آثار حدیثى امام خمینى (ره)
![]() |
امام خمینى(ره)، نادر مردى بود كه از پس قرون و اعصار متمادى پا به عرصه وجود نهاد تا اسلام را در متن جامعه، عینیت بخشد و حكومتى بر پایه فقاهت، بنیان نهد و آواى توحید را در بلنداى عالم مادى، طنین افكن سازد. او خورشیدى فروزان بود كه پس ازسال ها رخوت و سستى و بى خبرى امت اسلامى، طلوع كرد و نور وجودش را بر آنان تابانید و با نفس مسیحایى خویش، بر ایشان دمید وآنان را به حركت واداشت و توانست در عصر بى خدایى و دین فراموشى جهان مادى، حكومتى دینى برمبناى قسط و عدل و فقاهت شیعى بنیاد گذارد.
وى، فقیهى جامع معقول، عالمى عابد و متعبد، و مردى خود ساخته بود كه توفیق یافت علاوه بر تربیت نفوس مستعد و پرورش صدها عالم فرهیخته كه در نیم قرن اخیر چراغ فروزان هدایت جوامع اسلامى بوده اند دهها كتاب در تبیین علوم مختلف اسلامى نظیر فقه، اصول، تفسیر، حدیث، عرفان، اخلاق، شعر و ادب، كلام و عقاید، از خویش به یادگار بگذارد؛ كتاب هایى كه تا عصرها و نسل هاى آینده، سرمنشا صلاح و اصلاح ملتهاى اسلامى خواهند بود.
امام(ره)،علاوه بر آن كه فقیهى اصولى و عارف و مفسر قرآن بود، در حدیث نیز دستى توانا داشت و آثارى ارزنده در این فن شریف ازخویش به یادگار نهاد كه عبارتند از:
1- شرح چهل حدیث (اربعین)
2- شرح حدیث جنود عقل و جهل
3- شرح حدیث راس الجالوت
4- التعلیقة على الفوائد الرضویه
5- شرح دعاء السحر
6- بدائع الدرر فى قاعده نفى الضرر
این مقاله، عهده دار معرفى اجمالى این آثار خواهد بود.
چهل، یكى از اعداد مقدس و متبرك در فرهنگ اسلامى به شمار مىرود. مطابق نصوص قرآنى و روایى بسیار، برخى وقایع، با عدد چهل، ارتباط مستقیم و تنگاتنگ دارند. پیامبراكرم (ص) در چهل سالگى به رسالت مبعوث شد و میقات موسى(ع) با خداى خود، چهل شب به طول انجامید و بنى اسرائیل به سبب نافرمانى خداوند متعال چهل سال در(تیه)، سرگردان ماندند. یونس(ع)، چهل روز در شكم ماهى ماند و آدم(ع) به هنگام هبوط، چهل سال از فراق بهشت گریست تا خداوند، توبه اش را پذیرفت و یا در حدیث است كه هركس چهل روز براى خدا كارهایش را با اخلاص انجام دهد، چشمه هاى حكمت از قلبش بر زبانش جارى خواهد شد. (1)
در احادیث شیعه و سنى، ارزش فراوان براى عدد چهل، بیان شده است كه اینك درصدد بیان آنها نیستیم. از جمله این احادیث، حدیث مستفیض و مشهور"من حفظ من امتى اربعین حدیثا ینتفعون بها بـَعـَثـهُ الله یوم القیامة فقیها عالما" (2) است. بر مبناى این حدیث شریف، عالمان و محدثان شیعه و سنى در طول اعصار و قرون، فراوان، به نگارش اربعینیات پرداخته اند كه ثمره آن، دهها كتاب (چهل حدیث) در زمینه هاى گوناگون اخلاقى، فقهى، فضائل ومناقب امیرالمؤمنین و دیگر موضوعات است.
از معروف ترین اربعین هاى حدیث در میان اهل سنت، اربعین هاى نواوى، سلمى، جامى و قشیرى است، و اربعین هاى شیخ بهایى، قاضى سعید قمى، شیخ منتجب الدین رازى، علامه مجلسى و شهید اول، در بین كتاب هاى حدیثى امامیه، از شهرت بسزایى برخوردار است.
