تبیان، دستیار زندگی
ز سوز عشق تو چون گرم التهاب شوم چو شمع شعله كشم آنقدر كه آب شوم هزار چشمه نور از تو در دلم جاریست به كهكشان روم و رشك آفتاب شوم تو ای سلاله خورشید، ذرّه پرور باش مباد آن كه چو زلفت به پیچ و تاب شوم مشام من ز گل روی خود معطّ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

كیمیای نظر

ز سوز عشق تو چون گرم التهاب شوم

چو شمع شعله كشم آنقدر كه آب شوم

هزار چشمه نور از تو در دلم جاریست

به كهكشان روم و رشك آفتاب شوم

تو ای سلاله خورشید، ذرّه پرور باش

مباد آن كه چو زلفت به پیچ و تاب شوم

مشام من ز گل روی خود معطّر كن

كه با نسیم سبك سیر هم ركاب شوم

به شوق چشمه وصل تو آمدم، مپسند

كه در كویر غمت خسته از سراب شوم

كنون كه دامنم از اشك شوق لبریزست

بیا كه من ز وصال تو كامیاب شوم

هزار شكوه نا گفته در دلم باقیست

ولی چو لب به سخن آوری مجاب شوم

من و غلامی درگاه مهدی موعود

كه با شنیدن نامش در انقلاب شوم

در آن حریم كه نامحرم ست مهر منیر

كیم كه ذرّه ناچیز آن جناب شوم؟

به گرد شعله چو "پروانه" سوختم ای دوست

بدین امید كه از عاشقان حساب شوم

محمّد علی مجاهدی (پروانه)

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.