تبیان، دستیار زندگی
برترین مرحله تقوا، تقواى دل و خضوع آن در پیشگاه ذات اقدس خداوند است كه از خضوع دل در برابر اوامر و نواهى الهى شروع مى‏شود و به آ ن جا ختم مى‏شود كه دل فقط در پیشگاه خدا خاضع باشد. وقتى به آن بارگاه امن راه یافت همه آنچه را كه خدا تقدیس كرده و بزرگ داشت
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تقوی چه جوریش خوبه؟

تقواى تن و تقواى دل

برترین مرحله تقوا، تقواى دل و خضوع آن در پیشگاه ذات اقدس خداوند است كه از خضوع دل در برابر اوامر و نواهى الهى

خدا ،انسان ،تقوا ،خودسازی

شروع مى‏شود و به آ ن جا ختم مى‏شود كه دل فقط در پیشگاه خدا خاضع باشد. وقتى به آن بارگاه امن راه یافت همه آنچه را كه خدا تقدیس كرده و بزرگ داشته، مقدس و بزرگ مى‏شمارد. قرآن كریم مى‏فرماید: «و من یعظم شعائر الله فإنها من تقوى القلوب». [1]

پرهیزكاران از نظر تعظیم شعایر سه گروهند:

گروه اول:

كسانى كه در مقام عمل، متقى هستند. اینان از جهنم، نجات پیدا كرده به بهشت مى‏رسند؛ اما «تقواى دل» چیز دیگرى است. گاهى انسان خود را بزرگ دانسته و محبوب مى‏دارد و براى نجات جان خود از عذاب، دست به آلودگى دراز نمى‏كند. چنین شخصى گرچه اوامر الهى را انجام داده، و از نواهى پرهیز كرده اما در حقیقت او خود را بزرگ مى‏دارد؛ نه دستورهاى الهى را. او متقى است اما تقواى بدنى دارد نه تقواى دل و در مرحله عمل، با تقوا و طهارت است.

انسان باید شعایر الهى را، از آن جهت كه دستور خداست، بزرگ بشمارد گرچه اجرت مى‏گیرد ولى احترام امر خدا و تكریم نهى وى مهم است. او مانند اجیرهاى دیگر نیست بلكه بالاتر از آنهاست، ولى بالأخره امر و نهى الهى محدود است. چون بهشت جاى تكلیف نیست، و وقتى تكلیف و امر و نهى نبود، سخن از تعظیم احكام تشریعى الهى مطرح نیست و در نتیجه آن تعظیم براى چنین شخصى حاصل نیست.

گروه دوم:

كه از گروه اول بالاترند، كسانى هستند كه شعایر الهى را بزرگ مى‏شمارند؛ یعنى آنچه را كه خدا به آن امر كرده، چون فرمان الهى است گرامى مى‏دارند و به آن عمل مى‏كنند و از آنچه خدا نهى كرده، چون نهى خداست پرهیز مى‏كنند. این گروه نیز از دوزخ مى‏رهند و به بهشت مى‏رسند و تقواى آنان نیز «تقواى قلب» است؛ زیرا دستور الهى را، از آن جهت كه دستور الهى است، گرامى مى‏دارند نه از آن جهت كه ضامن نجات از دوزخ و مایه وصول به بهشت است.

كسى كه براى نجات از جهنم تلاش و كوشش مى‏كند «عبدالنجاة من النار» و آن كس كه براى رسیدن به بهشت كوشش مى‏كند «عبدالفوز بالجنة» است نه «عبدالله»! او پس از نجات از جهنم و ورود به بهشت، مانند مزدورى است كه اجرتش را بعد از كار از كارفرما مى‏گیرد، دیگر رابطه‏اى با كارفرما ندارد.

انسان باید شعایر الهى را، از آن جهت كه دستور خداست، بزرگ بشمارد گرچه اجرت مى‏گیرد ولى احترام امر خدا و تكریم نهى وى مهم است. او مانند اجیرهاى دیگر نیست بلكه بالاتر از آنهاست، ولى بالأخره امر و نهى الهى محدود است. چون بهشت جاى تكلیف نیست، و وقتى تكلیف و امر و نهى نبود، سخن از تعظیم احكام تشریعى الهى مطرح نیست و در نتیجه آن تعظیم براى چنین شخصى حاصل نیست.

گروه سوم:

كه از گروه اول و دوم بالاترند، كسانى هستند كه اوامر و نواهى الهى را تكریم مى‏كنند، واجبها و مستحبها را انجام مى‏دهند، حرامها و مكروهها را ترك مى‏كنند؛ نه براى رهیدن از جهنم و رسیدن به بهشت و نه براى این كه امر و نهى خداست، بلكه از این جهت كه خدا محبوب بالاصاله و عظیم و اعلاى بالذات است، آنچه از ناحیه او و به او منسوب باشد نیز از عظمت و حرمت، برخوردار است. چنین انسانى كه در ركوعش «سبحان ربی العظیم و بحمده». و در سجودش «سبحان ربى الاعلى و بحمده». مى‏گوید در حقیقت، به «الله» تعظیم مى‏كند؛ او در دنیا، برزخ و قیامت و مراحل نهایى آن، كه بهشت است، بنده خداست خدا را بزرگ مى‏دارد، از این رو دستورهاى الهى را، «بالتبع» و به عنوان «محبوب بالغیر» گرامى مى‏شمرد تا خود را از هر خطرى برهاند.

چون جان انسان، امانت الهى است و نه از آن خود انسان، همان‏گونه كه انسان حق ندارد به جان دیگرى آسیب برساند، مجاز نیست به جان خود صدمه وارد كند؛ زیرا هیچ‏كس مالك جان خود نیست، چنانكه مالك مال خود هم نیست. اگر مالك مال خود مى‏بود، مى‏توانست در آن، اسراف كرده آن را در راه باطل مصرف كند. او مالك وقت خود هم نیست؛ بلكه فقط امین و وكیل است و نفوذ او وابسته به محدوده وكالت اوست. ذات اقدس خداوند به هر كسى وكالت خاص داده و محدوده وكالت او نیز مشخص است. از این رو تصرفش در جان، عمر، مال و مانند آن در محدوده جواز شرعى است. چنین انسانى همواره به خدا تعظیم كرده به اوج تقوا مى‏رسد.

تذكر: كسانى مانند جناب خواجه عبدالله انصارى كه «منازل السائرین» رانوشته و یا چون مرحوم عبدالرزاق كاشانى كه آن را شرح كرده است، معمولا براى‏سیر و سلوك، نوعى «بدایات» و «اوایل» قایل هستند. البته برهان عقلى‏برضرورت و تحتم این روش اقامه نشده چنانكه دیگران، منازل راه را به‏گونه‏اى دیگر ارایه كرده‏اند، و محور مهم این گونه تبویبها، یا مشاهده سالك‏است كه سفرنامه خود را تدوین مى‏كند، یا «استقراء» و «استحسان». به هر تقدیر، این راه براى سالكانى باز است كه در مراحل ابتدایى از تقواى تن، به تقواى دل برسند و آنگاه به اوج تقواى دل، كه فقط تعظیم خداست، راه پیدا كنند.وقتى خدا پیش آنها عظیم بود، غیر خدا عظیم بالذات نیست.

حضرت على (علیه‏السلام) در باره پرهیزكاران مى‏فرماید: «عظم الخالق فی أنفسهم فصغر ما دونه فى أعینهم». [2]

غیر خدا هرچه هست در چشمان آنان، عظمتى ذاتى‏ندارد. [3]

________________

[1]. سوره حج، آیه 32.

[2]. نهج‏البلاغه، خطبه 193، بند 5.

[3] مراحل اخلاق در قرآن، جوادی آملی


تنظیم: شکوری_کارشناس بخش قرآن