تبیان، دستیار زندگی
ایشان با لطف و لحنی پدرانه به ما گفت: «من نیز در جوانی چنین قصدی کردم اما برای پیدا کردن ترجمه صحیح به مشکل برخوردم و لابد شما آن را حل کرده‏اید» و آرام آرام ما را متوجه ساخت که ترجمه ما دقیق نیست. ما معذرت‏خواهی کردیم. ولی ایشان فرمود: «من نگفتم نماز....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

افلاکیان خاک نشین

پیش درآمد:

«افلاکیان خاک نشین» نام مجموعه ای است که قصد دارد 110 ستاره از آسمان زمین را برای شما معرفی کند. این ذره به عشق تاب مشکین حضرت موعود، تقدیم می‌شود که او تجلی«یُعطِی الکَثیرَ بالقَلیل» است.

ای صنم دلنواز، ای دو جهان عز و ناز               گشته به  پیشت دراز، دست سلمان عشق

ستاره هفتم: حاج آقا رحیم ارباب

حاج آقا رحیم ارباب

برای بزرگنمایی روی تصویر کلیک کنید

- ولادت: 1297 ق.

- محل ولادت اصفهان

- وفات:  1396 ق.

- محل دفن: اصفهان

- محل تحصیل: اصفهان، نجف

- اساتید: حضرات سید محمدباقر درچه‏ای، جهانگیرخان قشقایی، ملا محمد کاشی و...

- شاگردان: جلال‏الدین همایی و...

- تالیفات: رساله‏ای در علم هیئت و...

ایشان با لطف و لحنی پدرانه به ما گفت: «من نیز در جوانی چنین قصدی کردم اما برای پیدا کردن ترجمه صحیح به مشکل برخوردم و لابد شما آن را حل کرده‏اید» و آرام آرام ما را متوجه ساخت که ترجمه ما دقیق نیست

در خانواده‏ای اهل شعر و ادب و تاریخ پرورش یافت. بیشتر اشعار حافظ و مولانا و شعرای عرب را از طریق شنیدن از زبان پدر و عمویش حفظ کرده بود. جذبه معنویتش، کوچک و بزرگ را به تعظیم و تکریم وا می‏داشت. یکی از استادان دانشگاه می‏گوید: «در جوانی با عده‏ای از دوستان تصمیم گرفتیم نماز را به فارسی بخوانیم، والدین ما این موضوع را با یکی از روحانیون در میان گذاشتند و او ما را کافر و نجس خواند. این کار ما را مصمم‏تر ساخت تا اینکه ما را نزد مرحوم ارباب بردند ایشان با لطف و لحنی پدرانه به ما گفت: «من نیز در جوانی چنین قصدی کردم اما برای پیدا کردن ترجمه صحیح به مشکل برخوردم و لابد شما آن را حل کرده‏اید» و آرام آرام ما را متوجه ساخت که ترجمه ما دقیق نیست. ما معذرت‏خواهی کردیم. ولی ایشان فرمود: «من نگفتم نماز را عربی بخوانید فقط مشکلات آن را گفتم»، و با لطافت ما را به اشتباه‏مان واقف ساخت».

از اساتید و بزرگان گذشته و حال بسیار با احترام یاد می‏کرد، گویی هنوز در برابر آنها ایستاده است. یک بار شخصی درباره یکی از اساتید به ایشان گفت: «شنیده‏ام که فلان آقا گاهی عصبانی می‏شد و الفاظ تند و درشت به زبان می‏آورد.» در پاسخ فرمود: «از این بابت چیزی نمی‏‏دانم ولی شما آیا از بزرگی مقام و علم ایشان چیزی نشنیده‏اید؟!»

عرض کرد: «چرا»

آقای ارباب فرمود: «پس از آنها حرف بزنید!»

محضرش بسیار سودمند و لذت‏بخش بود، به احترام صغیر و کبیر بر می‏خاست و نسبت به مردم با محبت و احترام برخورد می‏کرد. روزی در مجلس او یکی از حضار گفت: «فلانی تارک الصلوة است.» مرحوم ارباب از این سخن چنان بر آشفت که بر خلاف معمول، به شدت گوینده را مورد عتاب قرار داد و فرمود: «آیا شما تمام ساعات و دقایق روز و شب با او بوده‏اید که این طور قاطعانه در مورد او قضاوت می‏کنید؟!»

یکی از شاگردانش به او گفت: «خوب است شما درس اخلاق هم بگویید.» ایشان پاسخ داد: «اخلاق علم حال است و علومی که ما می‏‏خوانیم علم قال.»

او توحید تمام بود و زبانش جز حمد و شکر خداوند چیزی نمی‏گفت، یکی از بستگان ایشان می‏گوید: «در همه عمر حتی یک بار سخنی که بوی ناشکری و نارضایی از آن به مشام برسد نشنیدم، انسانی کامل بود که به یقین رسیده بود.»

در یازده سال آخر عمر که نابینا و گرفتار بیماری سختی بود حتی در سخت‏ترین مراحل که از شدت درد عرق می‏ریخت، جز شکر نعمت‏های باری تعالی چیزی بر زبان نمی‏راند.

حسین عسگری - دین و اندیشه

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.