پیشینة تاریخی نظریه ولایت فقیه
اشاره
در این نوشتار که به واقع نگاهی کوتاه و اجمالی به موضوع «ولایت فقیه» در بستر تاریخی آرای فقیهان دارد از موضوعاتی چون جایگاه مبحث ولایت فقیه در کلام، شیوه عملی و نظری مواجهه برخی از فقیهان با مسئله حکومت در عصر خود و انتصابی بودن حاکمیت فقیه از جانب اماممعصوم سخن به میان آمدهاست.
این مقوله که: «ولایت فقیه یا مجتهد یک مسئله فقهی مستحدث در میان فقهاست و مشمولیت عام ندارد. ولایت فقیه در یک قرن و نیم پیش برای اولین بار از طرف مرحوم ملا احمد نراقی مطرح گردیده، ادلهای برای آن آورده است که فقط اندکی از فقهای معاصر آن راپذیرفتهاند»، حرف پنهان و آشکار دل بسیاری از نویسندگان جامعة ماست که بدون تحقیق و تفحص بر آن اصرار میورزند. بنابر این مقالة حاضر در واقع یک روشنگری و مختصرنگاری است که امید میرود دیگران آن را بسط داده و به روشنی و با توجه، به همه جوانبِ آن نظر کنند. در این مقاله مشخص میشود که اعتقاد به ولایت فقیه نه تنها مسئلهای مستحدث و جدید نیست. بلکه از شروع غیبت کبرا - اگر نگوییم از زمان پیامبر(ص) - تا به امروز به بررسی گرفته شده است و قریب به اتفاق همه استوانههای فقه و فقاهت در این باب مباحثی را مطرح کردهاند و برخی از آن بزرگواران موفق به اعمال و اجرای آن شدهاند.
آنچه نباید فراموش کرد؛ اینکه ارائة تاریخ نظریة ولایت فقیه کاری سترگ و مباحثی که در این مقاله عرضه میشود تاریخی، موضوعی و بسیار مفید و مختصر است. در واقع مبنایی تقریباً تاریخی و موضوعی در اختیار پژوهندگان قرار داده میشود تا آنان بتوانند مباحث مربوط را بر پایة آن استوار کنند. به گونهای که هنگام مطالعة دیدگاههای نظریهپردازان ولایت فقیه؛ به آن اتکاکنند و موضوعها را در زمینة تاریخی و موضوعی خود قرار دهند [ نمودار ارائه شده (ص 2) در خصوص جایگاه تاریخی هر یک از نظریهپردازان خواننده را در فهم مطالب کمک خواهد کرد ].1
لکن آنچه در این مقاله به بحث و بررسی گرفته شده دوران تاریخی آغاز اسلام و امامان معصوم نیست. بلکه گسترة زمانی خاص است که به دوره «غیبت کبری» شهرت دارد و غرض خاصی را پاسخگوست.
قرن یکم قرن دوم قرن سومقرن چهارم قرن پنجم قرن ششم قرن هفتم قرن هشتم قرن نهم قرن دهم قرن یازدهم قرن دوازدهم قرن سیزدهمقرن چهاردهمقرن پانزدهم
حسنبنعلی
علیبن ابیرافع304 اطروش 406سید رضی1206وحیدبهبهانی1312میرزای شیرازی1410روحاللهالموسویالخمینی
سلمان فارسیحسنبنمحبوب304محمدبنعثمان413شیخمفید1111محمدباقرمجلسی1212سیدمهدیبحرالعلوم1327شیخفضلالهنوری1411محمدرضاگلپایگانی
حسنبنیوسف
عبیدالله
بن ابی رافع ابینصر بزنطی326حسینبنروح428ابنسینا726 علامه حلی826فاضلمقدادسیدمحمدطباطبایی1228جعفرکاشفالغطأ1329محمدکاظمخراسانیشهابالدینمرعشینجفی
علیبنشیخبهأالدین
ابو رافع حسینبنسعیدعبدالعظیمحسنی 329محمدسیمری436سیدمرتضی محمدعاملی1137فاضلهندی1231ابوالقاسمقمی1337محمدکاظمیزدیمحمدعلیاراکی
شیخکرکی
عبداللهبنعباسفضلبنشاذان257عثمانبنسعید329علیبنبابویهقمی841ابنفهدحلی940 محققثانی1042میرمحمدباقرداماد1245ملااحمدنراقی1355محمدحسیننائینیسیدمحمدباقرصدر
یونسبنابی بن کعبعبدالرحمن329
فارابی1355عبدالکریمحائریمرتضیمطهری
علیبنزینالدین
عبداللهبنمسعودمحمدبن قولویه460شیخطوسیهلالجزایری966 شهیدثانی 1266محمدحسنجواهر1365ابوالحسناصفهانیسیدمحمدبهشتی
94سعیدبنجبیرابنابیعقیل672خواجهنصیرطوسی771محمدبنحسنحلی1070محمدتقیمجلسی1358سیدحسنمدرسسیدعلیحسینیخامنهای
جعفربنسعیدمحمدبنمحمد
94عروةبنزبیر367جعفربنقولویه481 ابنبراج 598ابنزهرهحسینی676 حلیمحققاول 786 مکیشهیداول984حسینبنعبدالصمد1090محققسبزواری1281شیخمرتضیانصاری1371ابوالقاسمکاشانیحسینعلیمنتظری
شیخاحمد آقاحسین محمدحسین
94سعیدبنمسیب381ابنجنیداسکافی598ابنادریسحلی993مقدساردبیلی1098 خوانساری 1373 کاشفالغطأ
آقاحسینبروجردی
نکته:تکثر اسامی در این جدول، فقط به لحاظ آگاهی از طبقات فقهاست.
