عزاى حسن
اى دل خون شده! ایّام عزاى حسنست
كز ثَرى تا به ثریّا همه بیت الحزنست
پیرهن چاك زنم در غم آن گوهر پاك
کز غمش چاك ملك را به فلك پیرهنست
قسمت آل عبا اى فلك از گردش تو
گوئیا درد و غم و رنج و بلا و محنست
بشكنى گوهر دندان نبى گاه به سنگ
گاه بر بازوى حیدر ز جفایت رسن ست
گه دَرِ كینه به پهلوى بتول عَذرا
مىزنى، كینه بلى عادت چرخ كهن ست
گه بود خنجر خونخوار تو بر خلق حسین
گه ز تو سوده الماس به كام حسن ست
خاطرم از اَلَمِ این یك، دارالالم ست
سینهام از حَزَنِ آن یك، بیت الحزن ست
عرش از بوى یكى پر بود از ناقه چین
خاك از خون یكى پر ز عقیق یمن ست
هر كه گوید چو «طرب» مرثیه آل عبا
به یقین جنّت فردوس مر او را وطن ست
نصر اصفهانى، طرب
گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی