسی عمق بخشید و معنا را از ظاهر به لایههای زیرین کلمات کشاند و محتوای صوفیانه و اندیشه عرفانی را وارد شعر فارسی کرد و برای اولین بار آوردن معانی به شکل تکامل یافته آن در شعر فارسی را تجربه کرد. اشعار سنایی پر است از معارف و حقایق عرفانی و حکمی و اندیشههای دینی و زهد و وعظ و تمثیلات تعلیمی که با بیانی شیوا و استوار تلاش در آموزش سالکان طریق دارد.
پس، از دو جهت میتوان دورهی قبل از سنایی را با بعد از سنایی جدا کرد. یکی به وجود آمدن شعر تعلیمی عرفان و دیگری تشخص سبکی پیدا کردن شعر عارفانه.
با همهی این اوصاف شاید برخی معتقد باشند این مسأله که آیا سنایی پایهگذار چنین شعری بوده است یا نه؟ به طور قطع حل نمیشود زیرا ممکن است مثنویهای صوفیانه کهنتری نیز بوده که به ما نرسیده است اما باید بگوییم برای یک تاریخنگار ادب پارسی، اشعار آموزشی سنایی کهنترین منظومههای تعلیمی عرفان است. از طرف دیگر چون مورخان ادبیات فارسی و مستشرقان کمتر به سنایی پرداختهاند و تحقیق پیرامون سنایی بسیار محدود است و به همین دلیل درباره سنایی نمیتوان از روی قطع سخن گفت.
برای اتقان بیشتر به بحث و آشکار شدن بحث تفاوت اشعار تعلیمی عرفانی با اشعار عرفانی بیش از آن به سخن دو تن از اساتید زبان فارسی اشاره میکنیم: سیروس شمیسا در کتاب سبکشناسی شعر مینویسد:
شمس تبریزی در مقالات معتقد است: «همین سنایی و نظامی و خاقانی و عطار بودند، که را از آن گفت نصیبی بود» سنایی نخستین شاعر بزرگی است که عرفان را به طرز وسیعی وارد شعر کرد و کتاب مستقلی در این باب موسوم به حدیقةالحقیقة و شریعةالطریقة پرداخت. چنان که استاد فروزانفر گفته است: قبل از سنایی هم عرفان در متون ادبی دیده میشود ولی سنایی به آن تشخص سبکی داد. باید توجه داشت که عرفان اولیه حتی در قرن ششم در آثار کسانی چون سنایی و خاقانی و نظامی چیزی است میان عرفان و شرعیت و همان طور که خود ایشان گفتهاند شعر شرع است نه عرفان به کمال رسیده (10) که بعدها در آثار بزرگانی چون مولانا و حافظ دیده میشود (11).
دکتر فروزانفر در سخن و سخنوران مینویسد:
شعر صوفیانه از اواسط قرن چهارم هجری آغاز شده و اشعار ابوالفضل بشر بن یاسین و دیگران که ابوسعیدبنابیالخیر در مجالس خود خوانده و در اسرارالتوحید نقل شده و یک رباعی از ابوعلی دقّاق (متوفی 405) و رباعی دیگری منسوب به یوسف عامری که ظاهراً مقصود ابوالحسن محمد ابن یوسف و عامری است (متوفی 381) با ذکر نام پدر به جای نام پسر که معمول قدماست و این هر دو رباعی در تمهیدات عینالقضاه (مقتول 525) مذکور است، وجود شعر صوفیانه را در آن قرن ثابت میکند و پس از آن در قرن پنج عبدالله انصاری (متوقی 481) اشعار زهد مایل به تصوف میسرود و شعرایی بودهاند که ترانههای صوفیانه سرودهاند و آن ترانهها در کشف الاسرار و سوانح احمد غزالی و آثار عینالقضاه بدون ذکر قائل آمده و بعضی هم از آن احمد غزالی و عین القضاه است که همعصر سنایی بودهاند و در حقیقت سنایی مبتکر این طریقه در شعر فارسی نیست. ولی بدون شک بسط و تکمیل آن در ضمن مثنویهای مفصل و کوتاه و قصاید و غزلیات فصیح و شیوا و شورانگیز با تعبیرها و ترکیبهای تازه و بیشمار و بهخصوص نوع شعر قلندری که نمودار آزادی فکر و نوعی سرکشی نسبت به رسوم و عادات و عقاید معمول و ارجمند نزد عامه آن عصر به شمار میورد و حافظ آن را به اوج کمال رسانیده است. دستکار صنعت فکر و طبع معنی آفرین و فصاحت گستر حکیم سنایی است (12) .
پینوشتها
1- یانریپکا و همکاران، تاریخ ادبیات ایران، 356 و 357.
2- بهار، محمدتقی، سبکشناسی، ج 2، تهران 1349 ص 187.
3- پورجوادی، نصراله، مجلهی نشر دانش، شماره بهمن و اسفند 70، بادهعشق 3.
4- آربری
5- صفا، ذبیحاله ، مختصری در تاریخ تحول نظم و نشر پارسی، ص 43.
6- اسلامی ندوشن، محمد علی، از رودکی تا بهار، تهران 84، ص 25.
7- صفا، ذبیحاله ، تاریخ ادبیات در ایران، ج 2، ص 525.
8- شفیعی کدکنی، محمدرضا، تازیانههای سلوک، ص 9.
9- پورجوادی، نصراله، مجلهی نشر دانش، شمارهی مهر و آبان 1370. بادهعشق 1.
10- همانطور که مخاطبان بزرگوار مستحضرند عرفان در قرن هفتم به کمال رسید و بلوغ عرفان بعد از ابنعربی است. در نتیجه شعر قرن ششم، شعر عرفانی به کمال رسیده نیست و سخنی از وحدت وجود و انسان کامل در اشعار عرفانی قرن 6 و پیش از آن دیده نمیشود.
11- شمیسا، سیروس، سبکشناسی شعر، تهران، 1379، ص 195.
12- فروزانفر، بدیع الزمان، سخن و سخنوران، ص 254.
کتابنامه
1- تاریخ ادبیات ایران، یان ریپکا و همکاران، 1370.
2- شعر صوفیانه، یوهانس، دوبرین، مجدالدین کیوانی، نشر مرکز.
3- جستجو در تصوف ایران، زرینکوب، عبدالحسین، امیرکبیر، 1369.
4- تصوف و ادبیات تصوف، برتلس، ترجمهی سیروس ایزدی، امیرکبیر، 1376.
5- تاریخ ادبیات ایران، یانریپکا و همکاران، 1370.
6- تاریخ ادبیات ایران براون، ادوارد، ،ج2.
7- شعرالعجم نعمانی، شبلی.
8- سبکشناسی بهار، محمدتقی، تهران 1349.
9- مختصری در تاریخ تحول نظم و نشر پارسی، صفا، ذبیحاله .
10- از رودکی تا بهار، اسلامی ندوشن، محمد علی، تهران 84.
11- تاریخ ادبیات در ایران، صفا، ذبیحالها.
12- تازیانههای سلوک، شفیعی کدکنی، محمدرضا.
13- سبکشناسی شعر، شمیسا، سیروس، تهران، 1379.
14- سخن و سخنوران، فروزانفر، بدیع الزمان.
سید محمد حسین نواب تهیه و تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی - بخش ادبیات تبیان