تبیان، دستیار زندگی
حقتعالى وحى فرستاد كه اى آدم جرم تازه اى از تو صادر نشده ولى فرزندت حسین در این زمین ظلم كشته میشود اینك خون تو بموافقت وى ریخته شد، آدم عرض كرد پروردگارا حسین پیغمبر است ؟ خطاب آمد كه پیغمبر نیست ولى فرزندزاده پیغمبر من محمد صلى الله علیه و آله میباشد، ع
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

از فرات آب نمی‎نوشیم!

فرات

یا ابا عبدالله لقد عظمت الرزیة و جلت المصیبة بك علینا و على جمیع اهل الاسلام؛ یا ابا عبدالله هر آینه سوگوارى تو بزرگ شد و مصیبت تو بر ما و بر همه ی اهل اسلام عظیم شد.

در ادامه ی شرح زیارت عاشورا به فراز عظمت مصیبت حضرت سیدالشهدا رسیدیم که:

"عظم" به معنى "بزرگ" است .

در سوره ی حج آیه 30 می‎فرماید: "و من یعظم حرمات الله فهو خیر له"؛ كسى كه محرمات الهى را بزرگ بشمارد پس برایش بهتر است .

و در آیه 32 همین سوره می‎فرماید: "و من یعظم شعائر الله فانها من تقوى القلوب."

لغت "جلت" هم به معنى "بزرگى" ذكر شده است .

"و یبقى وجه ربك ذوالجلال و الاكرام"؛ "ذوالجلال" به معنى صاحب عظمت و بزرگیست .

بنابراین هر دو لغت به یك معنى آمده و دو لفظ به یك معنى خواهند بود.

"الزیارة بالتشدید الصله الززیتة بالهمزة لانه مهمور مشتق من الزره فخفف الهمزه با القلب و الادغام."

در قاموس "رزیه" را به معنى مصیبت معنى كرده پس جمله "لقد عظمت الرزیة" با جمله "جلت المصیبة" به یك معنى است و فرقى در معنى با هم ندارند.

"مصیبت" در اصل به معنى "رسیدن" است یعنی بلاها و صدماتى كه در دنیا به شما رسیده به قدرى بزرگ است که گویا بر ما وارد شده، بلكه بر همه اهل اسلام وارد گردیده است .

"مصیبت" در اصل به معنى "رسیدن" است یعنی بلاها و صدماتى كه در دنیا به شما رسیده به قدرى بزرگ است که گویا بر ما وارد شده، بلكه بر همه اهل اسلام وارد گردیده است .

"و على جمیع اهل الاسلام"؛ به ما می‎فهماند كسى كه در مصیبت آن حضرت مهموم و مغموم نگردد و حالت تاثرى به او روى ندهد؛ اهل اسلام نیست و چگونه ممكن است كسى مسلمان باشد و در ایام عاشورا، آن مصایب را بشنود و حالت تاثرى به او دست ندهد؟!

لذا چون مصیبت آن حضرت بسیار بزرگ و مورد اهمیت بود خداوند پیغمبران گذشته را به كربلا آورد و داستان كشته شدن آن حضرت را برای آنان نقل فرمود و آنها از غصه‎ی حضرت گریه كرده و هر یک به نوعی در زمین کربلا دچار مشکلی شدند.

حضرت آدم(علیه‎السلام) در زمین كربلا

"شیخ طریحى" در "منتخب" نقل می‎كند كه وقتی حضرت آدم به زمین هبوط كرد و حوا را ندید در طلب او در زمین كربلا افتاد و بدون آن كه واقعه‎اى براى او پیش بیاید به اندوهى بزرگ در افتاد و سینه‎اش تنگ شد و چون به مقتل امام حسین(علیه‎السلام) رسید لغزشى در وى پدید آمد كه خون از پاى وى جارى گشت، سر به سوى آسمان كرده و گفت: پروردگارا آیا من مرتكب گناه دیگرى شدم كه اینك مرا كیفر دادى؟

حق تعالى وحى فرستاد كه اى آدم جرم تازه‎اى از تو صادر نشده ولى فرزندت حسین در این زمین ظلم كشته می‎شود. اینك خون تو به موافقت وى ریخته شد. آدم عرض كرد پروردگارا حسین، پیغمبر است؟ خطاب آمد كه پیغمبر نیست ولى فرزندزاده ی پیغمبر من محمد(صلى الله علیه و آله) می‎باشد. عرض كرد قاتل او كیست؟ خطاب آمد قاتلش یزید است كه ملعون اهل آسمان ها و زمین است.

