تبیان، دستیار زندگی
كتاب «الخمس؛ فی ضوء مدرسة اهل‌البیت علیهم‌السلام» (عربی) تالیف آیت‌الله‌العظمی حسین نوری همدانی از سوی موسسه بوستان كتاب به چاپ سوم رسید._
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پژوهشي همه جانبه درباره «خمس»
خمس

كتاب «الخمس؛ في ضوء مدرسة اهل‌البيت عليهم‌السلام» (عربي) تاليف آيت‌الله‌العظمي حسين نوري همداني از سوي موسسه بوستان كتاب به چاپ سوم رسيد.

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، اثر حاضر، پژوهشي همه جانبه درباره خمس است كه مولف در پرتو مكتب اهل‌البيت(عليهم‌السلام) آن را از جنبه‌هاي مختلف فقهي، تاريخي، تفسيري، سياسي، ادبي، روايي و اقتصادي انجام داده است.

خمس همان حقى است كه خداي تعالى آن را براى پيامبر گرامي اش، حضرت محمدبن عبدالله(ص) و ذريه آن حضرت -كه خدا نسلشان را زياد كند- قرار داده و آنان را گرامى داشته به اين كه محتاج زكات نشوند و كسى كه يك درهم از خمس را نپردازد، به آنان ظلم و حقشان را غصب كرده است. از مولايمان امام صادق(ع) وارد شده كه فرمود: «خداى كه جز او معبودى نيست از آنجا كه خوردن صدقه را بر ما حرام كرده؛ حكم خمس را براى ما نازل فرمود، بنابراين، صدقه بر ما حرام است و خمس تكليفى است كه خداي تعالى آن را به نفع ما بر مسلمانان واجب كرده و چون جنبه احترام دارد؛ خوردنش براى ما حلال است.» و نيز از آن حضرت(ع) روايت شده كه فرمود: «اين عذر از هيچ بنده خدائى پذيرفته نيست كه از خمس چيزى را خريدارى كند و هنگامى كه از او بازخواست مى‌شود بگويد: پروردگارا من آن كالا را با پول خودم خريدارى كرده‌ام؛ مگر آنكه قبلا از اهل خمس اجازه گرفته باشد.» و از امام باقر(ع) نيز روايت شده كه فرمود: «براى هيچ‌كس حلال نيست با مالى كه خمس در آن هست چيزى خريدارى كند مگر بعد از آنكه حق ما را به ما رسانده باشد.»

مباحث خمس، شامل چند بحث است؛ بحث در اينكه در چه مالى خمس هست و چه كسانى مستحق خمس‌اند؟ چگونه بايد خمس در بين صاحبانش ‍ تقسيم شود؟ و بحثي نيز درباره انفال.

از مواردي كه بر آن خمس لازم شده، غنائم، معدن، گنج، غواصی در دریا، مالی که از مخارج سالانه بیشتر باشد، زمینی که کافر از مسلمان بخرد، مال حلال مخلوط به حرام‌اند.

درباره مصارف خمس نيز بايد گفت كه خمس به شش قسمت تقیسم مى‌شود. سهمى براى خدای‌تعالى، سهمى از آن رسول خدا(ص) و سهمى از آن امام(ع) که این سه سهم در این اعصار متعلق به صاحب‌الامر امام زمان(عج) است و سه سهم دیگر، از آن ایتام، راه‌ماندگان و مساکین از سادات است.

استاد شهيد مرتضى مطهرى، در جلد سوم كتاب «آشنايى با قرآن» درباره آيه خمس مي‌نويسد: «"اعوذ بالله من‌الشيطان‌الرجيم و اعلموا انما غنمتم من شى‏ء فان لله خمسه و للرسول و لذى‌القربى و اليتامى والمساكين و ابن‌السبيل ان كنتم آمنتم بالله و ما انزلنا على عبدنا يوم‌الفرقان يوم‌التقى‌الجمعان والله على كل شى‏ء قدير". اين آيه از آيات مهم قرآن است از نظر تفسير و از نظر يك حكم بسيار مهم كه در آن، ميان شيعه و سنى اختلاف بسيار شديدى است. آيه خمس همين آيه است. خمس در نزد اهل تسنن، يك مساله بسيار فرعى و كوچك است، يعنى از فروع جهاد است. ما در اسلام جهاد داريم و در برخى از جهادها يعنى آن جهادهايى كه عليه يك فرقه باغيه از خود مسلمين نيست‏ بلكه جهاد با كفار است، قهرا همان طور كه قانون همه دنياست، غنائم جنگى تعلق پيدا مى‏كند به آنكه جنگ كرده و فاتح است. از نظر اهل تسنن، خمس منحصر است‏به غنائم جنگى؛ سرباز يا لشكرى كه در جنگ، غنيمتى به دست آورده است، چهار قسمتش را به خودش اختصاص مى‏دهد و يك قسمت را بابت‏خمس مى‏پردازد. معتقدند كه در زمان پيغمبر بايد به دست پيغمبر برسد، در زمان خلفا به دست‏خلفا، و بعد به دست ولى امر مسلمين، آن كسى كه بالفعل حكومت مسلمين را [در دست] دارد. حالا كه به دست او آمد به چه مصرفى برساند و چگونه تقسيم كند؟ مى‏گويند از اين شش موردى كه ذكر شده است: لله و للرسول و لذى‌القربى واليتامى والمساكين و ابن‌السبيل، خدا، تشريفى است ‏يعنى به اصطلاح جدى نيست، براى احترام ذكر شده نه اينكه واقعا غرض اين است كه يك سهمى هم به نام خدا باشد. بعد مى‏گويند بنابراين خود اين يك پنجم را بايد پنج قسمت كرد، يك قسمت‏ به نام پيغمبر، يك قسمت ‏به نام ذى‌القربى، يك قسمت‏ به نام يتيم‌ها، يك قسمت‏ براى مسكين‌ها و فقرا و يك قسمت‏ براى در راه ماندگان. حال بعد از وفات پيغمبر اكرم(ص) تكليف چيست [و سهم ايشان را] به چه كسى بايد داد؟ بعضى مى‏گفتند سهم پيغمبر(ص) ساقط مى‏شود و آن را به چهار طبقه ديگر بايد داد. برخى ديگر مى‏گفتند سهم پيغمبر(ص) را بايد نگهدارى كرد تا به دست ‏خليفه وقت ‏برسد. يك چنين چيزى. به هر حال مطابق آنچه اهل تسنن مى‏گويند؛ خمس يكى از فروع جهاد است و اهميت چندانى ندارد! ولى در مذهب شيعه خمس خودش حكمى است اصيل در عرض جهاد. لهذا مطابق مذهب شيعه، فروع دين ده تاست: نماز، روزه، زكات، خمس، حج، جهاد، امر به معروف و نهى از منكر، تولى و تبرى. اما اهل سنت‏، خمس را جدا ذكر نمى‏كنند بلكه آن را از فروع جهاد به شمار مى‏آورند. چطور شده كه در اين مساله، اين مقدار تفاوت پيدا شده است؟ بستگى دارد به تفسير همين آيه. ائمه ما به ما اين‌طور گفته‏اند كه در اين آيه، "ما غنمتم" يعنى آنچه كه بهره مى‏بريد، آن چيزى كه مفت و مجانى به دست‏ شما مى‏رسد. غنائم جنگى يكى از موارد آن است نه اينكه منحصر به آن باشد. قبلا راجع به كلمه «"غنمتم‏" صحبت كرديم، هم از آيه قرآن دليل آورديم كه اين ماده، اعم است از غنيمت جنگى، و هم از حديث نبوى شاهد آورديم، و هم از امثله سائر در ميان عرب. همين قدر كه كلمه "غنمتم‏" را به معنى "استفتم‏" گرفتيم -يعنى از هر فايده‏اى كه نصيب شما مى‏شود بايد يك پنجمش را بدهيد- دايره خمس عجيب وسعت پيدا مى‏كند.

موضوع ديگر، در مورد كلمه «لله‏» است.شيعه مى‏گويند در اينجا شش سهم است كه يك سهم آن به نام خداست. اهل تسنن مى‏گويند مگر خدا هم مى‏خواهد براى خودش سهمى ببرد و مصرف بكند؟شيعيان جواب مى‏دهند: معنى اينكه يك سهم به نام خدا باشد اين نيست، همچنانكه معنى اينكه يك سهم به نام پيغمبر(ص) باشد اين نيست كه پيغمبر براى شخص خودش مصرف بكند. اين سه سهم كه به نام خدا و پيغمبر و امام است در واقع يعنى سهامى كه بايد صرف مصالح عمومى بشود، و اساسا اين يك اصطلاحى است در قرآن كه هر چيزى كه راه خصوصى و فردى براى مصرف آن نباشد، راه مصرف آن را "سبيل‌الله‏" مى‏نامد. ما در باب زكات مى‏خوانيم: "و فى سبيل‌الله". يكى از راه‌هاى مصرف زكات، راه خداست. راه خدا يعنى چه؟ هر راهى كه راه شخص خودمان نبود و راه مصلحت عموم بود، آن را مى‏گويند راه خدا. شما پول خود را به يك فقير مى‏دهيد يا خرج مسجد يا بيمارستان و يا مدرسه مى‏كنيد، مى‏گوييد در راه خدا يا براى خدا دادم. مگر به نفع خدا كسى پول مى‏دهد؟! بديهى است معناى اين سخن اين نيست كه خدا مصرف كننده است‏ بلكه هر چيزى كه راه عموم باشد، ما مى‏توانيم آن را راه خدا بناميم.»

