ویژگیهای اخلاقی
عشق به ساحت مقدس ائمه علیهم السلام
مرحوم آیتاللهالعظمی آملی در رفتار و گفتار به اولیاء خدا اقتدا کرده بود. خوشبیان، خوش برخورد و خوش اخلاق بود. از تعینات زندگی به دور بود. از مظاهر بزرگنمایی سخت بدش میآمد و با طلاب جوان همانگونه برخورد میکرد که با بزرگان. به همین دلیل در دل همگان جای گرفته بود. در خانهاش به روی همگان باز بود و در سرما و گرما پیاده از خانه به مسجد اعظم جهت تدریس میرفت. بشاش و گشادهرو بود، طلاب جوان را احترام میکرد و به آنان شخصیت میداد. با مردم مأنوس بود و غالبا کارهای دفترشان را خود انجام میداد. حتی بسیاری از مواقع خود شخصا به تلفن جواب میداد و جلو پای واردین از جا برمیخاست . او زندگیاش را در گمنامی و بدون هیاهوی دنیوی سپری ساخت.
آیتالله آملی در زندگیاش بسیار منظم بود و از وقت خویش به خوبی استفاده میبرد. ساعت مطالعه، وقت عبادت و تدریس و زمان دیدار با مراجعین همه سر ساعت معین انجام میگرفت . فرزند ایشان جناب حجةالاسلام آقای صادق لاریجانی میگوید: معظمله در امور درس و زندگی و برنامه خواب و فعالیت روزانهشان منظم بودند. ایشان همیشه شبها زودتر از دیگران میخوابیدند و سحرها که بیدار میشدند تا ظهر نمیخوابیدند. پس از نماز صبح شروع به مطالعه میکرد و پس از صرف صبحانه آماده تدریس میشد و پس از آن به پاسخگویی استفتائات و جواب مراجعان میپرداخت. ایشان از شبنشینیهای رایج بین مردم خیلی پرهیز میکردند و تحت هیچ شرایطی حاضر نبودند برنامه تنظیم شده خود را بههم زنند...»
ایشان از شبنشینیهای رایج بین مردم خیلی پرهیز میکردند و تحت هیچ شرایطی حاضر نبودند برنامه تنظیم شده خود را بههم زنند
مرجع فقید شیعه فقیهی متعبد و مجتهدی متقی و وارسته و پایبند دعاها و زیارات بودند، به زیارت عاشورا و جامعه کبیره اهمیت داده و بسیار میخواندند. استاد معظم جناب آیتالله اسماعیلپور میفرمودند: معظمله دارای حالات و روحیات والای عرفانی بود که هماره آنرا از دیگران کتمان میکرد. ایشان در برخی از ادعیه خصایصی داشتند، اگر دعای به خصوصی را میدادند و یا میخواندند مؤثر واقع میشد، مطالبی بود که استاد ما با ریاضت، خواندن زیارت عاشورا، زیارت جامعه و توسل به آنها دست یافته بود و کراماتی داشتند که هرگز کسی را از چگونگی آن آگاه نساختند...»
عشق به ساحت مقدس ائمهعلیهم السلام
فقیه فقید، به اهلبیت عصمت و طهارتعلیهم السلام بسیار عشق میورزیدند، کمتر مواقعی بود که نام مقدس این انوار الهی را بشنوند و اشکشان جاری نشود. به ویژه هرگاه نام امیرالمؤمنین علیعلیه السلام را میآوردند بغض گلویش را میگرفت و اشک در دیدگانش حلقه میزد. یکی از ویژگیهای ایشان آن بود که هماره تا از خواب برمیخاست، به شوق امیرمؤمنان بر آن حضرت درود میفرستادند: «السلام علیک یا امیرالمؤمنین و رحمةالله و برکاته»شور و عشق معظمله به سرور شهیدان غیر قابل وصف بود. مجلس عزایی که در ده شب اول ماه محرم در مسجد اعظم برپا میکرد، این بزرگوار خود شرکت جسته و در سوگ امامعلیه السلام، با صدای بلند گریه میکردند و اشک میریختند. و هر صبح جمعه در منزل ایشان مجلس ذکر مصیبت امامان برپا بود و این سنت حسنه را سالیان فراوان ادامه دادند.
معظمله برای سادت احترام بسیار قائل بودند و با تمام قد در جلو پای آنان ـ حتی طلبههای جوان سید ـ برمیخاستند.
این بزرگوار خود شرکت جسته و در سوگ امامعلیه السلام، با صدای بلند گریه میکردند و اشک میریختند. و هر صبح جمعه در منزل ایشان مجلس ذکر مصیبت امامان برپا بود
آیتالله فقید از اوان جوانی در تحصیل دانش، بسیار کوشا بود. سالیان فراوان ـ حدود هشتاد سال ـ به تحصیل و تدریس علوم آل محمدصلی الله علیه وآله در حوزههای علمیه آمل، تهران، قم، نجف مشغول بود و هیچ چیز او را از این کار بازنداشت. او با جدیت تمام درس خواند و در سایه همین کوششها بود که توانست قلههای رفیع علم و دانش را به آسانی فتح نماید . او خود فرموده است:
«...من در درس خواندن خیلی مجد بودم، درسها را تعقیب و دنبال میکردم، بر اساتید اشکال میگرفتم، در هر درسی که شرکت میکردم خیلی زود بروز کرده و مورد اعتناء استاد قرار میگرفتم...»نیز ایشان به تدریس بسیار اهتمام داشت و حتی در مواقع بیماری هم از آن دست برنمیداشت .
آیتالله حسنزاده آملی میفرمودند:
«روزی به دیدن و عیادت ایشان رفتم، مشاهده کردم آقا سخت مضطرب است و بیتابی میفرماید . عرض کردم: آقا چرا اینقدر بیتاب هستید؟ چرا مضطربید؟ فرمود: آقا! بیتابی من برای اینست که درسم تعطیل شده است.»
آیتالله اسماعیلپور میفرمودند:
«زمانی آیتاللهالعظمی آملی به درس تشریف آوردند و علائم بیماری در چهره ایشان نمایان بود و فرمودند: من امروز تب داشتم و حالم مساعد نبود، اما برای اینکه درس تعطیل نشود و من بر شما حجت بوده باشم به درس آمدم. یادم میآید آقا مدتی در یکی از بیمارستانهای تهران بستری بودند و از علاقه بسیاری که به علم و تدریس داشتند هر روز صبح به قم میآمدند و درس صبح خود را گفته و سپس به تهران بازمیگشتند...»
حجةالاسلام لاریجانی نیز میگوید: در این یکی دو سال اخیر ایشان سکته ناقص کرده بود و پزشکان آقا را از تدریس منع کرده بودند. معظمله از این موضوع بسیار ناراحت بود و میگفت: دکترها نمیگذارند درس بدهم، اگر درس بگویم خوب میشوم.
نیز در سالهای آخر عمرشان به علت ناراحتی چشمی که داشتند، زیاد نمیتوانستند از چشمان خود استفاده کنند لذا یکی از شاگردانشان متون درسی را خدمتشان میخواند و آقا آراء خویش را بیان میفرمود و این رویه چندین سال ادامه داشت... معظم له میفرمود: تحصیل علم برای طلاب مستعد واجب عینی است و نمیشود به بهانهای دست از تعلیم و تعلم برداشت. در تحصیل علم نباید کوتاهی کرد. این سروصداها و زر و زیورهای دنیا در مقابل درس و بحث ارزشی ندارد و به طلاب میفرمودند: شما مطالعه کنید، شما فقط وقت خود را صرف تحقیق و علم نمایید . شمادرسبخوانید، اگرهمیندرسهارا که معارف اهلبیتعلیهم السلام است خوب بخوانید، کم کم اینمطالب در مقام عمل هم راهش باز میشود...
آیتالله آملی به مردم عشق میورزید و با مردم میجوشید. در خانهاش به روی همگان باز بود تا دیدارش بدون هیچ مانعی صورت گیرد. از سالی که به ایران بازآمد تا چند سالی پیش از وفات، هر ساله برای دیدار از خویشان، نزدیکان و مردم زادگاهش به روستای «پردمه» مسافرت میکرد و با اینکه عبور از جاده این روستا بسیار دشوار است، اما وی سختیها را تحمل میکرد و برای صله رحم و درک فضیلت آن، مشکلات را به جان میخرید.
ایشان خود میفرمود: علما باید خود را در معرض استفاده عموم قرار بدهند، ثبوت بیاثبات بدون فایده است. عالمی که علم خود را عرضه و اظهار نکند بیحاصل است و آن هدفی که از تعلیم و تعلم منظور است به دست نخواهد آمد.
و هم میفرمود: ریاست طلبی یک مسأله است و اینکه عالم خود را بیاستفاده قرار دهد مساله دیگری است، عرضه علم شهرت طلبی نیست و تفکیک این دو، موضوع کم اهمیتی نمیباشد.
مرحوم آیتالله آملی در تجلیل از مراجع تقلید زمانش و علمای معاصرش از هیچ اقدامی فروگذار نمیکرد. ایشان در مواقع مختلف از مبانی علمی آیات عظام: حکیم و خویی و از مراتب زهد و تقوای آیتاللهالعظمی حاج سیداحمد خوانساری تجلیل میفرمود و به مراتب علمی و عملی و مقامات معنوی آیتاللهالعظمی میلانی عقیده محکمی داشتند.
برای بزرگداشت آیتاللهالعظمی گلپایگانی در مجالس سوگواری و روضه ایشان شرکت میکرد و ارتباط بین ایشان و حضرات آیات: نجفی مرعشی و علامه طباطبایی از استحکام دیرینهای ـ که سابقه آن به درسهای آقاضیاء عراقی و میرزای نائینی بازمیگشت برخوردار بود و دوستی و صمیمیت آنان نیز وصفناشدنی. و هم به مرحوم آیتالله حاج میرزا ابوالحسن شعرانی بسیار احترام مینهاد و از او با نهایت تجلیل و تبجیل یاد میکرد و شخصیت علمی ایشان را میستود و هماره از شاگردان معظمله جویای احوال او میشد.
برخی از نصایح ایشان در جلسات درس
ایشان در زمانهای مختلف، از جمله در آستانه تعطیلات حوزه، طلاب را به پرهیزکاری و ورع و تقوا فرامیخواندند و از آنجا که خود، شهد شیرین تقوا را چشیده بود سخنش از حلاوت خاصی برخوردار بود و تا عمق جان آدمی تأثیر میکرد. از جمله میفرمود:ـ هماره به یاد خدا باشید.
ـ همواره به یاد امام زمانعلیه السلام باشید که او ناظر بر رفتار و کردار شماست.
ـ همیشه با وضو و طهارت باشید.ـ نماز شب را از یاد نبرید که تمام پیامبران بدان سفارش کردهاند.
ـ هرگز به نامحرمان نظر مکنید.ـ فقه پاک است و در ظرف ناپاک جای نمیگیرد، کسی که میخواهد فقیه اهلبیت شود باید نفسش را پاک کند و خودش را اصلاح نماید.
- دنیا قمارخانه نفس ناطقه است، مواظب باشید که نفستان را نبازید.گردآوری و ندوین: محمد حسین امین - گروه حوزه علمیه تبیان