شرح چهل حدیث حضرت امام خمینى(ره) نیز مجموعه اى دل انگیز و گرانسنگ و آكنده از فواید گوناگون تفسیرى، حدیثى، فلسفى، اخلاقى، اعتقادى و عرفانى است كه امام(ره) در 38 سالگى (محرمالحرام1358ق) به رشته تحریر درآورده است. مولف بزرگوار، پس از آن كه مطالب آن را در مدرسه فیضیه و مدرسه ملا صادق قم (پس ازآن كه ماموران شهربانى رضاخان از ادامه تدریس آن در فیضیه جلوگیرى كردند) براى دهها نفر از شاگردان فرزانه خود و بازاریان متدین القا فرمود، دست به نگارش آن زد.
این كتاب، در یورش ماموران ساواك شاه به منزل امام خمینى (در1383ق) به یغما رفت و سالیان بسیار از آن خبرى نبود، تا این كه پس از پیروزى انقلاب اسلامى، نسخه اى از آن كه متعلق به مرحوم آیة الله آخوند ملاعلى معصومى همدانى (م1398ق) بود، به دست آمد و بارها به چاپ رسید. سى و سه حدیث از روایات این كتاب، مربوط به اخلاق اسلامى (مهلكات و منجیات) و هفت حدیث آخر در باب اعتقادات و كلام است. روش معظم له در توضیح احادیث، چنان است كه ابتدا متن حدیث را با سند كامل نقل كرده، معنا مى نماید و پس از آن، كلمات اصلى حدیث و گاه غالب تعبیرات و كلمات آن را شرح مى كند و با استفاده از كتاب هاى معتبر لغت (مانند "الصحاح" جوهرى، "قاموس" فیروزآبادى و"المصباح المنیر") و در برخى موارد، به ذكر نكته هاى نحوى حدیث مى پردازد و در معناى آن، نكاتى را كه در تفسیر روایت مؤثر است، یادآورى مى نماید و سپس به شرح متن روى مى آورد و در چند (فصل) و گاه (مقام)، (تنبیه) و(تتمه)، شرح حدیث را تمام مى كند.
همان گونه كه گفتیم،33 حدیث از مجموعه احادیث این كتاب، اخلاقى است كه موضوعات آنها عبارت است از: جهاد با نفس، ریا، عجب، كبر، حسد، حب دنیا، غضب، تعصب، نفاق، هواى نفس و طول آرزو، فطرت، تفكر، توكل، خوف و رجا، امتحان مؤمن، صبر، توبه، ذكرخدا، غیبت، اخلاص، شكر، كراهت از مرگ، اقسام طالبان علم، اقسام علم، شك و وسواس، فضیلت علم، عبادت و حضور قلب، لقاء الله، وصایاى پیامبر(ص) به امیرالمؤمنین، اقسام قلوب، عدم معرفت حقیقى خداوند متعال و پیامبر و امامان(ع)، یقین (و حرص و رضا)، ولایت اهل بیت(ع)، و اعمال.
و احادیث اعتقادى و كلامى این مجموعه شریف، درباره مقام مؤمن در نزد خداوند، معرفت اسماى حق تعالى (و مسئله جبر و تفویض)، صفات حق، معرفت خدا و رسول و اولى الامر، آفرینش آدم بر صورت خداوند، و خیر و شر (و جبر و اختیار) است.
تنها حدیث تفسیرى كتاب، حدیث چهلم (تفسیرسوره توحید و آیات نخستین سوره حدید) است.
اینك به ذكر چگونگى ترتیب یافتن كتاب مى پردازیم:
1- مولف، پس از نقل حدیث، آن را ترجمه تحت اللفظى نموده و از هر گونه تصرف در متن ترجمه، خود دارى مى ورزد.
2- سپس به شرح اسناد حدیث مى پردازد.
3- آن گاه به شرح لغات حدیث پرداخته است.
4- پس از آن به توضیح اصطلاحات علوم مى پردازد.
5- مولف بزرگوار، از توضیح نكات صرف و نحو و علوم بلاغت، غفلت نورزیده و آنها را در جاى خود، به گونه اى شایسته و بایسته بیان نموده است.
6- بهره گیرى از آیات قرآن در توضیح مطالب حدیث، در جاى جاى كتاب، مشهود است و فهرست آیات، در پایان كتاب آمده است.
7- مولف دانشمند، افزون بر شرح چهل حدیث، به ترجمه و توضیح صدها روایت دیگر در مطاوى شرح پرداخته و بر غناى مطالب افزوده است. ایشان در سراسر كتاب، حدیثى را رد نكرده و ضعف مضمون برخى از آنها را به خوبى توجیه كرده است.
وى، گاه به جمع روایات متناقض و رفع تعارض بین آنها پرداخته و گاه به اختلاف نسخه ها و اختیار اصح آنها اشاره كرده است.
8- مولف، در بیشتر جاها به موعظه نفس و ارشاد دیگران برخاسته و با آهى كه از سوز دل و صمیم قلبش برمى خیزد، دیگران را بیدارمى كند و هشیار مى سازد و آنان را از خطر وساوس شیطانى و تمایلات نفسانى آگاه می كند و راه درمان بیمارى نفس را مىنمایاند و آدمى را از خطرهایى كه در پیش روى زندگى اوست، برحذر مى دارد.
9- امام بزرگوار، در توضیح مطالب، به دهها نكته عرفانى و فلسفى اشاره كرده و نتیجه گیرى نموده است.
10- حضرت امام(ره)، به دیدگاه هاى مختلف علما در شرح واژه ها اشاره كرده و احیانا به نقد آن و اختیار قول حق مى پردازد.
این كتاب، براى شانزدهمین بار در سال1376ش، از سوى موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى (همراه با مقدمه، فهارس متعدد، پاورقى هاى مفید و اعراب گذارى و ترجمه عبارات و روایات متن) در هشتصد صفحه به چاپ رسیده است. نیز این كتاب نفیس به عربى،اردو و انگلیسى ترجمه شده و به چاپ رسیده است.
حسن ختام این بخش را دعایى از حضرت امام(ره) در این كتاب شریف كه در صفحه 660 آمده، قرار مى دهیم:
" بار خدایا كه قلوب اولیا را به نور محبت، منور فرمودى و لسان عشاق جمال را از ما و من فرو بستى و دست فرومایگان خود خواه را از دامن كبریایى كوتاه كردى، ما را از این مستى و غرور دنیا، هشیار فرما و از خواب سنگین طبیعت، بیدار و حجاب هاى غلیظ و پرده هاى ضخیم خودپسندى و خود پرستى را به اشارتى پاره كن؛ و ما را به محفل پاكان درگاه و مجلس قدس مخلصان خداخواه، بار ده و این دیو سیرتى و درشت گویى و خودرایى و كج نمایى را از ما بركنار فرما و حركات و سكنات و افعال و اعمال و اول و آخر و ظاهر و باطن ما را به اخلاص و ارادت، مقرون نما! "
این كتاب، شرح حدیثى معروف از امام صادق(ع) است كه حضرت در آن،75 سپاه براى عقل و 75 سپاه جهل برشمرده و شیخ كلینى، آن را در اوائل (اصول كافى) به سند خویش، روایت نموده است. (3)
مولف بزرگوار،این كتاب را در دوم ماه مبارك رمضان1363ق، در43 سالگى خویش به پایان برده است. در صفحه429 آمده:
" به اتمام رسید این جلد، در روز دوم شهر رمضان المبارك هزار و سیصد و شصت و سه [قمرى]، در قصبه محلات، در ایامى كه به واسطه گرماى هوا از قم به آنجا مسافرت كرده بودم."
مولف در این نوشتار كه كامل نیست و ادامه آن را به مجلدى دیگر وانهاده (و پس از آن به كارهاى فقهى و اصولى روى آورده است)،25 سپاه براى هركدام از عقل و جهل (4) برشمرده و توضیح داده و به خوبى از عهده برآمده است. امام(ره) دراین كتاب، به آثارعرفانى دیگر خویش از جمله (مصباح الهدایة الى الخلافة والولایة)(ص28)، (شرح چهل حدیث) (ص15، 123،166،173، 250 و334) و(آداب الصلاة) (ص51 و413) ارجاع مى دهد و از آنها مطالبى نقل مىكند.
مولف، بنا را بر نوشتن كتابى اخلاقى به روشى نو نهاده و از سبك دیگر كتاب هاى اخلاقى، پیروى نكرده است. ایشان در صفحه 11 و 14مى نویسد:
"... مقصد قرآن و حدیث، تصفیه عقول و تزكیه نفوس است براى حاصل شدن مقصد اعلاى توحید، و غالبا شراح احادیث شریفه و مفسرین قرآن كریم، این نكته را كه اصل اصول است، مورد نظر قرار ندادند و سرسرى از آن گذشته اند و جهاتى را كه مقصود از نزول قرآن و صدور احادیث به هیچ وجه نبوده (از قبیل جهات ادبى وفلسفى و تاریخى و امثال آن)، مورد بحث و تدقیق و فحص و تحقیق قرار داده اند...
