تبیان، دستیار زندگی
در سری اول و دوم کاراکتر کلانتر به عنوان نمادی از یک پلیس ایرانی خلق شده و حضوری قابل تحمل و بعضا دوست داشتنی داشت اما در سری جدید کلانتر با کاری کند و بسیار کشدار با شخصیت های خنثی و پادرهوا روبروییم ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نقدی بر سریال کلانتر

در سری اول و دوم کاراکتر کلانتر به عنوان نمادی از یک پلیس ایرانی خلق شده و حضوری قابل تحمل و بعضا دوست داشتنی داشت اما در سری جدید کلانتر با کاری کند و بسیار کشدار با شخصیت های خنثی و پادرهوا روبروییم.

به گزارش ایرنا، مجموعه های تلویزیونی با محوریت پلیس و ماجراهای پیرامونی اش سالهاست که در شبکه های مختلف جهانی مورد توجه بوده و مجموعه های بسیاری براساس آن ساخته شده اند که تلویزیون کشورمان نیز از این قاعده مستثنی نبوده است.

سریال کلانتر

آثار یاد شده به دلایل گوناگون مورد توجه قشر عظیمی از مردم قرار گرفته که از جمله آنها می توان به علاقه وافر انسان به حل معماهای پیچیده و سخت و نیز سمپاتی تماشاگر نسبت به پلیس به عنوان قطب مثبت داستان یاد کرد. مجموعه دلایل فوق که ریشه دراین مبارزه ابدی خیر و شر دارد، دست سازندگان این کارها را باز گذاشته و به همین دلیل هم کارهای پلیسی ساخته شده در سراسر جهان از تنوع داستانی گسترده ای با رعایت اصل ذکر شده در بالا برخوردارند. اما این به مفهوم تضعیف قطب منفی داستان نبوده بلکه بر عکس، نویسندگان این مجموعه ها کاراکترهای منفی را با دقت بسیار و ریزه کاری های فراوان می نویسند و بدین شکل قهرمان سریالشان را قوی تر فرض می نمایند.

حال با مجموعه های پلیسی وطنی روبروییم که تقریبا به جز معدودی از آنها مانند: خواب و بیدار ساخته مهدی فخیم زاده، ضعف فیلمنامه ای و ساختاری داشته و به هیچوجه از فرمول های استاندارد کارهای پلیسی تبعیت نمی کنند.

بازی فیگوراتیو و بسیار اغراق شده ایرج نوذری که ریشه در علاقه او به سینمای هندوستان دارد، ضربه بدی به پیکره کار وارد کرده است. متاسفانه در سال های اخیر بسیاری از بازیگران مرد سینما و تلویزیون به شدت اضافه وزن پیدا کرده و فرم ایده آل خود را از دست داده اند.

مجموعه تلویزیونی کلانتر که سومین سری اش در حال پخش از شیکه اول است، دقیقا با چنین مشکلاتی روبروست. در سری اول و دوم کاراکتر کلانتر به عنوان نمادی از یک پلیس ایرانی خلق شده و حضوری قابل تحمل و بعضا دوست داشتنی داشت. برخی داستان ها از شخصیت پردازی مناسبی برخوردار بوده و کاراکترها قابلیت جذب مخاطب را داشتند. اما در سری جدید کلانتر با کاری کند و بسیار کشدار با شخصیت های خنثی و پادرهوا روبروییم. این اتفاق نه چندان خوشایند به قهرمان داستان هم سرایت کرده و لختی و سکون خاصی در آن دیده شده و هوش و ذکاوت پلیسی کهنه کار در او مشاهده نمی شود. در واقع شاه محمدی تحرک را از این شخصیت گرفته و کندی و سکون را به جای آرامش درونی به آن تزریق کرده است! در واقع اکشن خاصی را از او و دستیارانش ندیده و فضای کلانتری نیزبه تبع آن در آرامش خاصی به سر می برد! هر تماشاگر ایرانی برای یک بار هم که شده کارش به کلانتری افتاده و فضای شلوغ و پر هیاهوی آن و نیزکار سخت و طاقت فرسای پرسنلش را دیده، نمی تواند چنین تصویری را باور کرده و آدم هایش را بپذیرد. همین نکته هم باعث شده که هیچیک از سری کارهای کلانتر با انبوه مخاطب همراه نشده و تمامی تلاش های کارگردان در خلق پلیسی ایرانی ناکام بماند. این در حالیست که شامحمدی پانزده سال پیش کاراکتر سرگرد کلانی را با بازی داریوش فرهنگ به عنوان نمادی از پلیس دلسوز و باهوش ایرانی خلق کرده و حال در عقب گردی تمام عیار در خلق کاراکتری مشابه ناکام مانده است!

حال با مجموعه های پلیسی وطنی روبروییم که تقریبا به جز معدودی از آنها مانند: خواب و بیدار ساخته مهدی فخیم زاده، ضعف فیلمنامه ای و ساختاری داشته و به هیچوجه از فرمول های استاندارد کارهای پلیسی تبعیت نمی کنند.

در یکی از داستان های این مجموعه با ناپدید شدن همسر مهندس جوان و سپس خود وی روبرو می شویم که به خودی خود می توان تماشاگر را پای تلویزیون بنشاند. اما همین شروع جذاب با ریتمی بسیار کند همراه شده و تماشاگر را فراری می دهد. در این اپیزود با شرکت مهندسی باسابقه ای آشنا می شویم که بیشتر شبیه به فانتزیست تا واقعیت!.کارمندها به گرفتن فال قهوه و استراق سمع مشغول بوده و جالب تر اینکه هیچکس هم از غیبت طولانی و بی مقدمه مدیر عاملشان نگران نمی شود. می توان این اپیزود را به عنوان یک کار کمدی برگزید چرا که طنز فوق العاده ای در آن جاری است. به عنوان مثال می توان به دیالوگ های رد و بدل شده کلانتر و دستیار اخم آلودش در باب رفتن به باشگاه ورزشی اشاره کرد که انصافا با توجه به شکم بر آمده جناب کلانتر و تا حدودی دستیارش، دیالوگ کاملا به جایی است. انتخاب ساختمان مسکونی و نصب تابلوی پزشکی قانونی با توجه به معضلات فیلمبرداری در ساختمان واقعی، کار تازه ای نیست و نمی توان به کارگردان خرده گرفت اما نصب یک نیمکت قرمز آن هم درست روبروی پزشکی قانونی در حالی که پارکی هم در آنجا نیست، چه توجیهی دارد؟

شامحمدی که در دوران خدمت سربازی کارگردانی را با سری آینه عبرت شروع کرده، متاسفانه پیشرفت چشمگیری در کارش نداشته و تنها به لحاظ تکنیکی جهش داشته است. چندی پیش شاهد بخش های کوتاهی از همان مجموعه معروف آینه عبرت با بازی محمود دینی و گلپایگانی در نقش آتقی بودم که ریتم بسیار کند و بازی های اغراق آمیزی داشت و حال پس از گذشت نزدیک به بیست سال با کلانتری مواجهیم که کمابیش همان ضعف ها را داشته و تنها به لحاظ تکنیکال پیشرفت نموده و تصاویرش رنگ و روی بهتری دارد!

شامحمدی همواره در انتخاب بازیگرانش نیز به یک سیاق عمل کرده و تیم بازیگران تقریبا ثابتی دارد.انتخاب ایرج نوذری در ابتدا برای نقش کلانتر مناسب به نظر می رسید اما به مرور به پاشنه آشیل کار تبدیل شده است.

شامحمدی همواره در انتخاب بازیگرانش نیز به یک سیاق عمل کرده و تیم بازیگران تقریبا ثابتی دارد.انتخاب ایرج نوذری در ابتدا برای نقش کلانتر مناسب به نظر می رسید اما به مرور به پاشنه آشیل کار تبدیل شده است. بازی فیگوراتیو و بسیار اغراق شده وی که ریشه در علاقه او به سینمای هندوستان دارد، ضربه بدی به پیکره کار وارد کرده است. متاسفانه در سال های اخیر بسیاری از بازیگران مرد سینما و تلویزیون به شدت اضافه وزن پیدا کرده و فرم ایده آل خود را از دست داده اند. این امر تنها مختص به نوذری نبوده و در بازیگرانی مانند: پرویز پرستویی و سام درخشانی هم به چشم می خورد! اینکه چرا نوذری که ورزش را هم به صورت حرفه ای دنبال می کرد چنین اضافه وزن پیدا کرده ، امریست مجهول! البته لباس های شق و رق نظامی نیز در این میان بی تقصیر نبوده است.

تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی