تبیان، دستیار زندگی
ای آفتاب معنوی! در این فصل بشارت که ما تنفس زلال تو را به همه‌ی باغ‌های بلاغت ابلاغ کرده‌ایم بر ما بتاب! ای دریاترین! طراوت را در گوش ما تلاوت کن! که ما عمری است در بیابان خارهای «عطش جوش» ابتلا «ریاضت» را دویده ایم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حضرت کریم

حرم امام رضا علیه السلام

قسمت سوم

ارباب حاجتیـــم و زبان سـوال نـیـست               در حضرت کـریم تمنـا چه حاجـت است

جام جهان نماست ضمیر منیر دوست                اظهار احتیاج خود آنجا چه حاجت است

چهارشنبه‌ها روز زیارتی حضرت کریم، رضای رئوف است. و چه بهانه‌ای از این بهتر که دل رمیده خویش را به آستانش قربان کنیم. با همین حجت، هر چهار شنبه با قسمتی از مجموعه "حضرت کریم" خدمت شما خواهیم رسید تا دست در دست دلهای شما به سوی حرمش پرکشیم.

روشن ترین تفسیر خدا

ای هشتمین طلوع معطر!

ای کهکشان غریب!

آن روز که چشمان خورشیدی تو

از مدینه ی اشراق ظهور  کرد،

بر جان ظلمت، رعشه های مرگ نازل شد

و حجم متوحش وحشت

از صلابت اعجاز نزول تو متلاشی شد

در زیر بارش ظهور نورانی تو

همه ی دشتهای مجهول نابینا

در شطی از بیداری شفاف شناور شدند

و به تکلم بصیرت

لب گشودند

در جنگل های آن سوی تفکر

شکوفه های ادراک بر شاخه های بینایی

«معرفت» را جوانه زدند

طلوع معطر تو

بشارت روشن ایمان بود

که نگین «حسبی الله» را

بر تارک انگشتر عصمت نقش می‌بست

و صد و بیست و چهار هزار ستاره‌ی مبعوث را

در آسمان نبوت

به نورافشانی دوباره فرا می‌خواند

ای اعتدال معنویت

ای معنویت معتدل!

ما مرید چشمان عرفانی توییم

و مسلمان اشارت های پیشانی تو

ما در سایه سار گیسوان پریشان تو

«وحدت» را اجتماع می‌کنیم

و در محراب مهربانی تو

دوست داشتن را

قامت می‌بندیم

ما بر شانه‌های صبوری تو

«مصیبت» را راه می‌رویم

و با شیرینی لبخند تو

هم زبانی را جشن می‌گیریم

و با حنجره‌ی فصاحت تو

یگانگی را تسبیح می‌گوییم

حرم امام رضا علیه السلام

ای خوب! اگر چشمان خورشیدی تو بر ما نمی‌تابید

ساقه‌های خاکی ما تا خدا قد نمی‌کشید

ما در آوار سایه‌ها

می‌پوسیدیم

بدون «انشراح صدر» تو

هرگز ما به اکتشاف نور

به دریاچه‌های صبح نمی‌پیوستیم

و «ادامه» را نمی‌پرسیدیم

بدون تو

ما سنگ می ماندیم

آب و هوای شرح صدر  تو

ما را تا بی مرزی خدا گسترده است

و خدایی را که ما می‌پرستیم

روشن‌ترین تفسیر آن، تویی

ای آفتاب معنوی!

در این فصل بشارت

که ما تنفس زلال تو را

به همه‌ی باغ‌های بلاغت ابلاغ کرده‌ایم

بر ما بتاب!

ای دریاترین!

طراوت را در گوش ما تلاوت کن!

که ما عمری است

در بیابان خارهای «عطش جوش» ابتلا

«ریاضت» را دویده ایم

و اکنون

به تفرج گلدسته‌ی تو می‌آییم

ما به همراه گله‌ای از آهوان پای بند نجابت

که گردن بند ضمانت تو را بر گردن دارند

به زیارت بوی خوش تو می‌آییم

تا زیر باران طهارت تو

تن پوش معصیت را

به آب عریانی در اندازیم

و دلمان را

برای کبوتران حرمت دانه بپاشیم

سروده‌ای از رضا اسماعیلی

تنظیم : حسین عسگری

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.