راه نوشتن كتاب اخلاق را باز كردم كه اگر عالمى نویسنده و قادر بر تقریر و تحریر پیدا شد، این طرز بنویسد... و معلوم است اشكال نمودن، سهل است؛ ولى حل آن، مشكل است و ما از خداى متعال، توفیق مى طلبیم كه قلب سخت ما را نرمى دهد و اخلاص را نصیب فرماید كه شاید از این نوشته نالایق، دلى به دست آید."
حضرت امام(ره) در آغاز مطلب، از كتاب هاى رایج اخلاقى، مانند(طهارة الاعراق) ابن مسكویه و (احیاء علوم الدین) غزالى انتقاد مى كند و مى نویسد كه كتاب اخلاقى، باید مانند دارو باشد، نه نسخه. ایشان در صفحه 12 تا 14 مى نویسد:
"كتاب (احیاء العلوم) كه تمام فضلا او را به مدح و ثنا یاد مىكنند و او را بدء و ختم علم اخلاق مى پندارند، به نظر نویسنده در اصلاح اخلاق و قلع ماده فساد و تهذیب باطن، كمكى نمى كند؛ بلكه كثرت ابحاث اختراعیه و زیادى شعب علمیه و غیرعلمیه آن و نقلهاى بى فایده راست و دروغ آن، انسان را از مقصد اصلى بازمىدارد و از تهذیب و تطهیر اخلاق، عقب مى اندازد... نویسنده را عقیده آن است كه مهم در علم اخلاق و شرح احادیث مربوطه به آن یا تفسیر آیات شریفه راجع به آن، آن است كه نویسنده با ابشار و تنذیر و موعظت و نصیحت و تذكر دادن و یادآورى كردن، هر یك ازمقاصد خود را در نفوس، جایگزین كند و به عبارت دیگر، كتاب اخلاق، موعظه كتبیه باید باشد و خود معالجه كند دردها و عیب ها را، نه آن كه راه علاج نشان دهد. ریشه هاى اخلاق را فهماندن و راه علاج نشان دادن، یك نفر را به مقصد نزدیك نكند و یك قلب ظلمانى را نور ندهد و یك خلق فاسد را اصلاح ننماید. كتاب اخلاق، آن است كه به مطالعه آن، نفس قاسى- سخت دل، سیاه دل-، نرم و غیر مهذب، مهذب و ظلمانى، نورانى شود و آن به این است كه عالم در ضمن راهنمایى، راهبر و در ضمن ارائه علاج، معالج باشد و كتاب، خود دواى درد باشد، نه نسخه دوا نما. طبیب روحانى باید كلامش حكم دوا داشته باشد، نه حكم نسخه."
مولف بزرگوار، علاوه بر مواعظ و نصایح كافى و شافى كه درسراسر كتابش به چشم مى خورد و نمونه هایى از آن را نشان خواهیم داد، گاه دستورالعملى براى ره پویان وادى هدایت، نشان داده است. در صفحه 106 و107 آورده است:
"و آیات شریفه آخر سوره حشر را از قول خداى متعال: (یا ایهاالذین آمنوا اتقوا الله...) كه آیه 18 است تا آخر سوره كه مشتمل بر تذكر و محاسبه نفس و محتوى به مراتب توحید و اسما و صفات است، در یك وقت فراغت نفس از واردات دنیایى، مثل آخر شب یا بین الطلوعین با حضور قلب بخواند و در آنها تفكر كند. امید است، ان شاء الله، نتایج حسنه ببرد... و اگر در شب و روز، چند دقیقه اى به حسب اقبال قلب و توجه آن یعنى به مقدارى كه قلب حاضر است نفس را محاسبه كند در تحصیل نور ایمان و از آن مطالبه نور ایمان كند و آثار ایمان را از آن جستجو كند، خیلى زودتر به نتیجه مى رسد، ان شاء الله." و در صفحه403 آمده است:
"چون آفات معاشرت بسیار است و انسان نمى تواند نوعا خود را از آن حفظ كند، مشایخ اهل ریاضت، اعتزال را ترجیح دهند بر عشرت؛ و حق آن است كه انسان در اوائل امر كه اشتغال به تعلم و استفاده دارد، باید معاشرت با دانشمندان و فضلا كند؛ ولى با شرایط عشرت و مطالعه در احوال و اخلاق معاشرین.... در سیر ملكوتى، باید انسان كوشش كند تا هادى طریق پیدا كند و چون هادى پیدا كرد، باید تسلیم او شود و در سیر و سلوك، دنبال او رود و قدم را جاى قدم او گذارد و ما چون نبى اكرم(ص) را هادى طریق یافتیم و او را واصل به تمام معارف مى دانیم، باید در سیر ملكوتى تبعیت او كنیم، بى چون و چرا."
امام(ره) در جاى جاى كتاب، به موعظه دل هاى سخت و قلوب قاسى پرداخته و تازیانه سلوك را بر اعماق جان و روان آدمى نواخته است. براى نمونه در صفحه 85 و86 كتاب آمده است:
"اى انسان بیچاره! چه حسرتى خواهى داشت آن روزى كه پرده طبیعت از چشم برداشته شود و معاینه كنى كه آنچه در عالم قدم زدى وكوشش كردى، در راه بیچارگى و شقاوت و بدبختى خودت بوده و راه چاره و طریق جبران نیز مسدود شده و دستت از همه جا كوتاه؛ نه راه فرار از سلطنت قاهره الهیه... و نه راه جبران نقائص گذشته و عذرخواهى از معاصى...
اى عزیز! اكنون تا حجاب هاى غلیظ طبیعت، نور فطرت را به كلى زائل نكرده و كدورت هاى معاصى، صفاى باطنى قلب را به كلى نبرده و دستت از دار دنیا... كوتاه نشده، دامن همتى به كمر زن و درى از سعادت به روى خود باز كن؛ و بدان كه اگر قدمى در راه سعادت زدى و اقدامى نمودى و با حق تعالى از سر آشتى بیرون آمدى و عذر ماسبق خواستى، درهایى از سعادت به رویت باز شود و از عالم غیب از تو دستگیرى ها شود و حجاب هاى طبیعت، یك یك پاره شود... "
برخى از خصوصیات این كتاب شریف، عبارت است از:
1- مولف بزرگوار، در این كتاب براى تبیین و توضیح مقاصد خویش، بسیار از احادیث ائمه اطهار(ع) بهره مى برد و كمتر از كتاب هاى رایج عرفانى و اخلاقى نقل مى كند.
2- امام راحل در این اثر، از عالمان شیعى و كتاب هاى ایشان، نهایت تجلیل را به عمل مى آورد.
3- امام(ره)، گاهى از مبانى علمى ویژه خود، در این اثر، بهره مى برد.
4- مولف بزرگوار، دسیسه هاى شیطان و مكاید او را به خوبى نمایانده و آدمى را از حب دنیا و نفس اماره، برحذر داشته و راه علاج و درمان این مرض را نشان داده است.
5- امام(ره) در این كتاب، تنها به شرح 25 صفت موفق شده كه عبارتند از: خیر و شر، ایمان و كفر، تصدیق و جحود، رجا و قنوط، عدل و جور، رضا و سخط، شكر و كفران، طمع و یاس، توكل وحرص، رافت و قسوت، علم و جهل، فهم و حمق، عفت و هتك، زهد و رغبت، رفق و خرق، رهبت و جرات، تواضع و كبر، تأنى و تسرع، حلم و سفه، صمت و هذر، استسلام و استكبار، تسلیم و شك، صبر و جزع، صفح و انتقام.
راس الجالوت، یكى از بزرگان و روساى یهود در زمان امام على بن موسى الرضا(ع) بود كه با حضرت گفتگوهایى نمود و سرانجام به شرف اسلام، نائل آمد.
این احتجاجات در كتاب هاى حدیثى و كلامى بسیارى از جمله (عیونالاخبار) و(التوحید) شیخ صدوق، (الاحتجاج) شیخ طبرسى و(بحارالانوار) علامه مجلسى، گرد آمده و آكنده از فرائد و فواید است كه همین، باعث نگارش شرح ها و ترجمه هاى گوناگون از این حدیث شریف شده است.
امام خمینى(ره) نیز یكى از شارحان این حدیث است. به گفته صاحب كتاب (آیینه دانشوران)، حضرت امام(ره) دو شرح مستقل بر این حدیث در سال 1348ق، نگاشته است كه تا كنون مخطوط مانده و به چاپ نرسیده است. امید كه نسخه خطى این كتاب به دست آید و هرچه زودتر به زیور طبع آراسته گردد.
4- التعلیقة على الفوائد الرضویه
الفوائدالرضویه، نام شرحى است كه حكیم مرحوم قاضى سعید قمى(1049-1103ق) بر حدیث راس الجالوت نگاشته است. وى كه از سرآمدان فلسفه و اخلاق شیعى و از شاگردان بنام و برجسته فیض كاشانى، ملاعبدالرزاق لاهیجى و ملا رجبعلى تبریزى به شمار مى رفت و از آبشخور زلال دانش این بزرگان به ویژه در حدیث و فلسفه وعرفان به خوبى سیراب شده و به حق، وارث مكتب فكرى این فلاسفه بزرگ اسلامى بود، این كتاب را همانند دیگر آثارش آكنده از فواید فلسفى و دقایق عرفانى و اخلاقى نموده كه محتاج به شرح و توضیح و بیان است.
از این رو، امام(ره) كه از دیرباز به مكتب فكرى قاضى سعید،علاقه و گرایش داشت و از مبانى فلسفى وى در آثار دیگرش بهره برده بود(5) و او را با القابى بزرگ و تعابیرى والا مى ستود، به شرح لطائف و بسط دقایق این كتاب دست یازید و بر آن تعلیقه اى گرانسنگ به عربى نگاشت.
این تعلیقه بیشتر صبغه كلامى، حدیثى، فلسفى و عرفانى دارد و گاه به شرح مستقیم حدیث شریف مى پردازد. و گاه تعلیقه ایشان بیش از شرح مولف بوده و گاه برخى ازمطالب روشن و آشكار را گذرا شرح نموده است.
این كتاب، شرح دعاى معروف سحر است كه با جمله (اللهم انىاسئلك من بهائك بابهاه وكل بهائك بهى) شروع مى شود و از حضرت امام محمد باقر(ع)، روایت شده است. این كتاب، نخستین تالیف حضرت امام(ره) است كه در27 سالگى(1347ق) به زبان عربى نگاشته شده و در آن، اشارات متعدد به دیدگاههاى استادش مرحوم آیة الله شاه آبادى نموده است. نیز از(اسرارالصلاة) میرزا جواد آقا ملكی تبریزی (شرح الاسماءالحسنى)ى حاج ملاهادى سبزوارى،(القبسات) میرداماد، (الاسفارالاربعه)ى حكیم صدرالمتالهین و كتابهاى فیض كاشانى، (الفتوحاتالمكیه)ى ابن عربى و (شرح فصوص الحكم) قیصرى، مطالبى را نقل كرده و به نقد و توضیح آنها پرداخته است.
امام راحل، در این كتاب با استفاده از آیات، روایات و اشعار بسیار، به توضیح و تفسیر مطالب ژرف و بلند عرفانى موجود در این دعا پرداخته و حق مطلب را ادا كرده است.
برخى از مطالب این كتاب، عبارت است از: فرق بین دو صفت بها و جمال، بیان اوصاف جمالیه و جلالیه، عظمت الهى و بیان تعدد عوالم و وسعت نظامات، حقیقت نو، رحمت و رحمانیت و رحیمیت، حقیقت كلام الهى ، ذكر تسویلات شیطانى، تجلى اسمایى و صفاتى، شرح اسم اعظم به حسب مقامات سه گانه، حقیقت اسم اعظم، معانى عزیز و عزت الهى، قدرت و استطالت، علم خدا و نفوذ آن در اشیاء، بحث خیر و شر، سلطنت، فاخریت، علو و فیض الهى، درباره آیات الهى و این كه انسان كامل، بزرگترین آیات خداست.
امام(ره)، در این كتاب به احادیث (اصول الكافى) و(بحارالانوار)، عنایت فراوان داشته و به شیوه محدثان، آنها را با سلسله سند، نقل نموده است.
مولف بزرگوار، در برخى موارد، به ذكر موعظه و تربیت نفوس مىپردازد. از جمله در صفحه 59 و 60 مى نویسد:
"اى بیچاره مسكین! در راه خدایت كوشش كن و دلت را از پلیدى ها پاك كن و قلبت را از قلمرو شیطان، خارج كن و بالا برو و كتاب خدایت قرآن را بخوان و آن را با ترتیل و تامل و تفكر، مطالعه كن و بر ظاهر آن اكتفا مكن. مبادا خیال كنى كتاب آسمانى، تنها همین ظاهر است و بس. به درستى كه توقف در صورت ظاهر آن و به باطن آن راه نیافتن، هلاكت و نابودى و ریشه تمام نادانى ها و اساس انكار نبوت انبیا و ولایت اولیاست. همانا نخستین كسى كه نزد ظاهر ایستاد و قلبش از درك باطن كور شد، شیطان لعین بود كه نگاه به ظاهر آدم(ع) كرد و امر بر او مشتبه شد و گفت:(انا خیر منه، خلقتنى من نار وخلقته من طین...) و از این خطا و اشتباه و نظر به ظاهر و بستن ابواب باطن، انكار مردم نسبت به نبوت انبیا و پیامبران است، به ملاحظه این كه آنان هم مى خوردند و مى آشامیدند... "
همچنین در صفحه 12 آمده است:
"بدا به حال بنده اى كه ادعاى عبودیت و بندگى كند و خدا را به اسما و صفاتش كه آسمان ارواح و زمین اشباح بدان قائم شده است بخواند و حاجتش شهوات نفسانى و رذائل حیوانى و ریاست باطله و بسط ید در بلاد و چیرگى بر عباد باشد:
تو را ز كنگره عرش مى زنند صفیر |
ندانمت كه در این دامگه چه افتاده است |
خوشا به حال آن بنده اى كه خدا را براى خدا عبادت كند و اخلاص در عبادت داشته باشد و نگاه به كسى جز خدا نكند و مشترى شهوات دنیوى یا مقامات اخروى نباشد:
زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است |
غلام همت آنم كه زیر چرخ كبود |
6- بدائع الدرر فى قاعدة نفى الضرر
قاعده لاضرر كه مبتنى بر حدیث مشهور و متواتر(لاضرر ولاضرار) است و بنابر نظر مشهور فقها كه نفى حكم ضررى را مقصود از آن گرفته اند آثار فراوانى در ابواب متعدد فقه دارد. این قاعده در بسیارى از كتاب هاى مشهور اصول فقه (همچون: فرائدالاصول، كفایة الاصول و فوائد الاصول) در پایان بخش (برائت)، مورد بررسى قرار گرفته و بسیارى از اصولیان نیز كتاب هاى مستقل درباره آن نگاشته اند. یكى از این كتاب ها نوشتار حضرت امام(ره) است كه به گونه مستقل در سال 1368ق، به عربى نوشته شده است.
فصل نهم،ارزنده ترین و مهم ترین فصل این كتاب است كه امام(ره)، قاعده لاضرر را ناظر به حكم حكومتى مى داند. ایشان در صفحه113 و 114 مى نویسد:
"بدان! حدیث نفى ضرر ولا ضرار، از (مسند) احمد بن حنبل به روایت عباده بن صامت در ضمن داورى هاى پیامبراكرم به لفظ (و قضى ان لاضرر ولاضرار) نقل شده است و روشن است كه لفظ: قضى (حكم/امر)، ظاهر در آن است كه مقتضى از احكام حكومتى رسول الله از حیث سلطان و یا قاضى بودن حضرت است و از قبیل تبلیغ احكام الهى به بندگانش نمى باشد. پس حمل نهى بر نهى الهى، خلاف ظاهر است. "
بخش پایانى كتاب، تنبیهات چهارگانه است: دفع اشكالات بر قاعده؛ حكومت قاعده بر ادله احكام اولیه؛ در وجوب یا عدم وجوب تحمل ضرر و دفع ضرر از غیر؛ جایى كه تصرف در ملك انسان، منجر به ضرر به دیگران شود، آیا این تصرف جایز است؟ و در صورت تعارض دو ضرر، چه باید كرد؟
فهارس متعدد (آیات، روایات، اعلام، اشعار، كتاب ها، اماكن، جماعات و قبائل، لغات، وقایع، مصادر و موضوعات) در انتهاى كتاب آمده است.
پىنوشتها:
1- بحارالانوار،ج15، ص85.
2- بحارالانوار، ج2، صص153- 158.
3- اصول الكافى، كتاب العقل والجهل، باب1، ح14.
4- مصباح الهدایه، ص43 (ترجمه فارسى).
5- همان، صص38،47، 151 و196.