سیاهی گم شد و خورشید خندید
پرستویی پرید از بام خانه
درخت آرزوهایم جوان شد
به ناگه شاخ و برگش زد جوانه
چه میشد لحظهیی من میشدم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : شنبه 1388/12/08
درخت آرزوها
سیاهی گم شد و خورشید خندید
پرستویی پرید از بام خانه
درخت آرزوهایم جوان شد
به ناگه شاخ و برگش زد جوانه
چه میشد لحظهیی من میشدم چون
پرستویی میان آسمانها
به ابر آسمان دل میسپردم
و میرفتم میان کهکشانها
پرستو میشدم در جنگلی دور
و میرفتم به سوی چشمهیی شاد
غزل میخواندم از احساس گلها
برای بلبلان رفته از یاد
پرستو میشدم بر روی ساحل
و قلبم را به دریا میسپردم
گل لبخند و شادی را به لبها
و غمها را به فردا میسپردم
پرستو میشدم با سینهیی شاد
به هر باغی که میشد میزدم سر
برای دیدن دنیای شادی
به سوی مهربانی میزدم پر
جمشید مقدم- از شهرک ورداورد
تنظیم:بخش کودک و نوجوان
*********************************