آدم رو به جبرئیل کرد و گفت چه كار كنم؟ گفت:لعن بر یزید كن. آدم چهار مرتبه یزید را لعن نمود و چند قدمى برداشت تا به كوه عرفات رسید و حوا را دریافت .

حضرت نوح(علیه‎السلام) در زمین كربلا

در "منتخب" روایت شده که چون حضرت نوح سوار كشتى شد و دنیا را آب گرفت بر روى آب حركت می‎كرد تا به كربلا رسید. در آنجا كشتى ایستاد و حركت نكرد. نوح از غرق شدن كشتى ترسید عرض كرد: الهى بر روى آب همه جا گردیدم، ولی مرا خوفى مثل این زمین فرا نگرفت. جبرئیل نازل شد عرض كرد: یا نوح در این زمین امام حسین(علیه‎السلام) شهید می‎شود كه سبط خاتم انبیاء محمد مصطفى می‎باشد. حضرت نوح پرسید: قاتل او كیست؟ جبرئیل گفت: لعین هفت آسمان و زمین. حضرت نوح چهار مرتبه او را لعن كرد، و كشتى حركت كرد تا به كوه جودى رسید.

چون مصیبت آن حضرت بسیار بزرگ و مورد اهمیت بود خداوند پیغمبران گذشته را به كربلا آورد و داستان كشته شدن آن حضرت را برای آنان نقل فرمود و آنها از غصه‎ی حضرت گریه كرده و هر یک به نوعی در زمین کربلا دچار مشکلی شدند.

حضرت ابراهیم(علیه‎السلام) در زمین كربلا

"طریحى" نقل می‎كند كه وقتى حضرت ابراهیم(علیه‎السلام) سواره به صحراى كربلا گذر نمود اسب او با سر در آمده و آن حضرت از پشت اسب به زمین افتاد و سر مباركش شكست و خون جارى شد. پس زبان به استغفار گشود و گفت :الهى از من چه گناهى سر زده كه بدون جهت به زمین خورده؛ خون از سرم جارى شد؟ جبرئیل نازل شده گفت: اى ابراهیم گناهى از تو صادر نگشته ولى این سرزمینى است كه در آن سبط خاتم الانبیاء و پسر خاتم الاوصیاء كشته می‎شود پس خون تو به موافقت خون او ریخته شد.

ابراهیم گفت: اى جبرئیل قاتل او چه كسى خواهد بود؟ جبرئیل گفت: او ملعون اهل آسمان ها و زمین‎ها است و قلم بر لوح به لعن آن پلید بدون اذن پروردگار جارى شد. حق تعالى به قلم وحى نمود كه به نگارش این لعن مستحق ثنا و ستایش گشتى. آنگاه ابراهیم دست به دعا برداشت و بسیار یزید را لعن كرد و اسب آن حضرت به زبان فصیح آمین گفت. ابراهیم خطاب به اسب نموده فرمود: چگونه بدى یزید بر تو معلوم شد كه آمین گفتى؟ اسب گفت: اى ابراهیم من همیشه فخر می‎كردم كه تو بر پشت من سوار می‎شوى و چون به سر فرود آمدم و تو از پشت من به زمین افتادى خجلت و شرمسارى من زیاد شد و دانستم كه این به واسطه ی پلیدى یزید است لذا آمین گفتم .

مرحوم شوشترى می‎فرماید ممكن است این محلى كه حضرت ابراهیم به زمین خورد همان محلى باشد كه روز عاشورا امام حسین(علیه‎السلام) از روى اسب به زمین افتاد.

