حضور امام حسن (علیهالسلام) در جنگهای عصر پدر
از مهمترین صحنههائی که تشخّص سیاسی امام را در جامعه به همراه داشت، شرکت مؤثر او در جنگ با ناکثین بود، امیرالمؤمنین (ع) او را به نمایندگی از طرف خود به کوفه فرستاد تا مردم آن منطقه را از شورش ناکثین بر علیه حکومت حق آگاه ساخته و آنان را برای حضور و شرکت فعّال در برخورد امیرالمؤمنین (ع) با اصحاب جمل فراخواند، آن حضرت ابتدا ابوموسی اشعری را که به بهانه جلوگیری از خونریزی، مردم را از پذیرفتن دعوت امیرالمؤمنین برحذر میداشت از کار برکنار نموده و سپس با سخنان مهیّج خود دههزار نفر از مردم کوفه و را برای حضور در جنگ بسیج فرمود.
در صفین نیز امام حسن (ع) یکی از رزمندگانی بود که در تحریک مردم بر علیه قاسطین فعالیت چشمگیری از خود نشان میداد او یکبار خطاب به سربازان کوفه و به عنوان تشویق آنها به جنگ و پایداری چنین فرمود:
فاحتشدوا فى قتال عدوكم معاویة وجنوده فانّه قد حضر، و لا تخاذلوا فان الخذلان یقطع نیاط القلوب.
در جنگ با دشمنانتان (معاویه و سربازان او) که اینک در برابر شما صف کشیدهاند دست به دست هم داده و هرگز سستی از خود نشان ندهید که سستی ریشههای دل را قطع میکند.
علیرغم این موضع گیریهای صریح امام در برابر عثمانیهای جمل و صفین، مورخین و گزارشگران مغرض که خواستهاند پدر و پسر را رو در روی هم قرار داده و با دستآویز قرار دادن موضع هر کدام از آنان، موضع دیگری را بکوبند، کوشیدهاند، مشی امام را مخالف خط مشی پدر قرار دهند تا یکبار پسر را بی اراده و «ذلیل» و بار دیگر پدر را فردی «خونریز و جنگ طلب» معرفی نمایند. گفتهاند که او پدرش را متهم به شرکت در قتل عثمان کرد در حالی که تمام متون تاریخی شهادت میدهند که چگونه خود امام حسن به دستور پدر، برای عثمان آب برد و همراه برادرش حسین (ع) و تنی چند از فرزندان کبار صحابه به عنوان محافظ و بازدارنده مردم از حمله به خانه عثمان، در بیرون در او قرار گرفت ـ و چنانچه خودشان نوشتهاندـ و چگونه بخاطر اینکه نتوانست از ازدحام مردم جلوگیری کند و در نتیجه عثمان کشته شد، مورد عتاب پدرقرار گرفته است.
کاش قلب من برای تو بود و زبان تو برای من» بطوری که خواننده گرامی توجّه دارند این جمله نیز از بُعد دیگری از یک دید انحرافی نسبت به امام حسن (ع) ارائه میدهد
دستآویزی که برای این افراد ـ محصول فرهنگ جاهلی اموی ـ در این استنتاج ، مورد استفاده قرار گرفته، مسأله صلح با معاویه است که با نقل جملاتی دروغین و با دستیازی به تزویر و تحریفهای فراوان، سعی کردهاند آن را در راستای همین تحلیلی که ذکرش رفت، مورد بهرهبرداری قرار دهند.
ما در ادامه بحث نسبت به این صلح تحمیلی و مظلومیت امام، اشاره خواهیم داشت.
و با استناد به جملاتی از پیامبر (ص) مانند: «حسن از من است و حسین از علی» میکوشند تا امام حسن(ع) را در کنار پیامبر(ص) و حسین (ع) را که رو در روی حکومت اموی یزید ایستاده و حماسه جاودانی کربلا را بوجود آورده در کنار علی(ع) ـ که با جنایتکار بزرگ تاریخ بشریت (معاویه) مصاف داده بود ـ قرار دهند و بدین ترتیب، خط سیاسی پیامبر(ص) و علی(ع) را جدا از هم وانمود نمایند!!.
باز مینویسند: امام حسین (ع) به برادرش گفت:«کاش قلب من برای تو بود و زبان تو برای من» بطوری که خواننده گرامی توجّه دارند این جمله نیز از بُعد دیگری از یک دید انحرافی نسبت به امام حسن (ع) ارائه میدهد.
در ادامه بحث خواهیم دید که امام دقیقاً در خط پدر بود ولی به همان دلایلی که پدرش مجبور گردید در سال آخر حکومت خود ناظر تجاوزات معاویه بر سرزمینهای حجاز و عراق و یمن باشد امّا نتواند هیچ واکنشی در مقابل او نشان بدهد، امام حسن (ع) نیز در شرایطی نامساعدتر از آن مجبور شد تا از حکومت، دست برداشته و خود بتنهایی راهی مدینه شود.
و از طرف دیگر لازم بود به معاویه که در اثر تبلیغات غلط و هو و جنجالهای مخالفین امیرالمؤمنین(ع) وجاهت ملّی پیدا کرده بود فرصتی داده شود تا به صورت حاکم بلامنازع شروع بکار نموده و نقاب از چهره کریه خود افکنده و شخصیت وحشتناک اموی خود را نشان دهد، تا مسلمانان بدانند که چه دشمن خطرناکی دارد سنگ حمایت از اسلام و اداره کشور را به سینه میزند، همانند شخصیتی چون ابوسفیان که به عنوان مانعی خطرناک در راه پیشرفت اسلام و تشکل دولت و ملّت آن قرار گرفته و حوادث دردناکی مانند بدر و اُحد را، ... برای اسلام و مسلمین بوجود آورد.
برگرفته از مقاله رسول جعفریان اسوههای بشریت 2 امام حسن مجتبی (علیه السلام)
تنظیم گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی