جای پای حضرت ابراهیم (علیه السلام)
همین كه پیغمبر از خانه خارج شد جبرئیل نازل گردید و گفت: یا رسول الله! راه «غار ثور» را پیش گیر. غار ثور در كوهى در مسیر «منا» است. چون بلندى كوه مانند شاخهاى گاو است، آن را «ثور» یعنى گاو مىخواندند.
پیغمبر راه منا را پیش گرفت و با توكل به خدا از مكه خارج شد. در میان راه با ابوبكر برخورد نمود. ابوبكر كه موضوع را از پیغمبر شنید، از حضرت خواست او را با خود ببرد تا پس از خارج شدن پیغمبر از مكه از آسیب قریش در امان باشد، پیغمبر هم پذیرفت. وقتى به كوه ثور رسیدند داخل غار شدند. از آن طرف همین كه هوا روشن شد سران قریش به جستجوى پیغمبر پرداختند. مردى در میان آنها بود كه از علم قیافه و شناسائى جاى پاى افراد بر روز خاك بهرهمند بود.
نخست آمدند به در خانه پیغمبر و مرد قیافه شناس به نام «ابوكرز» را آوردند تا ببینند پبغمبر از در خانه به كجا رفته است. محیط مكه و مدینه به واسطه وجود شن طورى است كه آدمى ترجیح مىدهد پاپوش را از پا درآورد و با پاى برهنه راه برود.
ابوكرز گفت: به خدا این جاى پا نظیر جاى پاى حضرت ابراهیم است كه در سنگ «مقام ابراهیم» وجود دارد. معلوم شد جاى پاهاى پیغمبر است.
جاى پاهاى حضرت را دنبال كردند تا جائى كه یك نفر دیگر هم با پیغمبر همراه شده است. قریش از ابوكرز خواستند ببیند جاى پاى كیست؟ ابوكرز پس از بررسى گفت: جاى پاى ابوقحافه یا پسر او ابوبكر است.
آنها همراه ابوكرز همچنان به دنبال جاى پاها پیش رفتند تا به غار رسیدند، ولى خداوند كه حافظ پیغمبر بود مانع از آن شد كه آنها احتمال دهند پیغمبر در غار است.
به همین جهت از همان جا برگشتند، و در نقاط دیگر میان كوهها و درهها و بیابانهاى اطراف مكه به جستجوى حضرت پرداختند. حتى براى كسى كه اطلاعى از پیغمبر بیاورد جایزه هم قرار دادند. جایزه صد شتر بود.
ادامه دارد.......
به نقل از کتاب تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت تألیف علی دوانی
تنظیم:بخش کودک و نوجوان