عمّه این صحرا به چشمم آشنا آید همی
زین بیابانم گمان کربلا آید همی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : پنج شنبه 1388/11/15
ساربانا کاروان را اندکی آهسته ران
عمّه این صحرا به چشمم آشنا آید همی
زین بیابانم گمان کربلا آید همی
ساربانا کاروان را اندکی آهسته ران
تا نشان از کاروان سالار ما آید همی
بار بگشایید که اینجا خانهی امید ماست
کز شمیمش درد و غمها را دوا آید همی
گلشن پژمردهی ما گوئیا اینجا بود
کز نسیمش بوی عطر لالهها آید همی
غنچه نشکفته ای در این گلستان داشتم
او اگر پژمرده بویش با صبا آید همی
ای پدر برخیز و بنگر خسته و زار و نزار
دخترت از کوفه و شام بلا آید همی
خواهرم در گوش ویران شبی از غصه مُرد
گر نیامد او غمش همراه ما آید همی
قصه بسیار است و فرصت کم (موید) جزءجزء
شرح این ماتم دهد تا انتها آید همی
«سید رضا موید»
گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی