تبیان، دستیار زندگی
بَهاریّه، اشعاری در وصف بهار و زیباییهای آن. این مقاله در دو بخش تنظیم شده است: از آغاز تا عصر مشروطه؛ از مشروطه تا امروز. از آغاز تا عصر مشروطه: در این بخش، بهاریه براساس سبکهای شعرفارسی بررسی می‌شود: ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ب ه ا ر یه (1)

بخش اول :

بَهاریّه، اشعاری در وصف بهار و زیباییهای آن. این مقاله در دو بخش تنظیم شده است: از آغاز تا عصر مشروطه؛ از مشروطه تا امروز.

ب ه ا ر یه (1)

از آغاز تا عصر مشروطه: در این بخش، بهاریه براساس سبکهای شعرفارسی بررسی می‌شود:

1. در سبک خراسانی: سبک خراسانی سبکی غالباً واقع‌گرا، برون‌گرا و طبیعت‌گرا و آفاقی(شفیعی، صور...، 317، 321-322). و گاه در پاره‌ای موارد درون‌گرا و انفسی است. بنابراین، می‌توان بهاریه را دراین سبک از دو منظر نگریست: اکثری یا آفاقی و اقلی یا انفسی.

الف- اکثری(آفاقی): از این منظر، وصف بهار و طبیعت با استفاده از تشبیهات حسی و مرکّب صورت می‌گیرد و شاعران با طبیعت برخوردی مستقیم دارند و بهاریه‌های خود را با تشبیه‌های محسوس به محسوس و مرکب می‌آرایند(شمیسا ، سبک‌شناسی...، 27). در نگرش آفاقی، دو هدف دنبال می‌شود: مدیحه‌سرایی و رزم‌آرایی.

یک- مدیحه‌سرایی: دراین بهاریه‌ها وصف بهار- که اغلب در تشبیبِ قصیده (نک‍: ه‍ د، تشبیب، نیز قصیده) جلوه‌گر می‌شود(برای اطلاع بیشتر، نک‍: همایی، 1/115-116)- مقدمه‌ای است بر مدیحه‌سرایی و مدح ممدوح؛ قصیده‌های شاعران این عصر که با وصف بهار آغاز می‌شود، همه مؤید این مدعاست. استفاده از بهار در شعر و تأکید بر آن و به طور کلی بهاریه‌سازی البته بی‌سبب نیست؛ جمال‌زاده برآن است که سبب پرداختن به بهار به مثابه یکی از محبوب‌ترین موضوعات شعر فارسی، بسا کوتاهی عمر این فصل است(ص 289-290) که به قول حافظ بهار چونان عمر، ناپایدار و کوتاه است و «ایام گل چو عمر به رفتن شتاب» می‌کند(غزل 387، بیت4) و شاعران به گفته عابدعلی‌خان(ص28) براین اساس از بهار و لوازم آن، مضمونها می‌پردازند(ص28).

رودکی(د329ق/941م) نخستین بهاریه موجودِ مشهور در ادب فارسی(ص36)را با روحی حماسی( شمیسا ، همانجا)و با تصویرگریهایی که لازمه صف‌آرایی دو سپاه در یکدیگر است، سروده(سلطانی، شم‍ 156، ص26)، و کسایی مروزی(د391ق/1001م)، شاعر شیعی که تشبیهاتِ وی نسبت به معاصرانش پیشرفته‌تر و هنرمندانه‌تر است( شمیسا ، همان، 32)، در وصف بهار و طبیعت استادی خود را در گونه‌ای شعر - که به پیشنهاد شمیسا باید آن را شعر «لحظه‌ها و نگاهها» نامید(همان، 75-76)نشان می‌دهد(ص86، 87، 97). در این گونه شعرـ که معمولاً یک دوبیتیِ مبتنی بر تشبیه، و خاص شاعران مشرق ایران در عهد سامانی است ـ شاعر با استفاده از تشبیه مرکب به وصف حالت خاصی از پدیده‌های طبیعت می‌پردازد و فی‌المثل قطره باران را بر برگی، یا سرگردانی برف دانه‌ها را درهوا وصف می‌کند( شمیسا ، همانجا؛ نیز نک‍: صفا، 1/448).

