دزدها هم مسجد دارند!
در اصطلاح سلف،تنزیل بر مورد نزول گفته مىشود.این مورد مىتواند یكواقعه خاص باشد كه آن واقعه سبب نزول آیه شده است. ولى تاویل مفهوم عامىاست كه از آیه برداشت مىشود و قابل انطباق بر جریانات مشابه است.در برخىتعابیر به این دو اصطلاح ظهر و بطن نیز گفته مىشود كه ظهر همان تنزیل و بطنهمان تاویل است،زیرا ظاهر آیه همان مورد نزول را مىرساند و در بطن آیه مفهومگستردهترى نهفته است.فضیل بن یسار درباره حدیث معروف«ما فی القرآن آیة الا ولها ظهر و بطن»كه از پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله نقل شده است،از امام صادق علیه السلام سؤال كرد.
حضرت در جواب فرمود: «ظهره تنزیله و بطنه تاویله،منه ما قد مضى و منه ما لمیكن،یجری كما تجری الشمس و القمر، (1) ظهر همان مورد نزول آیه است و بطنتاویل آن[كه موارد قابل انطباق را شامل مىشود].برخى در گذشته اتفاق افتاده وبرخى هنوز نیامده است.قرآن[پیوسته زنده و جاوید و قابل بهرهگیرى است و]مانند آفتاب و ماه در جریان است».در حدیث دیگر مىفرماید: «ظهر القرآن الذین»نزل فیهم و بطنه الذین عملوا بمثل اعمالهم، (2) ظهر،كسانى را در بر مىگیرد كه آیهدرباره آنان نازل شده است و بطن كسانى را شامل مىشود كه كردارى مانند كردارآنان داشته باشند».
استفاده فقهى از شان نزول و تنزیل و تاویل
فقها و دانشمندان اسلامى با توجه به سبب و شان نزول و ظهر و بطن آیات،قاعدهاى را به دست آوردهاند و با تمسك به آن قاعده، احكام را استنباط مىكنند.
آن قاعده عبارت است از:«العبرة بعموم اللفظ لا بخصوص المورد،اعتبار بهگستردگى لفظ است،نه خصوصیت مورد».یعنى یك فقیه دانا و توانا بایدخصوصیات مورد را كنار بگذارد و از جنبههاى عمومى لفظ بهره بگیرد.البتهجنبههاى خصوصى براى فهم دلالت كلام مفید است،ولى انحصار را نمىرساند،زیرا احكام الهى پیوسته همگانى بوده و در همه زمانها جریان دارند.اینك دونمونه از آیات را مىآوریم كه در روایات،جنبه كلى آن بررسى شده و مورد استفادهقرار گرفته است:
نمونه اول:در سوره بقره چنین آمده است: و لله المشرق و المغرب فاینما تولوا فثموجه الله ان الله واسع علیم (3) .این آیه از آیاتى است كه داراى ظهر و بطن(تنزیل وتاویل)است كه با راهنمایى امام معصوم جنبه عمومى آن روشن شده است.این آیهدر ظاهر با آیاتى كه ایجاب مىكند حتما رو به كعبه نماز بخوانید منافات دارد،ولىبا مراجعه به شان نزول،این تنافى برطرف مىشود.
شان نزول آیه چنین است:یهودیان به مسلمانان اعتراض مىكردند كه اگر نمازگزاردن به سوى بیت المقدس حق است،آن گونه كه تاكنون عمل مىشد پستحویل آن به سوى كعبه باطل است و اگر رو به سوى كعبه نماز خواندن حق است،پس بطلان آن چه تاكنون خوانده شده است ثابت مىشود.خداوند در این آیهجواب مىدهد كه هر دو كار حق بوده و هست زیرا اصل نماز،یك حقیقت ثابت است ولى رو به سوى كعبه یا بیت المقدس،یك امر اعتبارى محض است كه براىایجاد وحدت در صفوف نمازگزاران به آن دستور داده شده است.به هر كجا كه روكنى خدا هست و رو به خدا ایستادهاى.پس رو به مشرق نمازگزاردن به جهت قرارداشتن كعبه(مكه)در شرق مدینه و رو به مغرب نماز خواندن به دلیل قرار داشتنبیت المقدس در غرب مدینه همگى از آن خداست و رو به خداست.خداوند درتنگناى جهتخاص قرار نگرفته است: ان الله واسع علیم .
در روایات،از این آیه استفاده دیگرى نیز شده است و آن این كه مىتوان نمازهاىمستحبى را در حالتسواره به هر سویى كه در حركت استبه جاى آورد (4) .این بطنآیه است كه با فهم معصومین علیهم السلام بدان رهنمون شدهایم.
نمونه دوم:در سوره جن مىخوانیم: و ان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا (5).
مساجد،یا جمع مسجد به معناى معبد و جاىگاه عبادت است كه معناى آیه بر اینفرض چنین مىشود: مساجد از آن خداست و كسى را با خدا نخوانید. یا جمعمسجد(مصدر میمى)یعنى عبادت و پرستش است، یعنى پرستش جز خدا رانشاید و در مقام عبادت كسى را با خدا نام نبرید. بر هر دو فرض،ظاهر آیه از شریكقرار دادن در مقام عبادت منع مىكند.ولى طبق روایت صحیحى كه در دست داریممعناى دیگرى نیز از آیه استنباط مىشود كه مسجد را شامل«ما یسجد به»(مواضعسجود)گرفته است. گروهى از مفسرین، مانند سعید بن جبیر و زجاج و فراء گفتهاند:
مساجد شامل مواضع سجود(اعضاى سبعه در حال سجود)نیز مىشود كه اینمواضع از آن خداست و خداوند آنها را به انسان ارزانى داشته است و نباید براىدیگرى به كار گرفت (6).
از امام محمد تقى علیه السلام نیز همین تاویل به این صورت آمده كهدر مورد موضع قطع دست دزدى در حضور خلیفه عباسى،معتصم بالله،سؤالىمطرح شد. هر كس به فراخور حال خود سخنى گفت. آن گاه امام علیه السلام فرمود:«از بنانگشتان». از مدرك این فتوى از امام سؤال شد.فرمود: «كف دستیكى از مواضعهفتگانه در حال سجود است و از آن خداست و نباید قطع شود» (7) .زیرا عقوبتسارق باید بر چیزى واقع شود كه از آن خود اوست.
_______________
1- الصفار،بصائر الدرجات،ص 196،حدیث 7.
2- تفسیر عیاشى،ج 1،ص 11،حدیث 4.
3- بقره 2:115.
4- ر.ك:وسایل الشیعة،ج 3،ابواب قبله،باب 8 و 15.
5- جن 72:18.
6- ر.ك:تفسیر طبرسى،ج 10،ص 372.
7- وسایل الشیعه،ج 18،ابواب حد السرقة،باب 4.
منبع: علوم قرآنى صفحه 100 محمد هادى معرفت