دم سگ را بجنبان
گروهی از دختران پیشاهنگ به کاخ سفید می روند و مهمان پرزیدنت می شوند. یکی از آنها که مبهوت تابلوی فرانکلین شده با پرزیدنت به پشت دفتر ریاست جمهوری می روند وبه این ترتیب سیاست آمریکا آبستن حوادث دیگری می شود. 11 روز مانده به انتخابات پرزیدنت دچار رسوایی اخلاقی شده و مشروعیت او زیر سوال می رود. رقبای سیاسی روی این رسوایی اخلاقی مانور می دهند و حالا گروه مشاوران پرزیدنت با همکاری یک تهیه کننده هالیوودی تلاش می کنند تا از طریق تبلیغات آبروی از دست رفته را به او باز گردانند.
"wag the dog" فیلمی سیاسی با بیان طنز است که سازندگانش در تیزرهای تبلیغاتی فیلم گفته اند که "wag the dog" تنها یک فیلم نیست و باید نگاهی جدی تر به آن داشت و به این ترتیب کارگردان فیلم "بری لوینسون" از بینندگانش تقاضا می کند، نگاه سرگرمی به این فیلم نداشته باشند. البته تصور نکنید که "سگ را بجنبان" اثری خسته کننده است؛ ابدا. این فیلم با بازی های دقیق و زیبای بزرگان عالم سینما و طنز حیرت آورش بیننده را اسیر شات های درخشان و دیالوگ های پرکنایه اش می کند.
کارگردان"wag the dog" که پیش از این فیلم هایی مثل خوابگردها، عدالت برای همه و مرد بارانی را هدایت کرده این بار هم با دعوت از ستاره هایی مثل داستین هافمن و رابرت دنیرو، سعی در ارائه فیلمی متفاوت و کنایه آمیز را داشته است. این اثر که در سال (1997) تولید شده با الهام گیری ازماجرای رسوایی کاخ سفید در زمان ریاست جمهوری کلینتون ساخته شده است.
کارگردان فیلم "بری لوینسون" از بینندگانش تقاضا می کند، نگاه سرگرمی به این فیلم نداشته باشند. البته تصور نکنید که "سگ را بجنبان" اثری خسته کننده است؛ ابدا. این فیلم با بازی های دقیق و زیبای بزرگان عالم سینما و طنز حیرت آورش بیننده را اسیر شات های چشمگیر و دیالوگ های پرکنایه اش می کند.
با رسانه ای شدن ماجرای رسوایی رئیس جمهور و ریزش آمار رای دهندگان، "کنراد برین" مشاور تبلیغاتی رئیس جمهور مامور ترمیم آبروی دولت می شود. پرزیدنت که به چین سفر کرده، پروازش به آمریکا را لغو می کند، چرا که محبوبیت او بسیار کاهش یافته و استقبال سرد مردم آمریکا از او یک شکست تبلیغاتی به حساب می آید.
کنراد به هالیوود می رود و از یکی از تهیه کنندگان هالیوود به نام استنلی ماتس درخواست کمک می کند. هدف طراحی یک جنگ ساختگی است، دولت آمریکا که همیشه با برجسته کردن اقتدار جهانیش آراء شهروندان آمریکا را جمع کرده این بار هم در پی باز گرداندن غرور ملی و به نمایش گذاشتن اقتدار بین المللی است. کنراد به استنلی می گوید: «کی هواپیمایی دیده؟ بمبی از دودکش یک ساختمون به داخل اون انداخته شد و جنگ خلیج فارس آغاز شد من خودم توی اون ساختمون بودم وقتی که اون فیلم ضبط شد.»
لوینسون با ساخت این فیلم قدرت رسانه های آمریکا را در هدایت افکار عمومی نشان می دهد و چهار سال پیش از ماجرای یازدهم سپتامبر به ایده طراحی ماجرای یازدهم سپتامبر اشاره می کند. به قول کنراد : جنگ یه جور فیلمه و برای همین ما اینجا در هالیوود هستیم.
با این دیالوگ ها فرضیه دروغ بودن حمله هواپیماها به برج های دو قلو تایید می شود و بر شایعه بمب گذاری در این ساختمان ها که درباره آن کتاب های زیادی نوشته شد صحه گذاشته می شود.
استنلی تهیه کننده هالیوودی در استدیوی خود جنگی را طراحی می کند که قرار است چند ساعت بعد به عنوان یک گزارش خبری روی آنتن برود، داستان این است؛ دختر آلبانیایی با بچه گربه اش از روستایی در آلبانی فرار می کند تا در حمله نیروهای دولتی به روستای استقلال طلبان دستگیر نشود. به دنبال پخش این گزارش جعلی از تلویزیون آمریکا گفته می شود که ارتش آمریکا برای نجات مردم آلبانی آماده اعزام به اروپا می شوند و البته ماجرای اعزام نیرو هم دروغی بیش نیست.
برای تهیه این گزارش جعلی یک بازیگر تازه کار و گمنام را به استویو می آورند وبا استفاده از فناوری جلوه های بصری و از طریق پرده آبی فضای جنگ زده روستا را ترسیم می کنند تا با تحریک عواطف مردم افکار عمومی مدتی از ماجرای رسوایی کاخ سفید منحرف شود. نکته طنز قضیه این است که چون بچه گربه خوش خط و خالی پیدا نمی شود یک بسته چیپس سیب زمینی را در بغل دختر می گذارند تا بعدا تصویر یک بچه گربه را جایگزین آن کنند و به این ترتیب یک گزارش خبری از جنگ های داخلی آلبانی روی آنتن تلویزیون دولتی آمریکا می رود. هر چند ممکن است کمی در این ماجرا اغراق شده باشد اما در جنگ افغانستان وقتی نیروهای طالبان توانستند وارد شهر مزار شریف بشوند به دلیل شرایط جنگی خطرناک ورود خبرنگاران به این شهر امکان پذیر نبود. در آن روزها برای این که کریستین امانپور بتواند یک گزارش خبری فرمالیته را مخابره کند ارتش آمریکا با استفاده از نیروی زمینی و زرهی خود به بازسازی صحنه در پشت دروازه های مزار شریف دست زد تا اسطوره خبرنگاران شجاع آمریکایی همچنان در اذهان مردم آمریکا بر قرار بماند.