جمال‌زاده برآن است که سبب پرداختن به بهار به مثابه یکی از محبوب‌ترین موضوعات شعر فارسی، بسا کوتاهی عمر این فصل است
ب ه ا ر یه (1)

به طور کلی، طبیعت در اشعار نیمه اول سده 4ق ساده و زنده است و در نیمه دوم سده5ق مصنوع، چنان‌که در مدایح منوچهری خصایل روانی و نفسانی ممدوح، با طبیعت و عناصر طبیعی سنجیده می‌شود و فی‌المثل از «بهارنصرت»، و «ریاحین اخلاق» سخن در میان می‌آید(شفیعی، همان، 321-322)و بدین سان، تصاویر طبیعت وارد حماسه می‌شود؛ یا فی‌المثل منوچهری  ـ که نماینده برجسته این دوران در تصویرسازیهای شعری است(همان، 501)ـ رزم بهار و زمستان را با زیبایی تمام بیان می‌کند و از عوامل طبیعت در سامان بخشیدن به این رزمِ تماشایی بهره‌ می‌گیرد و سپاهی گرد می‌آورد که افراد آن به جای جوشن، دیبای سبز برتن، و کمربندِ ارغوان و زرهِ ضمیران در بردارند(ص 29-32؛ نیز نک‍: سلطانی، همانجا). بهار و لوازم آن در شعر عنصری (د 432/1041م)ـ که قصایدش مُقتضَب(بدون تشبیب)است(شمیسا، همان، 44؛ نیز نک‍: شمس قیس، 356-358) ـ به استادی تمام جلوه‌گراست(صفا، 1/564-565، 567؛ نیز نک‍: شفیعی، همان، 295). قصیده‌هایفرخی سیستانی(429ق/1038م)ـ که شاعری است شاد و روستایی با روحیه ایرانی و با تغزلات لطیف(شمیسا، همان، 45)ـ اغلب با وصف بهار آغاز می‌شود که مشهورترین آنها قصیده «داغگاه» است(ص 175، برای اطلاع بیشتر درباره بهاریه‌های او، نک‍: 60، 85، 107، 136، 145، 166، 306، 375، 440؛ نیز نک‍: یوسفی، 363، 472-473). در میان شاعران مدیحه‌سرا، وصف بهار در شعر امیر معزی (441-521ق/1049-1127م) با تشبیهِ کوتهی شبِ زلف معشوق بر رخسارِ چون بهار روز او(صفا، 2/522- 523)حاکی از توفیق شاعر در تصویر زیباییهای طبیعت، و مقدمه‌ای برای ورود وی به مدح ممدوح است(زرین‌کوب، 151-152).

دو- رزم‌آرایی، یا حماسه‌سرایی: وصف بهار در شعر فردوسی(339-411ق/950-1020م)و اسدی طوسی (د465ق/1073م) ابزاری است برای حماسه‌سرایی و رزم‌آرایی و توصیف سپاه و صحنه‌های کارزار، چنان‌که فردوسی پدیده‌های زیبا و دلنواز بهاری، مثلاً لاله را با خشونت‌آمیزترین صحنه‌های جنگ، مثلِ درخشیدن تیغ پیوند می‌دهد(4/125؛ نیز نک‍: سلطانی، شم‍ 155، ص 14-15)و سپاه را در سازندگی و برازندگی به خورشید بهاری مانند می‌کند(5/244؛ نیز سلطانی، همانجا). فردوسی در جریان وصف بهار نه از بزم غافل است، نه از عشق و زندگی؛ چنان که در توصیف بالاترین حد زیبایی، از مفهوم بهار بهره‌ می‌گیرد(نک‍: همو، شم‍‍ 155، ص 16)و زنِ سام را به «بهار پر از رنگ و بوی»(1/139)، رودابه را به «خرّم بهار»(1/233) و فریدون پیر را به «باغ بهاری گرد بر چهره نشسته»(1/91)تشبیه می‌کند. این جنبه از توجه فردوسی به بهار را می‌توان در داستهانهای عاشقانه شاهنامه مثل بیژن و منیژه(ه‍ م)و زال و رودابه(ه‍ م)ملاحظه کرد. اسدی طوسی، سراینده منظومه حماسی گرشاسب‌نامه که تحت‌تأثیر شدید فردوسی است، نیز همانند او از بزم غافل نیست؛ و تشبیهات و توصیفات او را هم می‌توان به رزمی و بزمی یا حماسی و غیرحماسی تقسیم کرد. هر دو گونه تشبیه و هر دو گونه توصیف را در سراسر گرشاسب‌نامه می‌توان دید(برای نمونه، نک‍: ص 126؛ نیز نک‍: سلطانی، شم‍ 154، ص26).

فردوسی در جریان وصف بهار نه از بزم غافل است، نه از عشق و زندگی؛

ب- اقلی(انفسی):

ب ه ا ر یه (1)
در جنب گرایش آفاقی در وصف بهار در سبک خراسانی که گرایش اکثری به شمار می‌آید، گرایش انفسی نیز درخور توجه است، چنان‌که ناصر خسرو(394-481ق/1004-1088م)از آن جهت که شعرش حکمت و تحقیق است، نه مدح و هزل و هجو و غزل(زرین‌کوب، 99)، نگاهی درون‌گرایانه و انفسی به بهار دارد(برای نمونه، نک‍: ص 142-146) و فی‌المثل در بهار، تحول و دگرگونی می‌بیند و از بهار عدم ثبات احوال روزگار را در می‌یابد و نه یک سلسله رنگ و بوی ظاهری(ص 108-110؛ نیز نک‍: فروزانفر ، سخن...، 155). براین اساس است که بهار را بی‌قدر و قیمت می‌شمارد، نه موسم عیش و طرب، و هرسالش را چون پار می‌بیند(ص 139-141؛ فروزانفر ، همانجا)؛ غرش ابر را به عصیان دوزخیان تشبیه می‌کند و شکستِ دی‌ماه را از بهاران به شکست عمروعاص از حضرت علی(ع) مانند می‌سازد و شکوفه‌های بهاری را گواه صادق رستاخیز می‌داند؛ این همه حاکی از این معناست که ناصرخسرو فرزند زمان خویشتن است و برخلاف برخی از معاصرانش از سر تقلید به وصف طبیعت نمی‌پردازد، زیرا روزگار او پایان دوران شادیها و شادخواریها و دوران تسلط دیوان بر ایران(نک‍: دادبه، «ناصرخسرو...»، 105-110)، و سلطه درون‌گرایی و برون‌گرایی و نگرش از منظر انفسی به جای آفاقی است. به همین سبب، بهارِ ناصرخسرو بهاری برآمده از تجربه خود اوست و چون به طبیعت و بهار از همان دیدگاهی که باید بنگرد، می‌نگرد، لاجرم طبیعت را با دید مستقل و صور خیالِ تازه و بیش و کم شخصی نمایش می‌دهد(شفیعی، صور، 555، 562) و این منظر انفسی و این سلطه درون‌گرایی واقعیتی است تلخ که به دنبال سلطه ترکان غزنوی و سلجوقی بر ایران، بر اذهان اندیشمندان و شاعران حاکم می‌شود و سبک مسلط دوران بعد، یعنی سبک عراقی پدید می‌آید. به همین سبب است که حتى در ورای شادی و شادخواری ظاهری خیام(د 511یا517ق/1117یا1123م)و آن همه تأکید بر فرصت‌جویی وعشرت‌طلبی و لذت عاجل(زرین‌کوب، 136-137)، تلخی اندوهی جان‌کاه نهفته است که خردمندان اهل درد، آن را با ذائقه جان می‌چشند و از زبان او در وصف باده تلخ خوش می‌شنوند که «... تلخ است، چرا که زندگانی من است»(هدایت ، 17-18)تا باور کنند که دورانی دیگر آغاز شده است.

ادامه دارد ...

مطالب مرتبط:

طبیعت در ادبیات فارسی 

بهار در شعر فارسی

بهار شد در میخانه باز باید کرد

با شکر خندی به استقبال سال نو برو

جیک جیک های عاشقانه

اصغر دادبه

تهیه و تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی- بخش ادبیات تبیان