تبیان، دستیار زندگی
نوبهار آمد به دشت و باغ و جالیز هم وطن/ با بهاران می شود دنیا دل انگیز هم وطن/ خنده کن ، شوری به پا کن، گل بگوی و گل شنو/ گر مقیم شهر رشتی، یا که تبریز هم وطن/ ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

با شکر خندی به استقبال سال نو برو

با شکر خندی به استقبال سال نو برو

نوبهار آمد به دشت و باغ و جالیز هم وطن

با بهاران می شود دنیا دل انگیز هم وطن

خنده کن ، شوری به پا کن، گل بگوی و گل شنو

گر مقیم شهر رشتی، یا که تبریز هم وطن

با شکر خندی به استقبال سال نو برو

بعد از این کن از غم بیهود ، پرهیز هم وطن

کی به عمر خویش لذت می برد از زندگی

آن که دارد خوی تند و سرکش و تیز هم وطن

با سلاح خنده و شور و نشاط و لطف و مهر

با سپاه غصه ها هر لحظه بستیز هم وطن

گویم اینک با زبان آذری ، شادی اِلَه

گر سر آروادسان ، کیشی ، یا ای که یالقیز هم وطن

با زبان گیلکی گویم ، تی لب پر خَنده بُو

گر تی نام یوسف اِسه یا آن که پرویز هم وطن

با زبان اصفهانی گویمت ، غم ها بَسِس

آبخندو گز بخور ، بنشین و برخیز هم وطن

با زبان مازنی گویم ، جهان زیبا بَیه

من تو را گِمبه که با شادی در آمیز هم وطن

الغرض با هر زبانی گویم از فصل بهار

از برای هر کسی باشد دلاویز هم وطن

آرزوی قلبیِ  حامیِ طناز این بُوَد :

زندگی در کام یاران باد و من نیز هم وطن

مطالب مرتبط:

رسید مژده که آمد بهار و سیزده دمید

می خور که جهان حریف جدی است

بهار شد  در میخانه باز باید است

جیک جیک های عاشقانه

جمشید مقدم " حامی "

تهیه و تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی - بخش ادبیات تبیان