رقبای انتخاباتی که از شگرد تبلیغاتی کنراد مطلع هستند بدل می زنند و خبر (جنگ آلبانی و اعزام نیرو به آلبانی) را تکذیب می کنند، و به این ترتیب با خاموش شدن موج شایعات ماجرای رسوایی اخلاقی رئیس جمهور آمریکا در نقطه توجه افکار عمومی قرار می گیرد.
استنلی که همیشه پشت پرده تولید آثار سینمایی بوده می خواهد جهانی را که ساخته به رخ بکشد تا به حساب دیگران تمام نشود. پروژه انتخابات ریاست جمهوری بزرگترین اثری است که او مدیریت کرده و او مصمم است افتخار این اثر را برای خودش حفظ کند اما این راز باید سر به مهر بماند تا در شرایط دیگر هم هیئت حاکمه بتواند از این بلیط استفاده کند.
تهیه کننده کارکشته هالیوودی دوباره با علم کردن یک داستان جعلی دیگر افکار عمومی را در دست می گیرند؛ این بار رسانه ها بی توجه به تکذیب شدن خبر جنگ آلبانی و حضور نظامیان آمریکایی در این منطقه به مردم القاء می کنند که یکی از سربازان آمریکایی در آلبانی جا مانده و در محاصره نیروهای دولت آلبانی قرار دارد و به این ترتیب وانمود می شود که ارتش آمریکا برای نجات جان این سرباز عملیات نجات را اجرا می کند.
رسانه های گروهی خبر نجات سرباز آمریکایی را منتشر می کنند و مراسمی را برای استقبال از این سرباز جان بر کف! ترتیب می دهند. اما سرباز هم قلابی است، برای حفظ اسرار، مجرمی فراموش شده را بعد از 12 سال از زندان آزاد می کنند تا در مراسم استقبال به مردم نشان بدهند. مجرم خطرناک که دچار اختلال اعصاب است در هواپیما کنترلش را از دست می دهد و اسباب سقوط هواپیمای کوچک را فراهم می کند، سرباز قلابی در سانحه هوایی کشته می شود. تهیه کننده تلویزیون تاکتیکش را عوض می کند، مراسم استقبال از قهرمان ملی تبدیل می شود به تشییع جنازه باشکوهی برای کشته راه وطن.
ماموریت کنراد (مشاور تبلیغاتی رئیس جمهور) و استنلی (تهیه کننده هالیوودی) با موفقیت به پایان می رسد: آمارها حاکی از این نکته هستند که ماجرای رسوایی به دست فراموشی سپرد شده و میزان محبوبیت رئیس جمهور در شرایط ایده آل خود قرار دارد.
استنلی یک عمر فیلم ساخته اما هیچ گاه او را مولف و خالق اثر به حساب نیاورده اند، این کارگردان است که در مراسم اسکار و سایر فستیوال های سینمایی به دریافت جایزه مفتخر می شود و مورد تقدیر قرار می گیرد و هیچ نشانی از تهیه کننده دیده نمی شود.
استنلی که همیشه پشت پرده تولید آثار سینمایی بوده می خواهد جهانی را که ساخته به رخ بکشد تا به حساب دیگران تمام نشود. پروژه انتخابات ریاست جمهوری بزرگترین اثری است که او مدیریت کرده و او مصمم است افتخار این اثر را برای خودش حفظ کند اما این راز باید سر به مهر بماند تا در شرایط دیگر هم هیئت حاکمه بتواند از این بلیط استفاده کند. پس استنلی سر به نیست می شود تا اعتماد مردم به رسانه های آمریکا محفوظ بماند.
سگ را بجنبان مثل بسیاری از آثار سیاسی دیگر در ابتدا با یک انگاره سازی آغاز می شود. در ابتدای فیلم یک کپشن نمایش داده می شود که در آن نوشته شده:
چرا دم سگ تکان می خورد؟ چون سگ از دمش زیرک تر است.
اگر دم زرنگ تر بود، دم سگ را می جنباند.
فیلم با این انگاره سازی به بیننده تذکر میدهد که دست هایی پنهان چرخ سیاست آمریکا را به گردش در می آورند، "wag the dog" درباره اصل دخالت برخی سیاست مداران در هدایت نامرئی افکار عمومی صحبت می کند اما نمی گوید که این دست های پنهان متعلق به چه کسانی هستند و کلید رهبری افکار عمومی در دست کیست.شاید برای بررسی این نکته و پرده برداری از سیاست آمریکا بد نباشد سری به فیلم (the Obama deception) بزنیم، "نیرنگ اوباما" راباید ادامه ی "wag the dog" دانست.
نیرنگ اوباما فیلم مستندی است که دست های پشت پرده سیاست آمریکا را به شما نشان می دهد و به راس هرم قدرت در آمریکا اشاره می کند، به عنوان مقدمه باید بگویم که بیننده بارها از کارگردان "نیرنگ اوباما" سیلی می خورد و بر سر جایش میخکوب می شود.
بررسی مستند (the Obama deception) را به زودی در همین صفحه مطالعه کنید.
نویسنده: لقمان یدالهی - تبیان