راقم این اوراق گوید كه از اسب افتادن حضرت ابراهیم در زمین كربلا با افتادن امام حسین (علیه‎السلام) بسیار فرق داشته است. حضرت ابراهیم سرش شكست و قدرى خون آمد و برخاست و از این بیابان بیرون رفت، ولى امام حسین(علیه‎السلام) به واسطه ی نیزه‎اى كه صالح بن وهب بر پهلوى نازنین آن حضرت زد از اسب به زمین افتاد و بعضى نوشتند به واسطه ی تیرى كه بر گلوى نازنین آن حضرت فرود آمد حضرت بر زمین افتادند و ممكن است صحیح همان باشد كه اكثر ارباب مقاتل ذكر كرده‎اند وقتی آن تیر سه شعبه بر قلب نازنین آقا وارد آمد حضرت نتوانست كه تیر را از جلو بیرون آورد بلكه از عقب بیرون آورد و خون چون ناودان جارى شد و از روى اسب به زمین افتاد.

                          بلند مرتبه شاهى ز صد رزین افتاد                  اگر غلط نكنم عرش بر زمین افتاد

صدوق نقل می‎كند كه روزى حضرت رسول خدا(صلى الله علیه و آله) در محضر اصحاب نشسته بودند كه امام حسین(علیه‎السلام) وارد شد. چون پیغمبر چشمش به حسین افتاد اشكش جارى شد. فرمود: هر وقت حسین را مى‎بینم گویا آن روزى را مشاهده می‎كنم كه تیرى به او رسیده و از زین به زمین واژگون شده و بعد از افتادن به خاك آن پاره پاره بدن را مانند گوسفندى سر می‎برند در صورتی كه حسین من هیچ گناهى ندارد.

مرحوم شوشترى می‎فرماید ممكن است این محلى كه حضرت ابراهیم به زمین خورد همان محلى باشد كه روز عاشورا امام حسین(علیه‎السلام) از روى اسب به زمین افتاد.

حضرت اسماعیل(علیه‎السلام) در زمین كربلا

حضرت اسماعیل با گوسفندانى كه داشت از كنار شط فرات عبور می‎كرد و گوسفندان چرا می‎نمودند. روزى چوپان آن حضرت خبر آورد كه این گوسفندان چند روز است كه از فرات آب نمی‎خورند. حضرت اسماعیل سبب را از خدا سئوال نمود جبرئیل نازل شد عرض كرد كه جهت را از خود گوسفندان بپرس.حضرت اسماعیل به گوسفندى فرمود: چرا آب نمی‎خورید؟ گوسفند به زبان فصیح عرض كرد كه به ما خبر رسیده فرزند تو حسین كه سبط محمد است در این سرزمین تشنه شهید می‎شود و ما به واسطه ی حزنى كه داریم از این آب نمی‎خوریم .

حضرت موسى(علیه‎السلام) در زمین كربلا

وقتى "حضرت موسى" با "یوشع بن نون" به زمین كربلا رسیدند بند نعلین موسى پاره شد و خارى سخت بر دو پاى مباركش فرو رفت و خون جارى شد. موسی عرض كرد: الهى چه گناهى از من صادر شده كه بدین كیفر مبتلا شدم؟ حق تعالى وحى فرستاد كه در این موضع خون حسین(علیه السلام) ریخته می‎شود و خون تو به موافقت خون وى جارى گردید. موسی عرض كرد: خدایا حسین كیست؟ خطاب آمد كه سبط محمد مصطفى و پسر على مرتضى است. عرض كرد: قاتل او كیست؟ خطاب آمد كه او لعین ماهی هاى دریا و وحوش صحرا و طیور هوا است. موسى دست به دعا برداشته یزید لعین را لعن كرد .

معلوم گشت بزرگى مصیبت حضرت اباعبدالله(علیه‎السلام) بقدرى بوده كه خداوند پیغمبران را به كربلا آورده و گوشه‎اى از مصیبت آن حضرت را براى آنها ذكر كرده بلكه حیوانات هم براى همدردى در مصیبت آن حضرت گریه كرده و تشنگى كشیده‎اند.

حضرت عیسى(علیه‎السلام) در زمین كربلا

روایت شده كه حضرت عیسى(علیه‎السلام) در ایام سیاحت خود با حواریون گذرش به زمین كربلا افتاد. ناگاه شیر غرّانى بر سر راه ایشان آمد راه را بر ایشان مسدود كرد. حضرت عیسى پیش رفت و فرمود: چرا راه بر ما بسته‎ای؟ شیر به زبان فصیح گفت نمی‎گذارم شما از این مسیر بگذرید مگر آن كه یزید؛ كشنده حسین را لعن كنید. عیسى فرمود: حسین كیست؟ شیر گفت:سبط محمد النبى الامى و پسر على كه وصى او است. فرمود قاتل او كیست؟ شیر گفت: ملعون وحوش بیابان ها و گرگان و درندگان صحراها بالخصوص در روز عاشورا. آنگاه حضرت عیسى دست به دعا برداشت و یزید را لعن فرمود، و حواریون آن حضرت آمین گفتند. پس شیر دور شده و آنها رفتند.

پیامبر خدا(صلى الله علیه و آله) در زمین كربلا

"شیخ مفید" در كتاب ارشاد به اسناد خود از "ام سلمه" نقل می‎كند كه گفت: شبى پیغمبر خدا(صلی الله علیه و آله) از نزد ما بیرون رفت و مدت زمان طویلى از ما غایب بود. بعد از مدتی كه باز آمد آن حضرت را پریشان‎حال و گرد و غبارآلوده دیدیم كه دست مباركش بسته بود. عرض كردم یا رسول الله چرا شما را گرد و غبارآلوده و پریشان‎حال مى‎بینم. فرمود: در این ساعت مرا به عراق به زمینى كه كربلا نام داشت بردند و مقتل حسین و جماعتى از فرزندان و اهل بیتم نشانم دادند و من خون ایشان را جستم و اینك خاك آن سرزمین در دست من است.

آنگاه حضرت دست خود را بگشود كه میان دستش خاك قرمز رنگى بود، به من داد و فرمود: این خاك را محفوظ بدار. من آن خاك را در شیشه كردم و سر آن را محكم بستم و چون حضرت حسین (علیه‎السلام) از مدینه متوجه عراق شد هر روز و هر شب آن را می‎دیدم و چون آخر روز عاشورا آن را دیدم تبدیل به خون تازه شده بود. در آن حین گریه بسیار كردم و دانستم كه حسین(علیه‎السلام) كشته شده ولى این مطلب را به كسى نگفتم تا خبر شهادت آن حضرت رسید.

صدوق نقل می‎كند كه روزى حضرت رسول خدا(صلى الله علیه و آله) در محضر اصحاب نشسته بودند كه امام حسین(علیه‎السلام) وارد شد.چون پیغمبر چشمش به حسین افتاد اشكش جارى شد فرمود هر وقت حسین را مى‎بینم گویا آن روزى را مشاهده می‎كنم كه تیرى به او رسیده و از زین به زمین واژگون شده و بعد از افتادن به خاك آن پاره پاره بدن را مانند گوسفندى سر می‎برند در صورتی كه حسین من هیچ گناهى ندارد.

امیرالمؤمنین(علیه‎السلام) در زمین كربلا

"شیخ صدوق" در "امالى" از ابن عباس نقل می‎كند كه گفت در مراجعت از جنگ صفین در ركاب امیرالمؤمنین(علیه‎السلام) بودم. وقتی به زمین نینوا و شط فرات رسیدیم آن حضرت با صداى بلند فرمود كه اى پسر عباس این موضع را می‎شناسى؟ عرض كردم نمی‎شناسم. فرمود: اگر این زمین را می‎شناختى همچنان كه من می‎شناسم از اینجا عبور نمی‎كردى تا مانند من گریه كنى. آنگاه حضرت چنان گریست كه اشك چشمش از محاسن مباركش جارى شد و بر سینه‎اش ریخت و ما نیز گریان شدیم. پس فرمود: آه مرا چه كار است با آل ابى سفیان و "آل حرب"، كه لشكر شیطان و اولیاء كفرند. بعد فرمود: صبر كن اى ابو عبدالله كه رسید بر پدر تو مثل آنچه به تو خواهد رسید.

