تبیان، دستیار زندگی
آقا سلام، دختری از نسل سوّمم سر تا به پای، هق هق و قدری تبسمم شعرم دخیل بسته به تالار آینه همسایه با طواف پریشان مردمم گفتی تمام رویش باران نصیب من گفتی که خاک باشم و حالا تیمّمم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دختری از نسل سوّمم

نقد شعر سوره/بزرگان شعر گرد هم می‌آیند

آقــا سلــام، دخــتـــری از نــسل سوّمــم

سر تا به پای، هق هق و قدری تبسمم

شــعـــرم دخــیــل بـسـتــه بــه تـالار آیـنه

هـمــسایــه بـا طـواف پـریشـان مردمم

گــفــتــی تــمــام رویــش بـاران نصیب من

گـفـتـی کــه خاک بـاشم و حـالا تیمّمم

آب از ســرم گــذشتــه کـه مـثـل ستاره‌ها

مــابــیــن آسمــان و زمیـن، کـاملاً گُمم

در کـوچــه‌هــای نـیـمه شب آواز می‌شوم

تــا نـبـض شهـــر پــر شـود از هر ترنّمم

مادر سری کشید به احساس شعر و گفت

وقــتـی تـو سومـی، منِ دیوانه چندمم؟

ارثش به من رسیده که چون موج سرکشم

حـس می‌کـنـم شبیه خودش در تلاطمم

وقتـی هــمـه بـه فـکر شفـایند و من جنون

پس هی جنون به من بده آقای هشتمم

بـا عــرض مــعــذرت بــه بــزرگـی قبول کن

از مـادری کــبــوتــر و از مــن کــه گندمم

پریسا مقصودی، نیشابور

گروه دین و اندیشه - حسین عسگری

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.