تبیان، دستیار زندگی
نقش قدم های استوار جوانمردان، عیاران، کاکه ها، پای لچ ها و فتیان در خاک ملک ما(افغانستان) که از رسوب تعلیمات برگزیده ی آسمانی و ملکوتی اسلام وآموزه های زمینی و انسانی ادیان بودایی و زردشتی غنی است، به خوبی هویداست. ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تار:محبت با خالق ؛ پود:خدمت به مخلوق

بخش نخست

تاریخچه ی جوانمردی

تار:محبت با خالق ؛ پود:خدمت به مخلوق

نقش قدم های استوار جوانمردان، عیاران، کاکه ها،  پای لچ ها و فتیان در خاک ملک ما(افغانستان) که از رسوب تعلیمات برگزیده ی آسمانی و ملکوتی اسلام وآموزه های زمینی و انسانی  ادیان بودایی و زردشتی غنی است، به خوبی هویداست. از داستان های شاهنامه معلوم می شود که جوانمردی و فتوت داری ، قبل از رسیدن اسلام به افغانستان، دارای سازمان مرتب و آداب و رموز و ارشادات مکمل بوده است. از سفر نامه ی ابن بطوطه بر می آید که در آستانه ی گسترش اسلام، جوانمردی به گونه ی گسترده در منطقه ی ما رایج بوده است و جوانمردان در زمان خلفای اموی و عباسی هسته های اصلی مقاومت در برابر چیرگی عرب در منطقه ما بودند. چنان كه در پی جنبش های ابومسلم خراسانی(تولد 109 هجری قمری-  وفات 137 هجری قمری) و حمزه پسر آذرک (تولد 179 هجری قمری – وفات 213 هجری قمری)، جوانمردی رویگر از تبار صفاریان در سیستان،استقلال سیاسی منطقه ی مارا تأمین کرد.

با ریشه گرفتن دین مبین اسلام در این خاک(افغانستان)، به زودی اصول جوانمردی با ارزش های نیک اسلامی چنان درهم آمیخت که جوانمردان برای برکت و تیمن، حلقه ی اقطاب عیاران را به بزرگان دین گره زدند و هریک از این بزرگان، از حضرت آدم صفی الله  تا  ابراهیم خلیل الله ( ملقب به ابوالفتیان)، تا نبی اکرم، محمد رسول الله (ص) ویا حضرت علی شیرخدا (ملقب به شاه مردان) را قطب یا جوانمرد نخستین شمردند. بعد ازآن، «جوانمردی» کم کم به نام تازی آن «فتوت» و «جوانمرد» به «فتی» مسمی گشت.

کلمه ی «فتوت»  به صورت مصدر در قرآن کریم نیامده است اما مشتقات آن از قبیل فتی و فتیان ده بار ذکر شده است. عرب ها  جوانمردان را عیار نیز می خواندند که در لغت به معنی «کسی که می گریزد» و یا «آن که از چیزی بیم ندارد و به هوای نفس کاری نکند» است. بعضی از متون عربی، جوانمردان را خارجی نیز می خوانند که در عربی  لفظ عام بود برای کسی که با خلیفه عرب و دم و دستگاه آن، همدم نبوده، آمده است. آن چه که در میان عرب ها رواج داشته است، «مروت»  بوده که بخشی کوچک از فتوت است و لازمه ی آن کمک به محتاجان و عنایت به مسافران و عفو و گذشت است. مروت از فتوت بیخی متفاوت است. مروت یک صفت نیک اخلاقی است؛  اما فتوت یک رفتار کامل  و پسندیده ی اجتماعی ویک روش زندگی عرفانی است. در میان عرب ها، خلیفه ی عباسی الناصر الدین الله  به دلایل سیاسی و شخصی، که بحث در باره ی آن بیرون از چوکات این مختصر است،  کسوت جوانمردی پوشید و بدین وسیله زمینه ی رواج رسمی جوان مردی را در کشور های عربی مخصوصاً عراق و مصر فراهم ساخت.این همو ناصر است که شهاب الدین غوری (وفات 612 هجری قمری) او را مرشد خوانده و در فتوت به او پیوست.

درطول تاریخ، باوجود تلاش گسترده ی دولت ها برای جلب جوانمردان به دستگاه حکومت، به مقصد خدمت، عیاران اکثراً پرهیز  سیاسی شان را نگهداشته، ا ز چاپلوسی و فرصت طلبی بیزار و برکنار مانده اند؛ به عنوان نمونه عطار در تذکره اولیا، داستان  فضیل عیار را که یکی از اقطاب جوانمردان بود چنین حکایت می کند : كه هارون الرشید با وزیر دانشمند بلخی اش، فضل برمکی به در کلبه ی فقیرانه ی فضیل آمد. فضیل به خلیفه ی عباسی اجازه ی ورود و بار نداد. چون خلیفه بدون اجازه در آمد، فضیل چراغ تیلی که در کنج کلبه می سوخت، پف کرده گل (خاموش)کرد. تا روی خلیفه را نبیند و کیسه ی هزار دینار زر را که خلیفه به جا گذاشت  از در به بیرون پرتاب کرد. (1)  صوفی آزاده ابراهیم ادهم، هفت بار با پای پیاده به حج رفت و یک کرت هم از چاه زمزم آب نکشید. چون دلو ریسمان آن را سلطان خریده بود. و بسیار بوده عیارانی که در عمر خود از «جویی که سلطانیان کنده باشند، آب نخورده اند».

البته جوانمردانی که به حقانیت مبارزه ی شان مؤمن بودند در راه سیاست نیز جان بازانه و خالصانه خدمت کردند چنان كه فداییان باطنی(اسماعیلی) که از اصناف پیشه وران و محترفه،  می آمدند اولین جوانمردان بودند که کاملاً در خدمت اهداف سیاسی در آمدند(2)  و در سه  دهه ی اخیر در وطن ما بسیار بودند عیاران پاک بازی که خالصانه برای ایمان، استقلال،آبادی و آزادی رزمیدند.

تصوف  تسلیم  مطلق به ذات کبریاست و جوانمردی وسیله ی ایستادگی  در برابر نخوت و زورآوران. صوفی هیچ چیز به جز خدارا نمی بیند، جوانمرد در همه چیز خدارا می بیند.

دو:  جوانمردی و تصوف

میان تصوف و فتوت یک رشته ی محکم است که تار آن از محبت با خالق وپود آن خدمت به مخلوق است. «فرق تصوف و جوانمردی در این است که تصوف برای خواص است و جوانمردی برای عوام» (3) تصوف  تسلیم  مطلق به ذات کبریاست و جوانمردی وسیله ی ایستادگی  در برابر نخوت و زورآوران. صوفی هیچ چیز به جز خدارا نمی بیند، جوانمرد در همه چیز خدارا می بیند. صوفی و جوانمرد دو وجه از تجلی خداوندند که در عین توحید دوگانه اند؛  زیرا در تجلی مدام خداوند یگانه، تکرار نیست. صوفی عاشق ذات حق است، اما  عشق جوانمرد عاطفه ای است نسبت به آن صاحب حق که حقش به جفا پایمال شده است. از همین جاست که گویند آن که در دوستی حق بمیرد، جوانمرد از دنیا رفته است. آن که در دوستی دنیا بمیرد حریص از دنیا رفته و آن که در دوستی آخرت بمیرد زاهد از دنیا رفته است. به قول پیر روشندلی  «عشق سه گونه است:  عشق عام یا (ارادت) که خاصه ی جوانمردان است، عشق خاص یا (رحمت) که مخصوص درویشان است و عشق اخص یا(نعمت) که برای صوفیان است.» (4)

وجه مشترک صوفی و جوانمرد در این است که در بند قال نیستند. درون را می نگرند و حال را، اهل دعوی نیستند، بلکه دنبال معنی اند؛  به قول مولانا:

در دل انگور می را دیده اند/در فنای محض شی را دیده اند

فرق صوفی و فتی  در درجه است نه در طریقه. جوانمرد در پله های اول زینه ی عروج به جانب حق است، اما صوفی به پشت بام برآمده است. و به گفته ی مفید و موجز  ابوسعید ابوالخیر که به جواب سوالی که از او پرسیدند: صوفی کیست؟ فتی چیست؟ فرمود: « آن چه که در کف داری، بدهی؛ و آن چه که در سر داری بنهی» (5)

امیر عنصر المعانی کیکاوس بن قابوس در شاهکار نثر فارسی، قابوسنامه که در سال 475 تألیف شده است، بحثی مفصل در باره ی آداب جوانمردی دارد. او در آن جا اصول فتوت را با تصوف چنان درهم آمیخته است که به مشکل می توان دریافت که نگارنده از تصوف گفته یا از فتوت تافته است. (6)  در تعبیری زیباکه از اصول تصوف از قلم یک صوفی فرزانه، خانم ناهید عنقا تراویده است، به نقل از علی شاه مردان، آمده است که تصوف در اصل سه « ت»  یعنی ترک، توبه و تقوا؛  سه «ص» یعنی صبر، صدق وصفا؛ سه «و» یعنی ود(محبت)، ورد و وفا؛ و سه « ف» یعنی فرد، فقر و فناست. (7) اگر فنا را که درجه و مرتبه ی نهایی و عالی تصوف است، برداریم می بینیم اصول تصوف همگی با فتوت یک سان و یکدست  است. تصوف راست رفتن است و فتوت راست کردن.

سه:  لنگر و زاویه ی جوانمردان

تار:محبت با خالق ؛ پود:خدمت به مخلوق

کنج و پنج  کاکه ها و جوانمردان که به نام زاویه و یا لنگر یاد می شده است، درست مثل خانقاه های صوفیان، در گذشته جایگاه دادرسی بینوایان و محل پذیرایی از مسافران بوده است و  حیثیت یک نوع مرکز کمک های فوری  معادل نهاد 911 در امریکا را داشته است که نیازمندان، که گاهی از دسترسی به دولت سرخورده بوده اند، به آن جا رفته و داد خواهی نمایند و غربا برای خوردن یک نان شکم سیر؛ و مسافر ها برای دم راست کردن به آن جا راه بکشند. چنان که صوفی آزاده، شیخ ابوالحسن خرقانی می فرماید که «خدایا! غریب را در خانقاه من مرگ نده که ابوالحسن طاقت مرگ غریب ندارد.» (8)

وجه امتیاز لنگرها و زاویه ها بر خانقاه ها ومساجد بر این بوده است که مصارف لنگر ها از مدرک عاید کسب و دستمزد حلال جوانمردان که اغلب پیشه ور و دکاندار بودند، تأمین می شد؛ نه از طریق خیرات و نذور اغنیا. دیگر آن که لنگر ها اکثراً محل جداگانه برای ورزش (زورخانه) داشتند که عیاران و اهل کسبه برای ورزش و یا دیدن و یا مسابقات به آن جا می آمدند. کاکه ها به تربیت بدنی و آمادگی رزمی شان اهمیت زیاد داده همت فراوان در راه آن می گماشتند. جوانمردان از مردم و بازار و بازاریان دور و گریزان نبودند و خلوت گزینی و چله نشینی را نمی پسندیدند. مثل زهاد به بطالت و ترک عمل نمی گراییدند. آن ها چله نشینی را چنان كه صوفیان پاک سرشت مثل شمس تبریز، مولانا هم گفته اند،  با شریعت محمدی(ص) مخالف می دانستند. به حیات عزلت در مسجد و خانقاه که لازمه اش اتکا به اوقاف و نذور و خیرات است سر فرود نمی آوردند.

ادامه دارد ...


پی نوشت ها:

  • 1. برای تفصیل بیشتر رجوع کنید به تذکره اولیا عطار. نسخه نیکلسون. چاپ بهزاد. 1372 ص 108 تا 174.
  • 2.دکتر عبدالحسین زرین کوب، پله پله تا ملاقات خدا. انتشارات علمی. 1358 ص 203
  • 3.سعید نفیسی ، سرچشمه تصوف درایران. انتشارات مرو 1371. ص 378
  • 4.دکتر جواد نوربخش، درخرابات. انتشارات خانقاه نعمت اللهی لندن. 1361. ص 44
  • 5.اسرار توحید،  به تصحیح دکتر ذبیح الله صفا. 1334. ص404
  • 6.برای تفصیل نگاه کنید به باب چهل و چهارم قابوس نامه. به تصحیح دکتر غلام حسین یوسفی. انتشارات علمی. 1371
  • 7.Nahid Angha, Principles of Sufism, Asian Humanitics Press. 1994,p. 9
  • 8.برای تفصیل مزید مراجعه کنید به مقاله شیخ ابوالحسن خرقانی. صوفی آزاده. از همین قلم در امید. هیوارد. شماره 109

سید طیب جواد

تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی