حسين آقا نجفى اهرى به سال 1282 ه . ق در خانوادهاى پارسا وبا تقوا و ساده و بىآلايش در شهرستان اهر استان آذربايجانشرقى ديده به جهان گشود. پدر بزرگوارش، فتح الله، مادرارجمندش، زهراء، هر دو عاشقان و شيفتگان اهل بيت عصمت وطهارت(عليهم السلام) بودند و در كمال صفا و پاكى زندگىمىكردند.
آقا نجفى اهرى از اوان كودكى به تحصيل علم، عشق و علاقه وافرىداشت و اين اشتياق در سيماى نورانى و معصوم گونهاش نمايانبود. در سن ده سالگى به همت والدين ارجمندش موفق به شروعتحصيل در زادگاه خود اهر شد و به مدت دوازده سال در محضر«آيت الله ميرزا عبد الغنى مجتهد اهرى» و «ملا جواد اهرى»زانو زد و به تحصيل علوم مقدماتى و كتابهاى درسى متداولطلبههاى آن زمان (نصاب، گلستان، صرف و نحو، منطق، معانى وبيان، اصول و فقه) پرداخت. در سن بيست و دو سالگى براى تكميلدروس سطح به حوزه علميه تبريز وارد شد و به مدت نه سال تاسال 1313 ه . ق از محضر بزرگان حوزه تبريز كسب فيض كرد.
ازدواج و فرزندان
مرحوم آقا نجفى اهرى، قبل از عزيمتبه نجف، در زادگاه خود با دختر مرحوم ملا تقى، فرزند ملاعلى اصغر رواسجانى به نام «فضهخانم» ازدواج كرد. ثمره ازدواجشان تنها دخترش (رباب) بود كه او را به عقد حاج سيد عباس گرگرى، از فضلاى آذرى نجف، درآورد.رؤيايى صادق
معظم له بعد از فرا گرفتن دروس سطح به صورت كامل و شايسته درسن سى و يك سالگى (1313 ه . ق) براى رسيدن به مقامات عالىعلمى و اجتهاد به حوزه كهن و هزار ساله نجف مشرف شد و بهمحافل علمى و جلسات درسى برخى از بزرگان راه يافت. آيت اللهالعظمى نجفى اهرى خود درباره سفر به نجف اشرف مىگفت: «در اهرمنزل كرده و منتظر بودم تا زمينه عزيمتبه نجف اشرف فراهمگردد. تقريبا اواسط مهرماه بود. يك شب در عالم رؤيا ديدم كهدر حرم مطهر ابا عبد الله الحسين (ع) و در ايوان طلا هستم. با دقت به يكى از ستونهاى ايوان طلا چشم دوخته بودم و سعى مىكردم تا از اين ستون به پشتبام حرم بروم، ناگهان از خواب بيدارشدم. نزديكيهاى صبح بود، وضو ساخته و خود را براى دخول به صبحآماده نمودم، و از خداوند متعال خواستم كه اين خواب را برايممبارك گرداند. هنوز اذان صبح نگفته بود كه كوبه در منزلمان بهصدا در آمد. به پشت در آمده، با نگرانى در را گشوده و پدربزرگوارم را مشاهده نمودم. علت تشريف فرمائيش را به اين صبحزودى سئوال نمودم. (پدرش آن زمان در روستاى «رواسجان» زندگىمىكرد.) در جواب فرمودند: امروز آقاى حسن اهرى (پدر دكتر قاسمخان) به مكه مشرفاند.زمينه را فراهم ديده و از پدرم خواستم، تا از ايشان بخواهدساعاتى سفرشان را به تاخير اندازد تا من هم همراه آنان بهنجف مشرف شوم. براى خداحافظى از مادر و ساير بستگان به روستاىرواسجان رفتم كه عمويم هم براى همراهيم و تشرف آماده گرديد.
به همراه افراد فوق الذكر حركت نموديم و بعد از طى منزلها اولوارد كربلاى معلى گشتيم. وقتى وارد حرم ابا عبد الله الحسين (ع)شديم، ناگهان چشمم به ستونى افتاد كه آن را در خواب ديده بودمو درست همان ستون بود. به عمويم گفتم: من اينجا را ديدهام وبعد همگى به زيارت نجف مشرف شديم و آقاى حسن اهرى بعد اززيارت حضرت امير (ع) جهت تشرف به مكه آماده شدند و من و عمويماز آنان جدا گشتيم و من، بعد از اجازه اقامت و تحصيل در حوزهنجف از آقا سيد محمد كاظم طباطبائى يزدى (صاحب عروة الوثقى)،به عمويم گفتم كه من ماندنى شدم و ديگر برنمىگردم و چونخانوادهام را همراهم نبرده بودم،... نامهاى به پدرم نوشتم اگرامكان داشت، همسر و دخترم را به نجف بفرستد و پدرم با همتوالاى خود آنها را به نجف فرستاد.
1- مرحوم ملا جواد اهرى (استاد مقدمات حاج شيخ در اهر)
2- حضرت آيت الله شيخ عبد الغنى مجتهد اهرى (استاد آقا نجفىدر اهر).
3- حضرت آيت الله العظمى حاج سيد محمد كاظم بن عبد العظيمطباطبائى يزدى (صاحب كتاب شريف عروة الوثقى).
4- حضرت آيت الله العظمى شيخ محمد كاظم بن ملا حسين خراسانى.
5- حضرت آيت الله العظمى سيد ابو الحسن اصفهانى.
از ديگر اساتيد آقا نجفىاهرى مىتوان; آقا شيخ محمد حسين نائينى (متوفى 1355 ه . ق)و آقا شيخ عبد الكريم ممقانى را نام برد.
اجازات اجتهادى و روايتى
مرحوم آقا نجفى اهرى بعد از تكميل تحصيلات عاليه، موفق به كسباجازه اجتهاد و نقل روايات از آيات و بزرگانى مانند سيد محمدكاظم طباطبائى يزدى، شيخ محمد حسين نائينى، سيد ابو الحسناصفهانى، شيخ عبد الكريم ممقانى شد كه گوياى موقعيت ممتاز علمىآن فقيه فرزانه و توجه اساتيد معظم له به ايشان است. همچنينارجاع مسائلى از ناحيه آيت الله العظمى بروجردى به وى، گوياىعنايت ايشان و فضل معظم له بود، به عنوان نمونه به دو حكايتاشاره مىكنيم:1- در زمان آقا نجفى اهرى عدهاى از ثروتمندان اهر جهت پرداختبدهىهاى شرعى اموالشان، قبل از تشرف به حج، خدمت آقاى بروجردىمىرسند. قبل از هر چيز، آقا از آنان مىپرسد: از كدام منطقهايران آمدهايد؟ آنها در پاسخ مىگويند: از ارسباران (اهر). آقا از گرفتن خمسخوددارى كرده، مىفرماييد تا زمانى كه آقا نجفى اهرى در اهرهستند، من اقدام به چنين كارى نمىكنم. برگرديد و خدمت آقا شيخحسين برسيد.
2- مساله ديگر اين كه در زمان حيات آقا نجفى اهرى، شهردارىاهر با غصب قبرستانى كه هنوز مورد استفاده اموات مومنين بود،حمامى بنا كرد، اما آقا نجفى به علت غصبى بودن، اجازه غسل درآن حمام را نمىداد. مردم (انجمن شهر) از آيت الله العظمىبروجردى براى تعيين تكليف استفتا كردند و ايشان از جوابخوددارى كرد و به آقا نجفى ارجاع داد و سرانجام حمام به خاطراجازه ندادن آقا براى غسل و استحمام از بين رفت و به مخروبهتبديل شد. بعد از رحلت آقا نجفى رژيم طاغوت مدرسهاى را به نام(ناموس) در آنجا ساخت كه اين مدرسه بعد از انقلاب به نام شهيدبزرگوار رجائى تغيير نام يافت.
تدريس، شاگردان و تاليف
مرحوم آقا نجفى اهرى در دوران پر بركت عمر شريف خود به مدت دهسال در حوزه نجف اشرف در مسجد هندىها و مقبره صاحب عروةالوثقى بر كرسى تدريس تكيه زد و كتابهايى مانند قوانين الاصولميرزاى قمى، فرائد الاصول و مكاسب شيخ انصارى را به شاگردانشاز كشورهاى هندوستان، پاكستان، افغانستان و ايران تدريسفرمود.از شاگردان وى مىتوان حضرات آيات و حجج اسلام: شيخعبد العلى آخوندى اهرى، مرحوم حاج سيد صادق آل محمد اهرى(اولين امام جمعه اهر بعد از انقلاب)، حاج ميرزا يراله دهقان،حاج آقا بخارايى، حاج آقا نجومى و حاج آقا دهدشتى را نام برد.
آقا نجفى اهرى در كنار تعليم و تربيت، كتابهايى را نيز تاليفكرد. فهرست كتاب هاى وى عبارت است از:
1- «حديقة الاحباب» كتابى وزين و شامل ادعيه، روايات،كرامات، نصايح و مناقب خاندان عصمت و طهارت است و به تعبيرمولف «كشكولى است جمع آورى شده از كتب معتبره.»
2- «شجره طوبى» همانند حديقه است.
3- «رساله عمليه به نام (سدره المنتهى فى دين المصطفى)» درسال (1366 ه . ق) در تبريز به چاپ رسيد.
از حاج شيخ شش كتاب چاپ نشده نيز به يادگار ماند كه عبارت استاز: 1 و 2- «شرح رسائل و مكاسب شيخ انصارى» 3- «مناسك حج» 4- «اربع مائه (از فرمودههاى امام صادق (ع)» 5- «رد بهائيگرى» 6- «آيا قرآن قابل ايراد است؟»
آقا نجفى اهرى دستخط خيلى خوبى هم داشت و بخشى از نسخه كتاب«رياض العلماء و حياض الفضلاء» تاليف; ميرزا عبد الله بنعيسى افندى اصفهانى (قرن 12) به دستخط اوست. در اين بارهحكايتى خواندنى به اين صورت نقل كردهاند: آيت الله العظمىمرعشى نجفى مىخواست در نجف اشرف اين كتاب را از يك زن دستفروشخريدارى كند اما انگليسىها هم مشترى آن بودند و تا سقف400 دينار براى خريد پيشنهاد كردند اما زن حاضر شد كتاب راتنها در برابر 200 دينار به آقا نجفى مرعشى بفروشد. ايشان همبا فروختن اسباب و اثاث و حتى لباسهاى نوى خود كتاب راخريدارى كرد. بعدها آقا مرعشى بر اثر تهديد و اجبار رژيم عراقحاضر شد آن را به انگليسىها بفروشد; اما قبل از فروش به كمكجمعى از رفقايش آن را استنساخ كرد كه مرحوم آقا نجفى اهرى يكىاز آنها بود. و قسمتى از كتاب توسط ايشان نسخهبردارى شد والان موجود است.
در فهرست «نسخههاى خطى» كتابخانه آقاىمرعشى; چنين آورده شده است: «توسط آقا شيخ حسين نجفى اهرى عناوين و نشانيهاى شنگرف تصحيح شده است.»
مراجعتبه اهر
آقا نجفى اهرى كه همواره با مشكلات ناشى از فقر، دست و پنجهنرم مىكرد. نقل كردهاند گاه براى خريد حداقل مواد غذايى مجبوربه فروش كتابهايش مىشد. پس از سى و شش سال تحصيل و تفقه دردين و رسيدن به جايگاه رفيع اجتهاد و كسب اجازات علمى، فقهىدر سن شصت و هفتسالگى به سال (1349 ه . ق) براى هدايت مردمبه ديار خويش بازگشت تا مصداق آيه نفر گردد. معظم له ازآغاز ورود به منطقه ارسباران (اهر) مرجعيت دينى يافت و دركنار اقامه نمازهاى جماعت ظهر و عصر در مسجد امام خمينى (سفيدسابق) و مغرب و عشا در مسجد شيخ عماد، مدرسه علوم دينى شمس(امام صادق(ع)) را كه به تصرف رژيم منحوس پهلوى درآمده بود،بازپس گرفت و به تربيتشاگردان مكتب امام صادق (ع) پرداختند.حاج شيخ علاوه بر بازسازى مدرسه، باقيات و صالحاتى همچون مرمتو بازسازى مسجد امام خمينى (ره) و احداث يك باب «غسالخانه»در نزديكى گلزار شهداى اهر از خود به يادگار گذاشت.
اخلاق و سيره
اخلاق پسنديده و فضائل انسانى و صفات پسنديده آقا نجفى اهرىزبانزد خاص و عام بود. معظم له به تواضع، حلم، بردبارى، عفو وگذشت، سعه صدر، مدارا و خوش برخوردى، احترام به كوچك و بزرگ،احساس مسؤوليت، هميارى و دستگيرى از فقرا و محرومان وديگرصفات كريمه، معروف بود. در خانهاش همواره به روى مراجعين بازبود و هر كس به حضورش مىرسيد، بىبهره باز نمىگشت. محفل اومجلس انس با قرآن و حديثبود. نه كسى از ديدار او دلتنگ مىشد و نه او از كثرت سئوال و جواب ابراز خستگى مىكرد. هر چند ازاو مىخواستند، مطلب را تكرار مىكرد. عشق و علاقه بىاندازهاى به اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام خاصه حضرت سيد الشهدا عليه السلام و عزادارىاو داشت. به عنوان نمونه به حكايتى از سجاياى پسنديدهاشاشاره مىكنيم: مىگويند در زمان حيات معظم له، فردى شراب خوار و لاابالى دراهر كه به شرارت و شرب خمر معروف بود، روزى به قصد اهانتبهآقا نجفى اهرى سر راه او قرار گرفت و به ايشان فحش و ناسزاداد. اطرافيان معظم له خواستند مانع جسارت او شوند; اما آقااجازه نداد و به راه خود ادامه داد. فرداى آن روز آقا بهمغازه همان فرد رفت و بعد از سلام و احوالپرسى گفت: ديروز مثلاين كه عصبانى بوديد، اگر قرضى يا مشكلى داريد، من در خدمتتانهستم. آن فرد لاابالى كه انتظار چنين رافت و عطوفتى را نداشت،متاثر شد و به پاى آقا افتاد وانگاه از كار زشتخود عذرخواهىكرد.مبارزات
در مورد زندگى مبارزاتى آقا نجفى اهرىمىتوان به همراهى و همآوايى وى با بزرگان نجف، در نهضتمشروطيت، كه به رهبرى روحانيان آغاز گرديد، و به حمايت همهجانبه معظم له از حضرت امام خمينى (ره) در اوائل شكلگيرىنهضت، اشاره كرد.. در سال 1343 ه . شبود كه حضرت امام سخنرانى تاريخى و افشاگرانه خود نسبتبهجنايات رژيم سفاك پهلوى و قرارداد ننگين كاپيتولاسيون را ايرادفرمود و به دستگيرى و بازداشت امام انجاميد، مرحوم آقا نجفىاهرى، شبانه اعلاميهاى صادر فرمود و ضمن محكوم كردن دستگيرىحضرت امام، مردم را دعوت به قيام كرد و مهاجرت خود را بهتهران به اطلاع عموم رساند.
اعلاميههاى حاج شيخ شبانه در كوچه و بازار نصب شد و صبح آن روزشور و غوغاى عجيبى بين مردم راه افتاد.آقا نجفى اهرى درمقابل صفوف به هم فشرده مردم تا دروازه شهر اهر حركت كرد و ازآنجا با بدرقه مردم به همراهى آيت الله سيد جعفر بنى هاشمىاهرى جهت اعتراض به بازداشتحضرت امام (ره)، به تهران عزيمتكرد و به مجمع بزرگ روحانيان طراز اول ايران (حضرات آياتعظام: گلپايگانى، مرعشى نجفى، ميلانى، پسنديده (اخوى امام)،شهيدين صدوقى و دستغيب و...) كه در باغ ملك تشكيل شده بود،پيوست. آنان مدت پانزده شبانه روز مشغول برنامهريزى جهتآزادى حضرت امام بودند و اعلاميههاى كوبندهاى در همين زمينهصادر مىكردند. متن اين اعلاميهها با امضاء نزديك به پنجاه نفراز بزرگان در بعضى از اسناد و كتب به ثبت رسيده است. همهروزه نماز جماعتبه امامت آقا نجفى اهرى برگزار مىگرديد تااينكه يك شب به طور ناگهانى برق منطقه خاموش شد و در تاريكىچهار جيپ ارتشى وارد باغ شدند و آقا نجفى اهرى را دستگير و بهساواك انتقال دادند. پس از بازجوئىهاى انجام شده، معظم له راچشم بسته به تبريز فرستادند و بالاخره پافشارى روحانيان و مردمموجب آزادى حضرت امام (ره) شد و امام بعد از آزادى طى تلگرافجداگانهاى از آقا نجفى اهرى تشكر و قدردانى كرد.
حضرت آيت الله العظمى حاج شيخ حسين نجفى اهرى سرانجام بعد ازصد و چهار سال عمر با بركت و صرف آن در جلب رضاى خالق متعال وخدمتبراى اعتلاى اسلام و مسلمين در (23 بهمن 1345 ش) نداى«ارجعى» معبود را لبيك گفت و سبك بال به سوى ملكوت حق وروضه رضوان الهى پر كشيد. پيكر مطهر حاج شيخ بعد از تشييع باعظمتبىسابقهاى در اهر، جهت دفن، به عش آل محمد قم انتقاليافت و با حضور حضرات مراجع و علماى اعلام و جمعى از مردم شريفشهرهاى اهر، تبريز، تهران و قم از مسجد امام حسن عسكرى (ع) بهسوى حرم كريمه اهل بيتحضرت فاطمه معصومه (س) تشييع شد و بعداز اقامه نماز بر پيكر مطهر آن عالم عامل در مقبره ابو حسين دركنار ياران سفر كردهاش، آيت الله شيخ احمد اهرى و آيت اللهسيد كاظم كوهكمرى اهرى به خاك سپرده شد.
منابع:
سايت ارسباران
سايت حوزه نت
ماهنامه کوثر شماره 32
تهيه و تنظيم: فريادرس گروه حوزه علميه