بچه با ادب
پسر بچهای رو به رهگذری کرد و گفت:
آقا ببخشید؛ ممکن است این در را برای من باز کنید؟
مرد در حالی که در خانه را برای پسر باز میکرد گفت:
آفرین، تو پسر خیلی باادبی هستی، آیا از فردا دیگر خودت میتوانی در را باز کنی؟
پسرک جواب داد:
البته که میتوانم، چون تا فردا حتماً رنگ آن خشک میشود!
فرق عکس و ترمز
سوال: اگر گفتی عکس و ترمز چه فرقی دارند؟
جواب: عکس را اول میایستند بعد میگیرند، اما ترمز را اول میگیرند، بعد میایستند.
پدربزرگ
یک روز مردی از دهی میگذشت. پیرمردی را دید که گوشهای نشسته و گریه میکند.
از او پرسید:
چرا گریه میکنی؟
پیرمرد گفت:
برای اینکه پدرم مرا کتک زده است.
مرد با تعجب گفت:
مگر تو با این سن و سالت پدر هم داری؟
پیرمرد گفت:
بله.
مرد گفت:
چرا پدرت تو را زده است؟
پیرمرد گفت:
چون به پدربزرگم زبان درازی کرده بودم.
دیدن پاریس
خلبان رو به مسافران کرد و گفت:
آیا شنیدهاید که میگویند: پاریس را ببین و بمیر؟
یکی از مسافران گفت:
بله!
خلبان گفت:
بسیار خوب، پاریس زیر پای شماست. خوب آن را تماشا کنید، چون موتور نقص فنی پیدا کرده است.
تنظیم:بخش کودک و نوجوان
مطالب مرتبط
اگر آن طوطی بود،دیگر معما نمیشد