تبیان، دستیار زندگی
خوشحال بودم چون می خواستم شما را ملاقات کنم و تا با هم حرف بزنیم آن هم در نمایشگاه کتاب این بار نمایشگاه نبود فروشگاهی بود پر از یار مهربان که همه تون را صدا می زدند و می خواستند در دستانت قرار بگیرند، با نمایشگاه های دیگر فرق داشت دیگر انتشارات مختلف ب
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بازدید از نمایشگاه کتاب کودک

  • بازدید از نمایشگاه کتاب کودک
    بازدید از نمایشگاه کتاب کودک
  • بازدید از نمایشگاه کتاب کودک
    بازدید از نمایشگاه کتاب کودک
  • بازدید از نمایشگاه کتاب کودک
    بازدید از نمایشگاه کتاب کودک
  • بازدید از نمایشگاه کتاب کودک
    بازدید از نمایشگاه کتاب کودک
  • بازدید از نمایشگاه کتاب کودک
    بازدید از نمایشگاه کتاب کودک
  • بازدید از نمایشگاه کتاب کودک
    بازدید از نمایشگاه کتاب کودک
  • بازدید از نمایشگاه کتاب کودک
    بازدید از نمایشگاه کتاب کودک
  • بازدید از نمایشگاه کتاب کودک
    بازدید از نمایشگاه کتاب کودک
  • بازدید از نمایشگاه کتاب کودک
    بازدید از نمایشگاه کتاب کودک
  • بازدید از نمایشگاه کتاب کودک
    بازدید از نمایشگاه کتاب کودک
  • بازدید از نمایشگاه کتاب کودک
    بازدید از نمایشگاه کتاب کودک
  • بازدید از نمایشگاه کتاب کودک
    بازدید از نمایشگاه کتاب کودک
  • بازدید از نمایشگاه کتاب کودک
    بازدید از نمایشگاه کتاب کودک
  • بازدید از نمایشگاه کتاب کودک
    بازدید از نمایشگاه کتاب کودک
  • بازدید از نمایشگاه کتاب کودک
    بازدید از نمایشگاه کتاب کودک
  • بازدید از نمایشگاه کتاب کودک
    بازدید از نمایشگاه کتاب کودک
  • بازدید از نمایشگاه کتاب کودک
    بازدید از نمایشگاه کتاب کودک
  • بازدید از نمایشگاه کتاب کودک
    بازدید از نمایشگاه کتاب کودک

بلوار کشاورز- خیابان فاطمی- کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

خوشحال بودم چون می خواستم شما را ملاقات کنم و تا با هم حرف بزنیم آن هم در نمایشگاه کتاب

این بار نمایشگاه نبود فروشگاهی بود پر از یار مهربان که همه تون را صدا می زدند و می خواستند در دستانت قرار بگیرند، با نمایشگاه های دیگر فرق داشت دیگر انتشارات مختلف برای معرفی خودشان نبودند بلکه برای دوستی با تو آمده بودند.

بین کتابخانه های رنگارنگ و زیبا قدم می زدم که چشمم به آیدای 5 ساله نازنینم افتاد کتابهای زیادی خریده بوند وقتی ازش پرسیدم چه کتابی خریدی گفت: کتاب کاردستی آیدا کتاب قصه خیلی دوست دارد.

نمایشگاه کتاب کودک

از نویسنده های مهربان می خواهد ادامه ی شنگول و منگول را بنویسند تا بچه ها بدانند بعد از اینکه از شکم آقاگربه بیرون آمدن چه اتفاقاتی برایشان افتاد.

محمد مسلمی از مدرسه ی پیام غدیر را دیدم.

خیلی کتاب خریده بود و داشت آنها را مرتب می کرد او گفت کتاب ترسناک دوست دارد ولی اگر بخواهد بنویسد داستانهای خنده دار می نویسد.

نمایشگاه کتاب کودک

طاها کلاس اول با مادرش آمده بود و چون می توانست بخواند تعدادی از کتابها را خودش انتخاب کرده بود ولی چون داستان های شاهنامه را دوست داشت از مادرش خواسته بود تا آنها را نیز برایش بخرد.

علی 5 ساله می گفت من عکس کتابها را دوست دارم.

زهرا 6 ساله هم می گفت دوست دارم وقتی کتابها را ورق می زنم از روی عکسها بتوانم داستان را بفهمم.

از این که با شماها بودم خیلی خوشحال شدم امیدوارم در راهپیمایی 22 بهمن باز هم شما را ببینم.

مینو خرازی

تنظیم: بخش کودک و نوجوان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.