تبیان، دستیار زندگی
خادمی در را گشود و گفت: «آقا نیستند و هر وقت نباشند، فورا نایب خاص‏شان در جای ایشان ظاهر می‏شود، اجازه خواستم تا به خدمت نایب‏شان برسم. همین که وارد شدم دیدم در جای آقا امام زمان‏(عج) سید ابوالحسن اصفهانی نشسته است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

افلاکیان خاک نشین

پیش درآمد:

«افلاکیان خاک نشین» نام مجموعه ای است که قصد دارد 110 ستاره از آسمان زمین را برای شما معرفی کند. این ذره به عشق تاب مشکین حضرت موعود، تقدیم می‌شود که او تجلی«یُعطِی الکَثیرَ بالقَلیل» است.

ای صنم دلنواز، ای دو جهان عز و ناز               گشته به  پیشت دراز، دست سلمان عشق

ستاره هشتم: سید ابوالحسن اصفهانی

سید ابوالحسن اصفهانی

برروی عکس کلیک کنید

- ولادت: 1384 ق.

- محل ولادت: اصفهان

- وفات:  1365 ق.

- محل دفن: نجف

- محل تحصیل: اصفهان، نجف

- اساتید: حضرات جهانگیرخان قشقایی، آخوند خراسانی، سید محمدحسن شیرازی، سید محمد کاظم یزدی و...

- شاگردان: سید محمد حسین طباطبائی، محمد تقی آملی، میرزا مهدی آشتیانی، سید محسن حکیم و...

- تالیفات: شرح کفایة الاصول، وسیله النجاة و...

خادمی در را گشود و گفت: «آقا نیستند و هر وقت نباشند، فورا نایب خاص‏شان در جای ایشان ظاهر می‏شود، اجازه خواستم تا به خدمت نایب‏شان برسم. همین که وارد شدم دیدم در جای آقا امام زمان‏(عج) سید ابوالحسن اصفهانی  نشسته است.

ایشان به مدت ده سال، مقام مرجعیت و زعامت دینی را به عهده داشت، بسیار زاهدانه زندگی  می‏کرد تا آنجا که حتی یک خانه ملکی نیز نداشت. فروتنی و ایثار از جمله فضایل بارز این بزرگ مرد بود.

روزی شخصی به واسطه کینه‏ای که از ایشان در دل داشت، فرزند عالم و فاضل وی را در صف نماز جماعت به طرز فجیعی با خنجر کشت. پس از دستگیری قاتل، سید ابوالحسن اصفهانی شخصی را به نمایندگی از طرف خود به دادگاه فرستاد و اسباب آزادی وی را فراهم کرد!

نیابت ویژه ایشان از طرف حضرت ولی‏عصر (عج) مشهور است؛ شیخ عبدالنبی اراکی نقل می‏کند: «به قصد دیدار حضرت حجت (عج)، ختمی را در بیابان سهله آغاز کردم. همین که ختم به پایان رسید، سیدی پیدا شد و از من پرسید: «با من کاری داشتید؟» گفتم: «نه! من منتظر شخص بزرگی هستم.» سید تبسمی کرد و رفت.

ناگاه  در دلم خطور کرد که نکند این سید همان آقا امام زمان (عج) باشد. در پی‏اش دویدم، دیدم وارد یکی از کوخ‏های عربی شد. در کوخ را زدم و پس از اجازه وارد شدم. حضرت فرمود: « بیایید و بنشینید!» اطاعت کرده، رو به روی ایشان نشستم. مسائل مشکلی در ذهن داشتم که می‏خواستم از آقا بپرسم اما هر چه به ذهنم فشار آوردم چیزی به خاطرم نیامد. با شرمندگی اجازه مرخصی گرفتم و خارج شدم.

هنوز چند قدمی نرفته بودم که مشکلاتم یادم آمد. لذا برگشتم  و دوباره در زدم. خادمی در را گشود و گفت: «آقا نیستند و هر وقت نباشند، فورا نایب خاص‏شان در جای ایشان ظاهر می‏شود، اجازه خواستم تا به خدمت نایب‏شان برسم. همین که وارد شدم دیدم در جای آقا امام زمان‏(عج) سید ابوالحسن اصفهانی  نشسته است.

ایشان با لبخند فرمود: «حالت چطور است؟» گفتم: «الحمدالله!» و بعد همه مسائل خود را مطرح کردم و ایشان بدون تامل جواب مسئله را با نشانه و سند می‏داد. پس از گرفتن پاسخ دست ایشان را بوسیده مرخص شدم.

همین که بیرون آمدم با خود گفتم: «به راستی این آقا سید ابوالحسن اصفهانی بود یا کسی به شکل و قیافه ایشان؟!» و برای رفع تردید یکسره به منزل آقا سید ابوالحسن رفتم، سلام کردم ایشان با حالت خنده، فرمود: «حالت چطور است؟» بعد همه مسائل به همان نحو مطرح شد سپس فرمود: «‏حالا یقین کردی؟!» اما راضی نیستم در حال حیات این جریان را برای کسی نقل کنی!»

تنظیم: گروه دین و اندیشه - حسین عسگری

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.