سالهای ذکرشده؛ سال وفات اندیشمند است.
اثر پذیری:
مسئله دیگری که دربارة سیرتاریخی نظریة ولایت فقیه باید در نظر گرفت؛ «نقش زمان و مکان» در چگونگی ارائه و عرضة نظریة «ولایت» و «ولایت فقیه» است.
زیرا به موجب اصل مسلم تاریخی همة حوزههای اندیشه عمیقاً تحت تأثیر زمینههای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و نظامیِ زمانِ نظریهپردازی، اندیشه وری و صدور اندیشههای سیاسی از طرف اندیشهپردازان سیاسی اعم از مذهبی و غیرمذهبی، معصوم و غیرمعصوم است. به عبارت دیگر صدور اندیشه سیاسی رابطة مستقیم با درگیری اندیشهوران با مسائل سیاسی - اجتماعی دارد و نظریهپردازان ولایت نیز از این موضوع مستثنی نیستند. با بررسی تاریخی مشخص میشود که هر گاه درگیری این اندیشمندان با مسائل سیاسی زیاد بوده؛ مباحث اندیشه سیاسی گسترش یافته و هرزمان و به هر دلیل این درگیری کم شده، مباحث سیاسی و جریان اندیشهپردازی سیاسی تقلیل یافته و یا فروکش نموده است. این مهم با مطالعه تاریخ 23 سالة فعالیت نبیاکرم«ص» و دویست و پنجاه سال فعالیت امامان معصوم علیهمالسلام به خوبی مشخص و این «فرضیه» با تدقیق در تاریخ 1200 سالة فقهای شیعه به یک اصل و قاعده ثابت موجود در تاریخ سیاسی شیعه تبدیل میگردد. آیات 13 سالة مُنزَل در مکه (مکی) بر پیامبر اسلام غالباً به انذار و تبشیر محدود میشود تا مسائل سیاسی و بر عکس اکثر آیات مدنی به مسائل سیاسی - اجتماعی دلالت دارد. روایات، احادیث و خطب باقیمانده از عصر امام نخستین مکتب هدایت، اکثراً صبغة سیاسی دارد. آثار امامان ثانی و ثالث نیز نشاندهنده همین مسئله است. اما آثار امام صادق و پدر ایشان امام باقر(ع)، در برگیرنده مسائل حقوقی وسیع است و صبغة سیاسی (به معنای حکومتی) کمتری دارد. زیرا آنان کمتر از امامان دیگر درگیر مسائل سیاسیِ حکومتی بودهاند. در مورد فقها نیز با توجه به سوابق محقق ثانی، کاشفالغطأ بزرگ، ملا احمد نراقی، میرزای قمی، شیخ فضلاله نوری، محمد حسین نائینی غروی و به ویژه حضرتامامخمینی(ره) مشخص میشود که به علت درگیری با مسائل سیاسی، در زمینه «نظام سیاسی» و یا بنیانهای آن با صراحت به اندیشهپردازی پرداختهاند و بر عکس فقهای دیگری چون شیخ انصاری، صاحب جواهر، صاحب شرایع، شیخ طوسی، آیةا بروجردی بسیار محدود و در حد ضرورت به آن پرداختهاند.
حوزة ولایت کلام است نه فقه:
بیگمان «نهجالبلاغه» بزرگترین و منسجمترین کتاب راجع به آرای سیاسی شیعه در زمینة حکمت نظری، عملی و حقوق اساسی است.2 علی(ع) «جوانی از فرزندان عرب مکه در میان اهل آن بزرگ میشود با هیچ حکیمی برخورد نکرده است؛ اما سخنانش در حکمت نظری بالاتر از سخنان افلاطون و ارسطو قرار گرفته است. با اهل حکمت عملی معاشرت نکرده؛ اما از سقراط بالاتر رفته است».3 این کتاب که «سید رضی» در اوایل قرن پنجم هجری آن را جمعآوری کرده بحق بنیان مباحث مهم کلامی از جمله مباحث نبوت، بویژه امامت و ولایت را محکمتر نمودهاست. بنابراین تا قرن پنجم شکی دراینباره وجود نداشته که مسئله امامت و سیاست، ولایت و حاکمیت مسئلهای کلامیِ - اصولیِ - عقلیِ - استدلالی و اثبات شدنی است نه مسئلهای فرعی، فقهی و تقلیدی، آنگونه که اندیشمندان اهل سنت مانند «محمد غزالی» (505 - 450 ه' ق) میپنداشت و تبلیغ میکرد و افرادی چون سیفالدین آمدی (متوفای 551 ه' ق) در کتاب غایةالمرام فی علمالکلام4 و مؤلفالمواقف و شارح آن میرسید شریف5 از وی تقلید کردند. «ابوحامد» میگفت: «بحث امامت، بحثی مهم و عقلی نیست، بلکه یکی از مسائل فقهی است. بدرستی که این مسئله تعصبهایی را برانگیخته است. اگر کسی از بحث امامت دوری کند؛ سالمتر از فردی است که در این بحث فرو رود، حتی اگر به حقیقت برسد تا چه رسد به اینکه خطا کند».6
بنابراین اندیشمندان سیاسی شیعی به تبع بحث امامت در این قرون، بحث اثباتی ولایت نواب عام (فقها) را تالی مباحث امامت و جزء مباحث کلامی میشمردند و تا آنجا که اوضاع زمان اجازه میداد؛ آن را در همین مباحث مطرح میکردند. به تبع این اندیشمندان، فلاسفة اسلامی مانند «ابوعلیسینا» (428 - 370) و «فارابی» (339 - 260) نیز که فلسفه و حکمت را مکمل مباحث کلامی میدانستند؛ مبحث امامت، ولایت و ولایت فقیه را به مثابة یک بحث عقلی اصولی پذیرفته و در کتب خود به اثبات آن میپردازند.
فارابی نیز در مدینة فاضله میگوید:
رئیس مدینة فاضله یا رئیس اول است یا رئیس ثانی؛ اما رئیس اول کسی است که به او وحی میشود «خداوند عز و جل توسط عقل فعال به او وحی میکند» و او واضع قوانین است و حکم امور را بیان میکند «شرایع و قوانینی که این رئیس و امثال او وضع کردهاند گرفته و مقرر میشود» او رئیس اول مدینه است. اما مدینه همیشه صاحب چنین رئیسی نیست. رئیس دومی که جانشین او میشود باید بسیاری از صفات او را داشته باشد قوانین و سنتها و روشهای رئیس اول را بداند و نگهبان آنها باشد. پس باید دارای «آنچنان اندیشه خوب و قوة استنباطی باشد که بتوانند نسبت به اموری که در جریان حوادث و مرور زمان پیش آید آن امور و حوادثی که برای پیشوایان گذشته پیش آمد نکرده، احکام آنها را به خوبی دریافته، استنباط نماید و باید صلاح و مصلحت مدینه را جستجو و رعایت کند».8 «علامه حلی» (متوفای 726 ه' ق) که در فقه استاد «خواجه نصیرالدین طوسی» و در فلسفه و ریاضیات شاگرد وی بوده است و یکی از پایهگذاران تشیع در ایران محسوب میشود؛ در کتابهای خود به مناسبتهای متعدد شئون مختلف ولایت و امامت را در زمان غیبت حقٍّ فقهای شیعه دانسته است؛ اما از اینکه فقها بحث امامت و شرایط آن را از علم کلام به فقه منتقل نمودهاند؛ اظهارنگرانی میکند و میگوید: «عادت فقها بر این جاری شده است که امامت و شرایط آن را در این باب (قتال باغی) ذکر میکنند، تا معلوم شود اطاعت چه کسی واجب و خروج بر چه کسی حرام و قتال با چه کسی واجب است. ولی این مسئله از قبیل مسائل علم فقه نیست بلکه از مسائل علم کلام است».9
بنابراین اصل، مسئله ولایت فقیه و اثبات آن اصولاً و اساساً فقهی نیست همانطور که اثبات ولایت امامان معصوم نمیباشد که فقها فصل منسجمی درباره آن در کتب فقهی خود بیاورند؛ بلکه شئونات آن است که باید پرتوی بر مسائل فقهی بتاباند. فقهای ما موشکافیهای شایستهای در ابواب مختلف فقهی مانند امر به معروف و نهی از منکر، قضا، حدود، جهاد، خمس، بیع، حجر، نکاح، طلاق، صوم، حج، صلوة جمعه و غیره داشتهاند؛ همانطور که در مورد حدود ولایت امام(ع) در فقه و نه اثبات آن، بحث کردهاند.
(ادامه دارد)
احمد جهان بزرگی
تنظیم:امید واضحی آشتیانی.حوزه علمیه تبیان