تقوی چه جوریش خوبه؟
تقواى تن و تقواى دل
برترین مرحله تقوا، تقواى دل و خضوع آن در پیشگاه ذات اقدس خداوند است كه از خضوع دل در برابر اوامر و نواهى الهى
شروع مىشود و به آ ن جا ختم مىشود كه دل فقط در پیشگاه خدا خاضع باشد. وقتى به آن بارگاه امن راه یافت همه آنچه را كه خدا تقدیس كرده و بزرگ داشته، مقدس و بزرگ مىشمارد. قرآن كریم مىفرماید: «و من یعظم شعائر الله فإنها من تقوى القلوب». [1]
پرهیزكاران از نظر تعظیم شعایر سه گروهند:
گروه اول:
كسانى كه در مقام عمل، متقى هستند. اینان از جهنم، نجات پیدا كرده به بهشت مىرسند؛ اما «تقواى دل» چیز دیگرى است. گاهى انسان خود را بزرگ دانسته و محبوب مىدارد و براى نجات جان خود از عذاب، دست به آلودگى دراز نمىكند. چنین شخصى گرچه اوامر الهى را انجام داده، و از نواهى پرهیز كرده اما در حقیقت او خود را بزرگ مىدارد؛ نه دستورهاى الهى را. او متقى است اما تقواى بدنى دارد نه تقواى دل و در مرحله عمل، با تقوا و طهارت است.
انسان باید شعایر الهى را، از آن جهت كه دستور خداست، بزرگ بشمارد گرچه اجرت مىگیرد ولى احترام امر خدا و تكریم نهى وى مهم است. او مانند اجیرهاى دیگر نیست بلكه بالاتر از آنهاست، ولى بالأخره امر و نهى الهى محدود است. چون بهشت جاى تكلیف نیست، و وقتى تكلیف و امر و نهى نبود، سخن از تعظیم احكام تشریعى الهى مطرح نیست و در نتیجه آن تعظیم براى چنین شخصى حاصل نیست.
گروه دوم:
كه از گروه اول بالاترند، كسانى هستند كه شعایر الهى را بزرگ مىشمارند؛ یعنى آنچه را كه خدا به آن امر كرده، چون فرمان الهى است گرامى مىدارند و به آن عمل مىكنند و از آنچه خدا نهى كرده، چون نهى خداست پرهیز مىكنند. این گروه نیز از دوزخ مىرهند و به بهشت مىرسند و تقواى آنان نیز «تقواى قلب» است؛ زیرا دستور الهى را، از آن جهت كه دستور الهى است، گرامى مىدارند نه از آن جهت كه ضامن نجات از دوزخ و مایه وصول به بهشت است.
كسى كه براى نجات از جهنم تلاش و كوشش مىكند «عبدالنجاة من النار» و آن كس كه براى رسیدن به بهشت كوشش مىكند «عبدالفوز بالجنة» است نه «عبدالله»! او پس از نجات از جهنم و ورود به بهشت، مانند مزدورى است كه اجرتش را بعد از كار از كارفرما مىگیرد، دیگر رابطهاى با كارفرما ندارد.
انسان باید شعایر الهى را، از آن جهت كه دستور خداست، بزرگ بشمارد گرچه اجرت مىگیرد ولى احترام امر خدا و تكریم نهى وى مهم است. او مانند اجیرهاى دیگر نیست بلكه بالاتر از آنهاست، ولى بالأخره امر و نهى الهى محدود است. چون بهشت جاى تكلیف نیست، و وقتى تكلیف و امر و نهى نبود، سخن از تعظیم احكام تشریعى الهى مطرح نیست و در نتیجه آن تعظیم براى چنین شخصى حاصل نیست.
گروه سوم:
كه از گروه اول و دوم بالاترند، كسانى هستند كه اوامر و نواهى الهى را تكریم مىكنند، واجبها و مستحبها را انجام مىدهند، حرامها و مكروهها را ترك مىكنند؛ نه براى رهیدن از جهنم و رسیدن به بهشت و نه براى این كه امر و نهى خداست، بلكه از این جهت كه خدا محبوب بالاصاله و عظیم و اعلاى بالذات است، آنچه از ناحیه او و به او منسوب باشد نیز از عظمت و حرمت، برخوردار است. چنین انسانى كه در ركوعش «سبحان ربی العظیم و بحمده». و در سجودش «سبحان ربى الاعلى و بحمده». مىگوید در حقیقت، به «الله» تعظیم مىكند؛ او در دنیا، برزخ و قیامت و مراحل نهایى آن، كه بهشت است، بنده خداست خدا را بزرگ مىدارد، از این رو دستورهاى الهى را، «بالتبع» و به عنوان «محبوب بالغیر» گرامى مىشمرد تا خود را از هر خطرى برهاند.
چون جان انسان، امانت الهى است و نه از آن خود انسان، همانگونه كه انسان حق ندارد به جان دیگرى آسیب برساند، مجاز نیست به جان خود صدمه وارد كند؛ زیرا هیچكس مالك جان خود نیست، چنانكه مالك مال خود هم نیست. اگر مالك مال خود مىبود، مىتوانست در آن، اسراف كرده آن را در راه باطل مصرف كند. او مالك وقت خود هم نیست؛ بلكه فقط امین و وكیل است و نفوذ او وابسته به محدوده وكالت اوست. ذات اقدس خداوند به هر كسى وكالت خاص داده و محدوده وكالت او نیز مشخص است. از این رو تصرفش در جان، عمر، مال و مانند آن در محدوده جواز شرعى است. چنین انسانى همواره به خدا تعظیم كرده به اوج تقوا مىرسد.
تذكر: كسانى مانند جناب خواجه عبدالله انصارى كه «منازل السائرین» رانوشته و یا چون مرحوم عبدالرزاق كاشانى كه آن را شرح كرده است، معمولا براىسیر و سلوك، نوعى «بدایات» و «اوایل» قایل هستند. البته برهان عقلىبرضرورت و تحتم این روش اقامه نشده چنانكه دیگران، منازل راه را بهگونهاى دیگر ارایه كردهاند، و محور مهم این گونه تبویبها، یا مشاهده سالكاست كه سفرنامه خود را تدوین مىكند، یا «استقراء» و «استحسان». به هر تقدیر، این راه براى سالكانى باز است كه در مراحل ابتدایى از تقواى تن، به تقواى دل برسند و آنگاه به اوج تقواى دل، كه فقط تعظیم خداست، راه پیدا كنند.وقتى خدا پیش آنها عظیم بود، غیر خدا عظیم بالذات نیست.
حضرت على (علیهالسلام) در باره پرهیزكاران مىفرماید: «عظم الخالق فی أنفسهم فصغر ما دونه فى أعینهم». [2]
غیر خدا هرچه هست در چشمان آنان، عظمتى ذاتىندارد. [3]
________________
[1]. سوره حج، آیه 32.
[2]. نهجالبلاغه، خطبه 193، بند 5.
[3] مراحل اخلاق در قرآن، جوادی آملی
تنظیم: شکوری_کارشناس بخش قرآن