تبیان، دستیار زندگی
برای من اذان زیباترین صوت است اما برای کودکی که پای تلویزیون نشسته و کارتون می‏بیند و وسط تماشای کارتون، این برنامه قطع و اذان پخش می‏شود، ممکن است دیگر این‏گونه نباشد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خانم دکتر مریم حاج عبدالباقی حافظ کل قرآن شده آن هم نه در نوجوانی بلکه هنگامی که همسر و دو فرزند داشته است. او برایمان از ژرفای دین می‏گوید

دینداری ما اشکال دارد که بچه‏ها پس می‏زنند

مریم حاج عبدالباقی

همه ما مسلمان‏ها این را خوب می‏دانیم که قرآن کتاب زندگی است و می‏توان از آن درس‏هایی آموزنده گرفت. اما واقعاً چقدر سعی می‏کنیم با کتاب آسمانی خود ارتباط برقرار کنیم. تلاوت قرآن برای خیلی از ما شاید به روزهای خاصی از سال مثل ماه رمضان یا اعیاد مذهبی محدود شود و بعد آن را در جای همیشگی خود در میان کتاب‏های دیگر رها می‏کنیم تا اگر فرصتی دست داد، دوباره به سراغ آن برویم. غافل از اینکه تلاوت قرآن و درک معانی آن می‏تواند راه نجاتی باشد برای مشکلات ریز و درشتی که این روزها همه به نوعی درگیر آن هستیم. برای همین است که استادان قرآن معتقدند که قرآن در میان ما مهجور واقع شده است. دکتر «مریم حاج عبدالباقی» استاد علوم قرآن و حدیث و حافظ کل قرآن کریم برای ما نمونه‏هایی عملی مثال می‏زند که با تمسک به آیات قرآن می‏تواند بهترین درس برای زندگی باشد.

- معتقدیم که قرآن کتاب کاملی است اما شاید درک معانی آن برای همه ممکن نباشد. دوست داریم از زبان کسی که سال‏هاست با قرآن مانوس است، دلیل این مساله را بپرسیم.

شاید بد نباشد پاسخ شما را با یک داستان بیان کنم. مردی خدمت رسول‏اکرم (صلی‏الله علیه واله وسلم) می‏آید و می‏گوید: «من وقت ندارم پیش شما بمانم و می‏خواهم از اسلام آن چیزهایی را که برای نجاتم کافی است، یاد بگیرم». پیغمبراکرم (صلی‏الله علیه واله وسلم) یک سوره کوتاه از قرآن را به او یاد می‏دهد و نماز را به او سفارش می‏کند و می‏فرمایند: «برو به اینها عمل کن.» بعد که می‏رود پیغمبر می‏گوییند «او فقیه رفت.»

قرآن کتابی است که طی یک دوره 23 ساله بر پیامبر (صلی‏الله علیه واله وسلم) نازل شد. هر یک سوره آن اصول اصلی آدم شدن را دارد. حضرت امیرالمومنین (علیه‏السلام) می‏فرمایند: «خدا انسانی را می‏آمرزد که می‏داند از کجا آمده و در کجاست و به کجا می‏رود».

پس اساس این است که من بدانم از خدایم و به خدا برمی‏گردم و در این دنیا وظایفی دارم نسبت به این خدا و مردم و چیز دیگری که خیلی به مادر رسیدن به سعادت کمک می‏کند. فطرت ماست. ایمان آوردن به حتی یک سوره قرآن و عمل کردن به آن می‏تواند در بیدار کردن فطرت ما کافی باشد. هر چه قدر بیشتر قرآن تلاوت شود و با قلبمان بتوانیم آن را بفهمیم، درجه ما بالاتر می‏رود.

امام علی(ع):

خدا انسانی را می‏آمرزد که می‏داند از کجا آمده و در کجاست و به کجا می‏رود

- اما ممکن است فهم آیات قرآنی برای همه میسر نباشد؟

قرآن خودش می‏گوید من عربی مبین هستم از طرف دیگر مفسران و دانشمندان هم که آستین بالا زده‏اند تا نقاط ابهام و پوشیده را در طول سال‏ها برطرف کنند. صدها دوره کتاب تفسیر چاپ شده است و انسان می‏تواند هر جا که لازم بود برای فهم بیشتر به این کتب مراجعه کند.

امروزه کتابی چاپ شده به اسم «خلاصه تفاسیر» از عباس پورسیف ایشان کتاب المیزان و نمونه را مطالعه کردند بعد قرآن را آیه به آیه ترجمه و یک شرح مختصر را بر اساس این تفاسیر برای آن نوشته‏اند. حجم این کتاب به اندازه قرآن است و 90درصد سوالاتی را که ممکن است برای ما به وجود بیاید، پاسخ می‏دهد.

- اما با وجود همه این کتب چرا باز هم احساس می‏شود که مردم از قرآن دور هستند؟

دلیلش این است که مردم ما اهل مطالعه نیستند. چقدر کتاب می‏خوانند که حالا سراغ خواندن قرآن بروند؟ مردم ما بیشتر دوست دارند یکی برای آنها صحبت کند یا اینکه فیلم تماشا کنند به جای اینکه خودشان مستقیم سراغ مطالعه بروند.

تماشای فیلم را با کتاب خواندن مقایسه کنید. در تماشای فیلم زحمت اجتهادی خیلی کم است. اما در کتاب خواندن همین طور که می‏خوانید ذهن زحمت هم می‏کشد بستر تفکر با خواندن خیلی بیشتر فراهم می‏شود تا دیدن یا شنیدن. پس بنابراین دین ما دین خواندن است؛ اما متاسفانه فرهنگ ما فرهنگ قرآن خواندن نیست.

دومین نقطه ضعف مردم ما برای خواندن قرآن این است که عرب نیستند و عربی هم بلد نیستند. زمانی هم که می‏خواستند عربی را به ما یاد بدهند، وارد مباحث خیلی تخصصی شدند که ما را از عربی ترسانده و دور کرده در حالی که ما نیاز داشتیم به عربی که ما را قرآن فهم کند.

مریم حاج عبدالباقی

- برخی هم ممکن است با فهم غلط راه، به بیراهه بروند. استنباط‏هایی نادرست از آیات قرآن دارند  و براساس آن عمل می‏کنند. به طور مثال در بحث‏هایی مانند حجاب یا نماز. دوستی داشتم که می‏گفت، در قرآن نیامده نماز بخوانید بلکه آمده، نماز را اقامه کنید. من همین که با خدا ارتباط برقرار می‏کنم، کافی است؟

اتفاقاً صلات هم به معنی نماز است و هم دعا. اما وقتی با اقامه بیاید به نماز اشاره دارد که رکن اصلی آن قیام است. وقتی قرآن می‏گوید؛ بپا دارید، منظور همان ارکان نماز است نه اذکار نماز. من فکر می‏کنم اینکه گاهی این موارد و سهل انگاری‏ها حتی در میان خانواده‏های مذهبی دیده می‏شود، این است که نسل جوان ما اول یک سری تعلیمات را یاد گرفته‏اند بدون اینکه از روح دین چیزی بفهمند. در نصایح لقمان به فرزندش در قرآن آمده که اول می‏گوید، پسرم به خدا شرک نورز. بعد اینکه اگر یک دانه به سنگینی دانه خردل باشد، خدا آن را در روز قیامت حاضر می‏کند. نمی‏گوید خدا تو را به بهشت می‏برد یا جهنم. بعد که معاد و توحید را گفت، می‏گوید نماز بخوان، امر به معروف و نهی از منکر کن.

ما از آنها می‏خواهیم حجاب داشته باشند، نماز بخوانند قبل از اینکه آنها را با خدا آشنا کنیم و رابطه‏شان را با خدا برقرار کنیم. آنها باید خدای خودشان را بشناسند و متوجه باشند در مقابل خدای خود مسئوول‏اند. آن وقت این سوال برایشان پیش می‏آید که در این عالم هستی که الله حاکم است و نظم حکم فرماست و همه چیز حساب و کتاب دارد، وظیفه ما به عنوان بنده چیست و ما باید چه کارهایی را انجام بدهیم. شاید ما هیچ وقت چنین فرصتی را به فرزندانمان نمی‏دهیم. آنقدر دلمان شور می‏زند که نکند بچه‏ام بی‏نماز شود با بی‏حجاب که فرصت شناخت را از آنها می‏گیریم. به عبارتی قبل از اینکه او را تشنه کنیم، به او آب می‏دهیم؛ «آب کم جو تشنگی‏آور به دست / تا بجوشد آبت از بالا و پست.»

البته در تعالیم اسلامی داریم که از هفت سالگی یا حتی کمتر، فرزندان خود را به نماز خواندن عادت دهید. آنها در مقابل خدا ایستادن را یاد بگیرند. نه اینکه به آنها بگوییم اگر گناه کردی به جهنم می‏روی واز این حرف‏هایی که بیشتر آنها را از دین می‏ترسانیم. کم‏کم وقتی به شناخت نسبی از خدا رسیدند، خودشان دنبال این می‏روند که رضای خدا را به دست آورند و ما هم البته باید در درک صحیح این شناخت آنها را کمک کنیم.

نسل جوان ما اول یک سری تعلیمات را یاد گرفته‏اند بدون اینکه از روح دین چیزی بفهمند. در نصایح لقمان به فرزندش در قرآن آمده که اول می‏گوید، پسرم به خدا شرک نورز

- خانواده‏ها چه کار کنند که این اشتباه را در تربیت فرزندان نداشته باشند؟

فکر می‏کنم شیوه متشرعه خیلی کمک می‏کند. من به همراه کسی که حفظ قرآن را با هم شروع کردیم، به مکه رفتیم. ایشان از خانواده روحانیت و مجتهدزاده‏‏ و دینداری اصیلی دارند. چیزهای زیادی را از ایشان یاد گرفتم.

احساس کردم که اگر کسی مدتی را با این گونه افراد باشد، خود به خود دینداریش درست می‏شود. آدم با این فرد خیلی راحت بود یعنی مزاحم کسی نبودند، دین را خودشان دقیق رعایت می‏کردند بدون اینکه برای کسی سخت‏گیری و مزاحمتی داشته باشند.

متاسفانه دینداری ما اشکال دارد که بچه‏های ما پس می‏زنند. قرآن می‏گوید که پیامبر (صلی‏الله علیه واله وسلم) آمده که غل و زنجیرها را از دست و پاها باز کند. اصلا دین بن‏بست ندارد. ما از بی‏سوادی خودمان بن‏بست درست می‏کنیم.

به طور مثال در قرآن چهار بار آمده گوشت خوک نخرید، مردار، گوشتی که اسم خدا در زمان دبحش  آورده نشده، نخورید اما بلافاصله می‏گوید اگر در اضطرار قرار گرفتید، راهی نداشتید اشکال ندارد؛ بخورید.

کسی پیش امام معصوم (علیه‏السلام) آمد و گفت که من به حج رفتم و وقوف در مشعر الحرام را یادم رفت. دعا نکردم، عبادت نکردم. امام می‏فرمایند: «نماز صبح خواندی؟» می‏گوید: «بله». می‏پرسند: «قنوت هم به جا آوردی؟» می‏گوید: «بله». امام (علیه‏السلام) می‏فرمایند: «کافی است و حجتان قبول است».

از این موارد زیاد داریم که با اطلاع از آنها می‏فهمیم که دینمان در بسیاری جاها که ما خود را در تنگنا قرار می‏دهیم، چقدر آسان گرفته است.

- ما چگونه می‏توانیم زندگی‏های خود را قرآنی کنیم و خود و فرزندانمان را به سمت خواندن قرآن سوق دهیم؟

یکی از راه‏ها زندگی کردن با قرآنی‏هاست. کسانی که زندگی آنها با قرآن آمیخته شده. راه دیگر این است که خودمان برویم سراغ قرآن و با قرآن ارتباط برقرار کنیم. اما اینکه چگونه مسیرانس با قرآن را ایجاد کنیم، به نظر من بهتر است به تشویق‏هایی که خود قرآن آمده توجه کنیم.

به طور مثال در قرآن آمده اگر پدر و مادری کافرند و در عالم برزخ هستند، در لحظاتی که فرزندشان قرآن می‏خواند از عذاب آنها کم می‏شود.

خب، اگر فرزند ما این موضوع را بداند، به دنبال علت تاثیر تلاوت قرآن خواهد رفت. یا همین جریان کربلایی کاظم را که بیسواد بود اما می‏توانست قرآن بخواند، اگر برای آنها نقل کنیم، تاثیرات مهمی خواهد داشت. همان طور که می‏دانید علمای قم تحقیق کردند و مثلاً کلمه کتاب را نوشتند و به او گفتند این را بخوان، نتوانست بخواند. اما وقتی نوشتند ذلک الکتاب... می‏توانست بخواند.

می‏گفت اینکه خواندم، روشن بود اما آن تاریک و من نتوانستم بخوانم.

اگر ما با این واقعیات آنها را آشنا کنیم به طور طبیعی آنها را نسبت به این مساله کنجکاو کرده‏ایم که دنبال اثرات تلاوت و فهم قرآن بروند. راه دیگر این است که از قصه‏های قرآنی شروع کنیم؛ مثل سوره مریم، حجرات، یوسف، داستان‏های بسیار شیرین و آموزنده‏ای دارد که از آنها می‏توانیم درس زندگی بگیریم.

همچنین از صوت قرآن در خانه یا اتومبیل استفاده کنیم یا می‏توانیم مسابقات کوچک از قصص قرآنی برگزار کنیم و جوایزی هم برای تشویق آنها در نظر بگیریم.

برای من اذان زیباترین صوت است اما برای کودکی که پای تلویزیون نشسته و کارتون می‏بیند و وسط تماشای کارتون، این برنامه قطع و اذان پخش می‏شود، ممکن است دیگر این‏گونه نباشد

- خانم حاج عبدالباقی سوالی را می‏خواهم بپرسم که البته خیلی‏ها با آن موافق نیستند، برخی صوت قرآن را که می‏شنوند، متاسفانه می‏گویند دلمان گرفت و یاد مجلس ختم افتادیم. چرا به رغم اینکه صوت قرآن برای خیلی‏ها بهترین تواست برای برخی این تصور را به وجود می‏آورد؟

آن فرد چه گناهی دارد؟ برای اینکه فقط قرآن را در چنین مواقعی شنیده است. این اشکال جامعه ماست که قرآن استاد عبدالباسط را در  فقط مجالس ترحیم می‏گذاریم. در دانشکده ما هم گاهی صبح‏ها قرآن پخش می‏کردند. برخی کارمندان به مسوول فرهنگی می‏گفتند؛ دلمان گرفت، خاموش کنید.

من یادم هست زمانی که دانش‏آموز بودم، در سرویس مدرسه صبح‏ها راننده آیاتی با صوت عبدالباسط برای ما پخش می‏کرد و من همیشه با شنیدن آن آیات، خاطرات خوبی در ذهنم زنده می‏شود. راهش این است که از صوت‏های دیگری که هست استفاده شود.

صوت آقای شاطری را جوانان دوست دارند یا صوت استاد پرهیزگار را که در مجلس ختم نمی‏گذارند. ما بحثی داریم به نام تداعی معانی. شما ممکن است از یک اسم خوشتان بیاید کس دیگری از همان اسم متنفر باشد. تنها به این دلیل که آن اسم یادآور فردی است که از او خاطره خوبی ندارید.

برای من اذان زیباترین صوت است اما برای کودکی که پای تلویزیون نشسته و کارتون می‏بیند و وسط تماشای کارتون، این برنامه قطع و اذان پخش می‏شود، ممکن است دیگر این‏گونه نباشد. اینها نکته‏های ظریفی هستند که باید به آنها توجه کافی شود تا خدای نکرده موجب دور افتادن از قرآن نشود.

- ما معتقدیم که قرآن برای همه زمان‏هاست و دستورهای آن را همیشه می‏توان در زندگی به کار گرفت. تمسک به قرآن تا چه حد می‏تواند از به وجود آمدن آسیب‏های اجتماعی و خانوادگی در میان خانواده‏ها جلوگیری کند؟

ببینید! زوج‏های قرآنی زیادی داریم که داستان شکل‏گیری زندگی آنها می‏تواند سرمشق زندگی جوانان قرار بگیرد.

برای نمونه‏ ما در داستان حضرت موسی (علیه‏السلام) و همسرش که در سوره بقره آمده به حیامندی خانم، امانتداری آقا، آسان‏گیری در امر ازدواج، آنجا که حضرت موسی (علیه‏السلام) چیزی ندارند و مامور می‏شوند که هشت سال برای آنها دامداری کنند یا اینکه درباره خانواده حضرت زکریا (علیه‏السلام) آمده که آنها با بیم و امید ما را می‏خواندند و استمرار داشته و در مقابل خدا خاشع بودند یا در آیات سوره روم آمده؛ مودت و رحمت باید در میان همسران حاکم باشد. ما آنها را برای آرامش هم آفریدیم.

می‏بینیم که نکات اخلاقی زیادی مربوط به رابطه زن و شوهر نقل شده و خواندن معانی آیات قرآن می‏تواند در تحکیم خانواده‏ها بسیار موثر باشد.

- اگر بخواهید خلاصه بحثمان را به خوانندگان بگویید چه می‏گویید؟

قرآن خیلی برکت و نور دارد. برای جوان مانند محافظ است. اگر یک جوان حتی به صرف قرائت آن به سمت قرآن برود در مقابل بسیاری از خطاها مصون می‏ماند. قرآن یک کتاب نیست. یک موجود زنده است. یک حقیقت است.

در روایات داریم اگر قرآن کسی را شفاعت کند، شفاعتش رد نمی‏شود. بنابراین اگر خودمان را با قرآن مانوس کنیم، قرآن هم خودش جواب ما را می‏دهد و از ما محافظت می‏کند.

البته قرآن همراه با عترت است و عترت الگوهای حقیقی قرآن برای ما انسان‏ها هستند. این دور را باید برای خود حفظ کنیم.

مجله همشهری آیه، زهرا راد

الف.شکوری/گروه دین و اندیشه تبیان

تنظیم:س.آقازاده