از مطالبى كه ذكر شد معلوم گشت بزرگى مصیبت حضرت اباعبدالله(علیه‎السلام) به قدرى بوده كه خداوند پیغمبران را به كربلا آورده و گوشه‎اى از مصیبت آن حضرت را براى آنها ذكر كرده بلكه حیوانات هم براى همدردى در مصیبت آن حضرت گریه كرده و تشنگى كشیده‎اند.

سؤال:

معروف است كه می‎گویند صدمات و زحمات پیغمبر ما بیش از سایر پیغمبران بوده و خود آن حضرت هم فرموده هیچ پیغمبرى را مثل من اذیت نكردند، پس چگونه مصیبت امام حسین(علیه‎السلام) اعظم از همه ی مصائب شد؟

جواب:

در "علل الشرایع" از عبدالله بن الفضل روایت كرد كه به صادق آل محمد(صلی الله علیه و آله) گفتیم یابن رسول الله چگونه روز عاشورا روز مصیبت و غم و جزع و بكاء شد و روز وفات رسول خدا و فاطمه و امیرالمؤمنین و حسن(علیهم‎السلام) به این مرتبه نشد؟

حضرت عیسى پیش رفت و فرمود چرا راه بر ما بسته‎ای؟ شیر به زبان فصیح گفت نمی‎گذارم شما از این مسیر بگذرید مگر آن كه یزید؛ كشنده حسین را لعن كنید.

امام فرمود: همانا مصیبت روز كشتن امام حسین(علیه‎السلام) اعظم از سایر ایام است به علت آن كه اصحاب كساء كه اكرم خلق بودند پنج تن بودند و وقتی پیغمبر(صلی الله علیه و آله) از دنیا رفت مردم خود را به على و فاطمه و حسن و حسین(علیهم‎السلام) تسلى می‎دادند. چون فاطمه(علیهاالسلام) از دنیا رفت، به امیرالمؤمنین و حسنین و وقتی حسن رفت به حسین و چون حسین رفت یك تن از اصحاب كساء نماند كه تعزى و تسلى خلق به او باشد و رفتن او مثل رفتن جمیع آنها شد چنانچه بقایش چون بقاى جمیع آنها بود پس، از این جهت روز قتل امام حسین(علیه‎السلام) از جهت مصیبت اعظم ایام شد.

در این حدیث در چندین مورد تصریح شده به این كه مصیبت سیدالشهداء اعظم مصائب بر مسلمین است و مؤید مضمون این حدیث كلامى است از حضرت زینب(علیهاالسلام) كه در "ارشاد مفید" نقل می‎كند كه در شب عاشورا به حضرت سیدالشهداء عرض كرد: واثكلاه لیت الموت اعد منى الحیوة الیوم ماتت امى فاطمة و ابى على و اخى الحسن و یا خلیفة الماضى و ثمال الباقى .

و نیز در "امالى" روایت می‎كند از صادق آل محمد(علیهماالسلام) كه روزى امام حسین(علیه‎السلام) وارد بر حضرت امام حسن(علیه‎السلام) شد چون چشمش بر برادر بزرگوارش افتاد شروع به گریه كردن نمود امام حسن(علیه‎السلام) فرمود برادر تو را چه چیز به گریه در آورد؟ عرض كرد: گریه من به جهت آن بلایى است كه بر تو وارد می‎شود. امام حسن فرمود: آنچه با من می‎كنند سمى است كه به من می‎دهند ولكن روزى چون روز تو نیست كه سى هزار نفر به سوى تو آیند و همگى مدعى باشند كه امت جد تو هستند و مسلمان، ولى بر قتل و ریختن خون و هتک حرمت و اسیرى زنان و اولادت و غارت مال و متاع تو اجتماع می‎كنند و در این هنگام لعنت بر بنى امیه فرود می‎آید.

از فرمایش امام حسن(علیه‎السلام) در این خبر معلوم می‎شود كه روزى مثل روز امام حسین (علیه‎السلام) در عاشورا نبوده است .


فراوری از کتاب شرح زیارت عاشورا، اثر حضرت آیة الله حاج سیداحمد میرخانی

گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.