تبیان، دستیار زندگی
سرمایه ما، مواریث فرهنگی و هنری اعم از کتابها، هنرها، آثار تاریخی، خود تاریخ صحیحِ و تحریف ناشده و افتخارات تاریخی، تمدن، فلسفه، فقه، حقوق و سیستم حکومتی ما است و اینها هستند که به ما غرور و شخصیت می دهد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

برای تمدن اسلامی چه باید کرد؟
تمدن اسلامی

رسالت تاریخی امروز ما

پس از افول تمدن اسلامی و سیر قهقرایی ما در عرصه های دانش طبیعی و فنون صنعتی و آغاز تمدن جدید اروپایی و رشو و توسعه در طول چهار قرن اخیر، جرقه های بیداری امت اسلام نواخته شد این نهضت بیداری از سید جمال الدین اسدآبادی آغاز و به انقلاب مشروطیت در ایران و جنبش های ضد استعماری در کشورهای اسلامی مبدّل شد و با انقلاب اسلامی ایران و شخصیت جامع الاطراف امام خمینی(ره) کامل شد. در طول این یکصدو پنجاه سال اخیر ما در معرض امتحان بزرگ دیگری بوده و رسالت مهم تاریخی خویش را بر دوش کشیده ایم. در یک مرور اجمالی به گذشته خویش(ملل مسلمان) چند پرسشی مطرح می شود:  آیا به وظیفه تاریخی خویش عمل کرده ایم؟ چه میزان برای احیای میراث علمی و فرهنگی خویش برای پایه گذاری تمدن جدید اسلامی کوشده ایم؟ آیا ما به آن رشد و بلوغ لازم رسیده ایم که خود بتوانیم تمدن جدید اسلامی، ایرانی را پایه گذاری کنیم؟

در تعریف رشد گفته شده است: «شناخت سرمایه ها، درک سود و زیان و قدرت بهره برداری از سرمایه ها و امکانات و جلب سود و دفع زیان. و به عبارت بهتر رشد یعنی شایستگی برای اداره و نگهداری و استفاده و بهره برداری از وسایل و سرمایه ها و امکانات حیات و زندگی که بر دو رکن شناخت و لیاقت استوار است. [1] ما در صورتی به رشد و بلوغ لازم رسیده ایم که بدانیم چه سرمایه های اسلامی از کتابها، هنرها، ابتکارها، صنایع، سابقه تمدن و فرهنگ و سهم در فرهنگ جهان داریم؛ و بعد بدانیم برای حفظ این سرمایه ها و معرفی آنها چه اقدماتی باید بکنیم. سرمایه ما، مواریث فرهنگی و هنری اعم از کتابها، هنرها، آثار تاریخی، خود تاریخ صحیحِ و تحریف ناشده و افتخارات تاریخی، تمدن، فلسفه، فقه، حقوق و سیستم حکومتی ما است و اینها هستند که به ما غرور و شخصیت می دهد. 2]  از این رو بر کسی  پوشید نیست که ترقّی و تعالی یک جامعه آن گاه مقدور می گردد که از پیشینه تاریخ تمدنش آگاه باشد، و آنچه را از اسلافش بر جای مانده است با بینش علمی و انتقادی، و به دور از هرگونه حبّ و بغضِ مذموم در اختیار گیرد، نقاطِ ضعف و عللِ ناتوانیهای گذشتگان را دریابد، و نقاط قوّت و عللِ تواناییهای آنان را بجوید، طُرقِ گریز را از نقاطِ ضعف به سوی نقاط قوّت بسنجد و از نقاط قوّت و توانایی ها پلی بپردازد تا از فرازِ آن به طرف آینده استوارتر و سخته تر روان گردد. این آرمان میّسر نمی شود مگر بر اثر شناخت پسندهای خوش و ناخوش مادِی و معنوی پیشینیان، شناختی انتقادی و به همان صورت که گذشتگان آنها را وضع کرده و با آنها زیسته اند، نه به گونه ای که گذشتِ روزگاران بر آنها غبارِ تحریف افشانده است. بسیاری از تلاشهای تمدن هر جامعه ای به صورت آثار مکتوب تجلّی کرده و به نسلهای روزگاران بعد رسیده، احیا آن آثار یکی از راههایی است که شناخت مذکور را تضمین و تأمین می کند.» [3]

با توجه به سند چشم انداز توسعه بیست ساله ایران، در افق سال1404 شمسی ایران باید در رتبه اول علم و فن آوری در منطقه باشد و زبان فارسی باید زبان علمی شناخته شده باشد و از سویی روشن شد که رشد و تولید علمی بدون پشتوانه و شناخت و بهره برداری از ریشه های تاریخی بسیار سخت و حتی غیر ممکن است بنابراین چگونه میتوانیم به این جایگاه رفیع دست پیدا کنیم در حالیکه هنوز با میراث خود آشتی نکرده ام و پایه های اساسی تولید علم بومی را حاضر نساخته ایم و هنوز  هم برای تألیف و پژوهش باید به تحقیقات غربی ها و مستشرقان و نویسندگان تجدد زده عربی(در زمینه علوم انسانی) مراجعه کنیم؟ ما به تمدن اسلامی ،ایرانی افتخار می کنیم اما به آگاهی تاریخی مسلح نیستیم تا خود را درروند تاریخ قرار دهیم. نه از گذشته تاریخی خویش به طور عمیق مطلع هستیم و نه به مرحله تاریخی عصر حاضر آگاهی و شناخت داریم. ما همچنان از عدم استفاده از ابعاد انسانی ،تاریخی میراث قدیم مان در زندگی و وجدان خویش رنج می بریم. [4] در حقیقت میراث ما، پشتوانهای است برای تغییر و تحولات بنیادین که می تواند در برهه از تاریخ براساس ضرورتهای ما درک گردد و به اهداف و رفتار ما جهت دهد. از این رو برای پایه گذاری تمدن جدید اسلامی با توجه به میراث گذشته و آینده در پیش رو، سه رسالت بزرگ تاریخی برای اهالی علم و کتاب به نظر می رسد:

1- احیای میراث علمی

به طور خلاصه با شناسایی میراث علمی و فرهنگی، نسخه شناسی، تصحیح انتقادی، وضع قوانین استاندارد بین المللی تصحیح و چاپ و نشر آنها زمینه را برای حفظ میراث فرهنگی، تسهیل در دست یابی دانشمندان و محققان به منابع مکتوب، زمینه سازی نقد و بررسی محتوایی تاریخ علم و بازخوانی دوباره آنها و کشف لایه های پنهان دانش و ظرفیت های علمی فرهنگ و تمدن اسلامی- ایرانی را فراهم آورد.

از باب نمونه به اعتراف تاریخ مباحث عمیق کلامی و اعتقادی در کلمات ائمه معصومین(ع) خصوصاً از امام علی(ع) آغاز شده و شیعیان از همان عصر ائمه(ع) به بعد آثار فراوانی را در حوزه الاهیات شیعی و معرف ناب اسلامی نگاشته اند. اینک آثار کلامی قرون اولیه اسلامی چرا احیا نشه است؟ اگر محققی بخواهد به تحقیقات جدیدی در آراء کلامی شیعه قرون نخستین به طور مستقیم مراجعه کند چه باید بکند؟ چرا هر از چند گاهی محقق یا نویسنده ای با چاپ چند رساله کوتاه اعتقادات هزاران ساله شیعه را زیر سئوال می برد؟[5] چه خوب است موسوعه کامل و جامع الاهیات و عقاید شیعی با تصحیح انتقادی و دقیق در مجلدات کافی اتشار یابد. همچنین در حوزه های اخلاق، عرفان، فلسفه و ... باید چنین کار بزرگی صورت گیرد.

2- تدوین تاریخ جامع علوم اسلامی

امروزه مسلّم شده است که آموزش علوم انسانی در قالب روند تاریخی و سیر تکوّن آن بهتر آموخته می شود چرا که علوم انسانی در پاسخ به دغدغه ها و نیازهای انسان مطرح می شود چنانچه شرایط و لحظات حساس تاریخی را که منجر به تولید فکر و اندیشه و یا یک مسئله می گردد دانسته شود بالطبع حلاوت و لذت بیشتر خواهد داشت. و از سوی دیگر پرداختن به تاریخ علوم جوانب مختلف مسائل و نظریه ها را روشن تر خواهد نمود. پرسشی که اط مدیران حوزه های علمیه مطرح می شود این است که جایگاه تاریخ فقه، تاریخ اصول، تاریخ علم کلام و فلسفه در کجای نظام آموزشی و پژوهشی حوزه است؟ و از نویسندگان و اهالی کتاب باید پرسید تا به کی می خواهیم تاریخ علوم اسلامی اعم فلسفه و کلام را از کتب شرق شناسان و نوسندگان عربی دریافت کرد که ابن رشد را خاتمه تفکر مسلمین دانسته اند؟ آیا منتظریم که تاریخ فقه شیعی و دیگر علوم را هم آنها بنویسند؟ رسالت تاریخی اهالی قلم و کتاب ایجاب می کند که مجاهدت کنند و به موضوعات تخصصی تاریخ علوم به صورت جامع و مستوفی بپردازد. امروزه ما به تاریخ جامع علوم اسلامی در رشته های مختلفی که در تاریخ و تمدن اسلامی رشو و توسعه یافته استت بپردازیم و با اختصاص مجلدات فراوان نقش جهانی خود را معلوم کنیم.

3- نهضت ترجمه

آنچه در دو رسالت پیشین ذکر شد مربوط به گذشته هویتی ما و پایه های محکم بنیان گذاری تمدن جدید اسلامی است. اما باید به آینده در پیش رو هم توجه کنیم تا در دام تعصبات بی جا و هویت های کاذب زمین گیر نشویم. همچنان که در دو تجربه مذکور گذشت علم و تفکر وقف هیچ ملتی نیست بلکه باید با زحمت و تلاش شبانه روزی به آخرین دست آوردهای علمی جهان دسترسی پیدا کرد تا بتوان گام های بلندی در آینده برداشت. بر هیچ کس پویشیده نیت امروز تمدن غرب براساس زحمات چندین قرنه خود - در کنار گمراهی ها و تباهی های اخلاقی و مذهبی - پیشرفت های بسیاری در حوزه های گوناگون داشته است  و ما باید از آنها مطلع و بهره برداری کنین و با شناخت دقیق و جدا سازی سره از ناسره به جذب و هضم آنها در فرهنگ خویش بپردازیم. یکی از نویسندگان معاصرکشورمان در باره ضرورت پرداختن به "آثار مسیحیت در حوزه کلام و بهره برداری از آنها برای توسعه کلام اسلامی می گوید:

«حوزه باید از تجربه های جهانهای دیگر، به خصوص جهان مسیحیّت استفاده کند، زیرا وجوه اختصاصی آن بسیار کم است. از آغاز دوره مدرنیته تقریباً پانصد سال می گذرد، هیچ مطلبی از مسیحیّت نیست مگر اینکه به آن اشکال کرده اند، در مقابل، عالمان مسیحی هم برای پاسخ به این شبهه ها و اشکال ها بسیار فعالیت کرده اند. از این شبهه ها فقط آنهایی که مربوط به مسئله تثلیث و عشایر بانی است به مسیحیت اختصاص دارد، اما در بقیه شبهه ها با ما مشترک اند. چقدر مسیحیان در دفاع از معجزه، وجود خدا، صفات خدا، نبوّت، و غیر این ها کتاب نوشته اند، از دین خودشان دفاع کرده اند. اینها که فقط به درد آنها نمی خورد؛ مبتلا به ما هم هست. بنابراین ، چرا ما نیاییم از مجموعه عظیم مدافعه هایی که مسیحیان نوشته اند استفاده بکنیم.» [6]

از این رو باید دست به یک نهضت بزرگ ترجمه بزنیم و با یک کار برنامه ریزی شده گروهیِ مشترکِ نظام مند و الویت بندی شده و پرهیز از تکراری کاری و کارهای فردی و غیر علمی و پراکنده کاری، به ترجمه صحیح و نزدیک به واقع و چاپ و نشر در قالب مجموعه های هماهنگِ منظم (همچون مجموعه آثار مولفان یا موسوعه های تخصصی موضوعی) اقدام کنیم.

جمع بندی:

به طور خلاصه، به یقین نهضت ترجمه و زمینه سازی تمدن اسلامی برپایه نگارش کتب علمی و ترجمه بسیاری از کتب تمدن های دیگر شکل گرفت و همچنین نهضت ترجمه و زمینه سازی تمدن غرب با ظهور رنسانس محصول آشنایی غربیان با آثار نویسندگان بزرگ اسلامی بود که توانستند از این طریق به تولید علم بپردازند. براساس این دو نمونه، امروز نیز اگر ما بخواهیم قله های دانش را در نوردیم باید به احیای میراث گذشته حوزه ها و دانشمندان اسلامی بپردازیم و با نگارش تاریخ علوم اسلامی و ترجمه متون عربی و غربی راه را برای تولید علم فراهم آوریم. همچنان که تجربه نشان داده است. نویسندگان حوزوی، با تعمق بسیار در علوم اسلامی و دغدغه های برآمده از غیرت دینی بهترین افراد در ایجاد یک نهضت بزرگ اسلامی هستند.


نوشته سید مهدی موسوی


1. مرتضی مطهری، یاداشت ها، تهران، صدرا، 1380، ج4 ص468-469.

2. مطهری، پیشین، ص472 و 478.

3. مایل هروی، پیشین، ص227 با اندکی تصرف.

4. حسن حنفی، پیشین، ص64- 65.

5. برای نمونه ر.ک: مدرسی طباطبایی، مکتب در فرآیند تکامل، ترجمه هاشم ایزدپناه، تهران 1386.

6.  سعید ضیائی فر، پیش درآمدی بر مکتب شناسی فقهی(گفت و گو با جمعی از اساتید حوزه و دانشگاه)، قم پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1385، ص222.