شهيد مطهري در بحث خمس كتاب «آشنايى با قرآن» مي‌فرمايد: «عنايت اسلام به حفظ سلسله نسب سادات، در اينكه در اسلام بعضى احكام داريم كه از مختصات سادات است، ‏شكى نيست و اين نشان مى‏دهد كه اسلام مى‏خواهد سلسله نسب سادات، اين نژاد، مشخص باقى بماند. به نظر ما در اسلام بيش از اين عنايتى نيست كه اولاد پيغمبر(ص) با ديگران مخلوط نشوند به شكلى كه نسبشان گم بشود. مانعى ندارد كه با ديگران ازدواج بكنند، سيد از غير سيد زن بگيرد يا غير سيد از سيد زن بگيرد، ولى اسلام مى‏خواهد نسبشان را از ناحيه پدران ثابت نگاه دارد. در نتيجه يك احساس روحى در افراد پيدا مى‏شود، مى‏گويد من از اولاد پيغمبرم، من از اولاد على‌بن ابى‌طالب(ع) هستم، من از اولاد حسين‌بن على(ع)هستم، اجداد من در گذشته چنين بودند، داراى چنين فضيلت‌هايى بودند. اين امر سبب مى‏شود كه طبقه‏اى از مردم، عامل نژاد، محركشان بشود به سوى اسلام، نه براى كسب يك امتياز اقتصادى، بلكه براى اينكه در راه اسلام فعاليت ‏بيشترى بكنند. و شايد ژن‌هايى كه به وراثت مى‏رسد، كم و بيش در بسيارى از نسل‌ها ظهور مى‏كند. و تاريخ هم نشان داده است كه سلسله جليله سادات و بالاخص علويين سادات، از صدر اسلام تا عصر حاضر، يك رگى در وجودشان وجود داشته كه اينها را بيشتر از ديگران به حمايت از اسلام برمى‏انگيخته است. اكثر قيام‌هاى مقدس دوره اموي‌ها و دوره عباسي‌ها، توسط علويين صورت گرفته است. در دوره‏هاى بعد هم، در ميان طبقات مختلف علما، حكما و ادبا، افرادى كه از پيغمبر(ص) نسب مى‏برده‏اند، به نسبت، از ساير افراد در راه اسلام فعال‌تر بوده‏اند؛ زيرا غير از آن خاصيت طبيعى [اسلام] كه بالطبع آنها را برمى‏انگيخته است، اين حالت روانى كه احساس مى‏كرده‏اند ما اولاد پيغمبر(ص) هستيم و از ديگران اولويت داريم به اينكه زنده نگهدارنده اين دين و عمل كننده به اين دين باشيم، اينها را وادار مى‏كرده است كه در حمايت اسلام بيشتر بكوشند. با اينكه نسبت تعداد سادات به عموم مردم، درصد ناچيزى را تشكيل مى‏دهد، ولى وقتى كه به حوزه‏هاى علميه نگاه مى‏كنيم، مى‏بينيم كسانى كه به فكر مى‏افتند بيايند طلبه شوند و تحصيل علم بكنند، شايد يك ثلثشان سيد هستند. همان احساس سيادتى كه مى‏كنند، آنها را بيشتر وادار به اين كار مى‏كند. در عصر حاضر مى‏بينيد تمام مراجع تقليد سيد هستند. در ميان مراجع تقليد گذشته غير سيد هست ولى بسيار كمتر از سيد.»

چاپ سوم كتاب «الخمس؛ في ضوء مدرسة اهل‌البيت عليهم‌السلام» (عربي) در شمارگان 800 نسخه، 1000 صفحه و بهاي 210000 ريال راهي بازار نشر شد.