مرزبان ايمان و مبارزه با هجوم دشمنان
در سال 1294 ه . ق، شهر مقدس قم شاهد تولد کودکي با باور اسلامي و شيعي بود؛ انساني که از دامان پاک پدر و مادري مومن و دين باور براي دميدن روح خدايي در کالبد جامعه، به عرصه گيتي گام نهاد.
در محله حرم شهر قم و در منزل مردي پارسا به نام محمدرضا کودکي ديده به جهان گشود. او را «عباس» نام نهادند ؛ به اميد آن که در ميدان علم و تقوا گام نهد و همچون حضرت عباس عليه السلام دلير و شجاع و خدمتگزاري پرتلاش براي اسلام باشد. عباس در کودکي با واژه هاي قرآني آشنا مي شد و با صوت دلنشين و زمزمه قرآن به خواب مي رفت. صداي تلاوت قرآن، فضاي زندگي او را نوراني و معطر کرده بود. خانه پدر بيشتر يک مکتب بود تا يک منزل مسکوني. دوران کودکي و نوجواني شيخ عباس قمي در زادگاهش، شهر قم، سپري شد. از همان دوران کودکي آثار نبوغ در چهره اش نمايان بود. هر چند کودک بود، روحي بزرگ داشت. در جمع دوستانش حاضر مي شد و براي آنها داستان مي گفت؛ داستان راستي و درستي، داستان جوان مردي؛ گويي معلم دلسوز و مهرباني بود که نغمه عشق و معرفت و تربيت را در گوش کودکان زمزمه مي کرد و با سخنان شيرين و دلنشين کودکان را مجذوب مي کرد.
پدر حاج شيخ عباس، مردي صالح بود که به خوبي و نيک نامي معروف بود. مردم او را مردي با تقوا، پرهيزکار و آشنا به مسايل ديني مي شناختند و براي يادگيري احکام دين به نزد وي مي رفتند. کربلايي محمدرضا (پدر شيخ عباس) کاسب بود و مغازه داشت و با اين حال، اهتمام زيادي به درس خواندن فرزندش، داشت و آرزويش اين بود که روزي فرزندش از مبلغان دين شود و واعظي مفيد براي مردم باشد. نام مادرش زينب بود. درباره مادر شيخ عباس گفته اند: «مادرشان هم از زنان نمونه بود. يادم هست يک بار با آن مرحومه سر سفره بودم. يک دستم را روي نان گذاشتم و با دست ديگر تکه اي را از آن جدا کردم. ايشان فرمودند: اين کار جسارت است که دست روي نان بگذاري. نان را دو دستي بلند کن و يک تکه از آن را جدا کن. ايشان به اين ريزه کاري ها توجه داشت.»
مقيد بودن به نماز اول وقت از امتيازهاي ديگر اين بانو بود. حتي اگر ميهمان هم داشت، بايد اول نماز مي خواند و بعد پذيرايي مي کرد.
تحصيلات ابتدايي را در آن شهر فرا گرفت. سپس در1316ق. به نجف رفت مرحوم حاج شيخ عباس قمي پس از ورود به حوزه علميه نجف، در حلقه اساتيد و بزرگان آن دوره شركت جست. شيخ عباس قمي، معروف به محدث قمي، تحت تأثير ملكات فاضله و صفات برجسته و علم سرشار استادش حاجي نوري، و نيز شايستگي ذاتي و آمادگي بالاي خود، به مقامات چشمگيري از علم و عمل رسيد. شيخ به مدت چهار سال از محضر اين استاد عالي قدر بهره گرفت.
مرحوم حاج شيخ عباس قمي با آن اخلاص و صفاي باطن، بياني شيوا و نافذ داشت؛ به طوري كه اثر صحبتهاي ايشان در رفتار و كردار شنوندگان كاملاً مشهود بود.
در اواخر عمر شريف حاج شيخ عباس قمي، شخصي از همدان، در نجف اشرف، به حضور وي مشرف شد و پس از بهره گرفتن از وجود حاج شيخ عباس و نصايح او، در هنگام رفتن، مبلغي را به ايشان تقديم نمود، ولي حاج شيخ عباس قمي علي رغم اصرار زياد، پول را نپذيرفت. پس از رفتن آن شخص، فرزند حاج شيخ عباس قمي گفت: "پدر! چرا نپذيرفتي "؟ و جواب شنيد: "گردنم نازك و بدنم ضعيف است، طاقت جواب خدا را در قيامت ندارم ". سپس سخنان اميرالمؤمنان علي عليهالسلام در شب نوزدهم رمضان را بيان نمود كه آن حضرت خطاب به دخترش امكلثوم فرمود: "دخترم! براي من در يك طبق دو خورش حاضر كردي؟... دخترم! هر كس خوراك و پوشاك او در دنيا نيكوتر باشد، معطل شدن او در روز قيامت نزد خدا بيشتر خواهد بود. دخترم! در حلال دنيا حساب است و در حرام آن عذاب. "سپس حاج شيخ عباس قمي سخت گريست و اهل خانه را موعظه كرد.
مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائري وقتي كه حوزه علميه قم را تأسيس نمود و به آن رونق بخشيد. براي پربار نمودن بنيه علمي و فكري طلاب، از علما و بزرگان ديني دعوت به همكاري نمود. يكي از كساني كه بيش از همه به وجود او نياز داشت و به عنوان بازوي توانمند او محسوب ميشد، حاج شيخ عباس قمي بود. شيخ آقا بزرگ تهراني در اين باره ميفرمايد: "هنگامي كه حاج شيخ عبدالكريم حائري، مؤسس حوزه علميه، وارد قم شد و علماي قم از ايشان در خواست كردند در آن شهر اقامت كند و سروساماني به حوزه و آن مركز ديني بدهد. حاج شيخ عباس يكي از معاونان و ياوران او بود. با اينكه آن موقع در مشهد زندگي ميكرد، سهم زيادي در اين كار داشت و يكي از بزرگترين مروجان حاج شيخ عبدالكريم به شمار ميرفت و با دست و زبان او را تأييد ميكرد. "
مرحوم آيتاللّه مرعشي نجفي، در مورد شخصيت حاج شيخ عباس قمي و كتاب مفاتيح الجنان مينويسد:
علامه نقّاد، نويسنده كتابهاي فراوان، عالم بلند مرتبه، راهنماي دانا در دانش حديث، مرحوم مَبرور، حاج شيخ عباس قمي، فرزند محمدرضا قمي، از بزرگانِ اساتيد ما، در فن روايت ميباشد. مفاتيح او را بهترين كتابي يافتم كه در باب ادعيه و زيارات و آداب و سنن و مناجات نوشته شده است.
شيخ آقا بزرگ تهراني، هم درس و هم حجره مرحوم حاج شيخ عباس قمي، در مورد شخصيت ايشان ميفرمايد:
رابطه من با شيخ حاج عباس قمي محكمتر از ديگران بود؛ زيرا ما دو نفر اتاق در يكي از مدارس نجف با هم زندگي ميكرديم. حتي دو سال بعد از فوت استادمان محدث نوري رحمهالله باهم بوديم و نزد ساير اساتيد درس ميخوانديم. من همان موقع به خوبي او را شناختم. انساني كامل و دانشمندي فاضل، آراسته به اخلاقي ستودني و صفاتي پسنديده بود. مدتها به هم نشيني او انس گرفتم و جانم با جان او در آميخت... او پيوسته سرگرم كار بود، عشقي شديد به نوشتن و تأليف و بحث و تحقيق داشت. هيچ چيز او را از اين شوق و عشق منصرف نميكرد و مانعي در اين راه نميشناخت.
مرزبان ايمان و مبارزه با هجوم دشمنان
حضرت صادق عليه السلام مىفرمايد: عالمان پيرو ما، مرزبانان و سنگردارانى هستند كه مراقب هجوم لشگر شيطان بر مرزهاى ايمانند و آنان را از تسلط بر مستضعفان فكرى باز مىدارند. بدانيد! از پيروان ما كسانى كه براى چنين مهمى بپا خيزند از كسانى كه در روم براى گسترش اسلام جهاد مىكنند، هزار مرتبه برترند، چرا كه ايشان اينان از عقائد پيروان ما دفاع مىكنند و آنان از جسم آنان.
حاج شيخ عباس قمى به حق يكى از مصاديق بارز عالمان دين باور مرزبان صديق ايمان بود چرا كه او در عصر خويش شاهد يكى از دورانهاى هجوم فرهنگى دشمنان دين، به قلب اسلام و روحانيت بود. براى همين در برابر حوادث و وقايع تلخ زمان خويش قد علم كرده و بعنوان يك روحانى راستين، خود را از نظر علمى و و فرهنگى آماده مقابله با توطئههاى مخالفين نمود. او در عصر مشروطيت ار سوئى قيام مردم مسلمان ايران به رهبرى روحانيت آگاه، در مقابل سمتگريها و خونريزىهاى حاكمان ستمگر را مىديد و از سوى ديگر فعاليت روشنفكران غربزده و اسلام ستيز را مشاهده مىكرد كه چگونه دين و فرهنگ معنويت را كم رنگ كرده و فرهنگ مبتذل غرب را به ملت بزرگوار ايران به ارمغان مىآورند.
در چنين شرايطى حاج شيخ عباس همچون يك عالم متعهد وارد صحنه شد و مانند يك طبيب دوره گرد روح و قلب مسلمين را شفا بخشيد او با نگارش كتاب جاويد "مفاتيح الجنان " و "منازل الاخره " مردم را به سوى دعا و معنويت دعوت كرد و با تأليف "فوائد الرضويه " و "تحفةالاحباب " و "الكنى و الالقاب " و "هدية الاحباب "، بزرگان دين و دانشمندان وارسته شيعى را به جوانان مسلمان معرفى كرد. و به عنوان الگو به آنان مطرح نمود و شخصيتهاى كاذب غرب و شرق را نفى كرد. وى با تنظيم كتاب "منتهى الآمال "، شيعيان را با تاريخ چهارده معصوم عليه السلام آشنا كرده و مردم خودباخته و بيگانه از فرهنگ خودى را، با رهبران آسمانى خويش پيوند داد. او همچنين با ترجمه "غايةالقصوى " جوانان مؤمن را با درس احكام و دستورات شرعى مأنوس نمود، بالأخره محدث قمى مانند: ستارهاى تابناك در عصرى تاريك درخشيد، عصرى كه رژيم ضد خدائى رضاخان بر ملت ايران حاكم بود و تاريكى ستم و بى دينى و مبارزه با ارزشهاى الهى همه جا را فرا گرفته بود و ملت مسلمان ايران در گرداب فساد و بدبختى غوطه ور شده بودند، در حالى كه مبارزه با روحانيت و حوزههاى علميه، ضديت با حجاب و عمامه و روضه خوانى به عنوان يك ارزش ملى تلقى مىشد او كشتى نجات، از گرداب هلاكت و فساد را به ملت مسلمان عرضه كرد يعنى با تدوين كتاب ارزشمند "سفينة النجاة "، مسلمانان گرفتار دربند فرهنگ بى دينى و بى بند و بارى را به ساحل نجات رهنمون شد آنان را با احاديث نورانى اهل بيت عليه السلام پيوند داد و به درياى نور متصل كرد و در يك كلام حاج شيخ عباس با تأليف كتابهاى متعدد در موضوعات مورد نياز جامعه آن روز، توانست در مقابل هجوم فرهنگى دشمنان اسلام به ارزشهاى الهى و اسلامى، سدى پولادين بسازد و به جوانان و نسل جديد تفكرات و انديشههاى ائمه اطهار عليه السلام سيراب نمايد و آنان را در برابر دين ستيزان، بيمه كند.
كوكب فروزان آسمان تشيع، افزون بر تلاشهاى گسترده و تبليغات دامنه دار سفرهاى بسيار براى ترويج و تبليغ در نشر معارف اهل بيت عليهم السلام، در عرصه كتاب نويسى و تأليف مانند ستارهاى مىدرخشد. در سن چهل سالگى در حدود هفتاد جلد كتاب در موضوعات مختلف علمى و ادبى و تاريخى و مذهبى، تأليف و ترجمه كرد و به دانش دوستان و شيفتگان علم و فرهنگ و عاشقان اهل بيت عليهم السلام عرضه داشت. ما در اين نوشتار محدود به برخى از آنان اشاره مىكنيم و علاقهمندان را به كتابهاى مفصل ارجاع مىدهيم. 1 - "سفينة البحار " كه به منزله فهرست و مختصر "بحار الانوار " است و به صورت حرف تهجى ترتيب يافته است. 2 - "منتهى الامال " 3 - مفاتيح الجنان " كه بعد از قرآن شريف بيشترين تيراژ كتابهاى چاپى دنياى شيعه را تشكيل مىدهد 4 - "الانوار البهيه " 5 - "تتمه المنتهى " 6 - "منازل الاخرة " 7 - "الفوائد الرضويه " 8 - "تحفةالاحباب " 9 - "الكنى و الالقاب " 10 - "غاية القصوى " 11 - "نزهة النواظر " 12 - "چهل حديث " 13 - "الفوائد الرجبيبه " 14 - "بيت الاحزان و...
ناگفته نماند تعدادى از كتابهاى ايشان به زبانهاى مختلف ترجمه شده است.
علامه حاج آقا بزرگ تهرانى يار صميم وى مىنويسد:
او داراى آثار باارزشى است كه همگى دلالت بر مقام شامخ علمى و اطلاعات وسع ايشان دارد. از كتابخانه محدث نورى استفاده فراوان برد. زيرا محتوى تعداد زيادى از ذخائر و نقاش بود كه بيشتر آن را كتب خطى تشكيل مىداد .
محدث قمى از مشايخ و اساتيد بسيارى از علام و مراجع مىباشد به طورى كه در 50 سال اخير اكثر فقهاى شيعه از آن مرحوم اجازه روايت دريافت كردهاند كه از جمله انها مىتوان از حضرت امام خمينى (قدس سره) آيةالله ميلانى، آيةالله العظمى سيد شهاب الدين مرعشى نجفى و آيتالله سيد مرتضى مرعشى نجفى ياد نمود. محدث قمى در اجازه روايتى كه در سال 1350 ق به آيت الله العظمى مرعشى داده است وى را با القاب و عناوين زيبائى مورد خطاب قرار داده است.
شيخ عباس قمي غروب روز 22 ذي الحجه سال 1359 ه. ق، حالش منقلب گرديد و پي در پي نام ائمه اطهار عليهالسلام را بر زبان جاري ميساخت. آن شب به علت كسالت فراوان نمازهايش را نشسته خواند و نيمه شب دعوت حق را لبيك گفت و در سن شصت و پنج سالگي به لقاءاللّه پيوست. مرحوم آيتاللّه سيدابوالحسن اصفهاني بر جنازه مطهرش نماز خواند و بعد از تشييعي باشكوه، توسط بزرگان و مراجع و عموم مردم، در صحن مطهر حضرت اميرالمؤمنين عليهالسلام ، كنار مرقد استادش محدث نوري، به خاك سپرده شد.
منابع:
1- پايگاه حوزه نت
2- مؤسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي
تهيه و تنظيم: فريادرس گروه حوزه علميه