تبیان، دستیار زندگی
حتما این نوشته را بخوانید. دانستن آن برای همه لازم است
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ذکری برای زنده کردن مرده

دعا، دست، تسبیح، ثنا، حمد، عبادت

ذکر؛ چیستی و چگونگی تاثیر آن

نوشته‌ای که می‌خوانید، ذکری و تذکری است برای زنده کردن جایگاه رفیع "ذکر"

گفتن ذکر و گرفتن ختم یکی از امور شایع در میان غالب اقشار جامعه است نه آنکه مخصوص به متدینین باشد. مخصوصا ذکرهای عجیب، با ارقام نجومی!. کتابهای زیادی هم با عناوینی چون ختوم و اذکار و... در این باره منتشر شده است.

این مساله از چند زاویه قابل دقت است:

1- آیا پرداختن به این امور مورد تایید است؟

2- آیا همه اذکار معتبر بوده و سندی هم دارند؟

3- آیا واقعا این اذکار اثرگذارند؟

4- آیا این کار استفاده ابزاری از دین نیست؟

5- آیا نگاه کارکردی به آموزه‌های دینی درست است؟

مسلما بسیاری از این اذکار جزو معانی متعالی و اسرار و رموز بوده و قطعا درست است، اما این امر دلیل بر صحت همه آنچه گفته می‌شود نیست و موارد غیرمستند باید حتما بررسی شود.

بعد از صحت سند و درستی محتوای آن، تأثیر گذار بودن آن نیز شروطی را می‌طلبد. براى بهره مندى از حقیقت ذكر و درك محضر الهى شرایط متعددى مى توان بر شمرد. در این جا، از باب نمونه، به برخى از این شرایط اشاره مى كنیم.

1- توجه به معنا و محتواى ذكر. توجه افراطى به طرز اداى كلمات، بدون توجه به معناى ذكر، خود از موانع التفات قلبى به حقیقت ذكر است. از این رو در ذكر قلبى كه لفظ و صوت در بین نیست، روح بهتر مى تواند به معانى ذكر توجه یابد.

2- اداى ذكر از روى اشتیاق و اقبال روح، نه از روى عادت و تكرار. هرگاه گفتار و رفتارى از روی عادت باشد، وقوع آن، حالتى شبیه به جبر دارد كه آزادى و اختیار و حتى گاهى، آگاهى روح نیز در آنها اثر ندارد و بى اختیار انجام مى پذیرد. این جا است كه ذكر، پدیده‌اى بى خاصیت و بى اثر مى‌گردد.

3- تطبیق اعمال و رفتار با معنا و مقام ذكر: مقام ذكر و درك محضر خداوند ایجاب مى كند كه در هنگام ذكر و مناجات، توجه انسان فقط به ذات اقدس حق معطوف گردد. انصراف دل از خداوند و نداشتن حضور قلب به هنگام عبادت و مناجات، بى ادبى به محضر پروردگار است. بى تردید چنین ذكر و دعا و عبادتى اگر موجب تباهى و تیرگى دل و روح نگردد، تأثیر چندانى در تقرب انسان به خداوند نخواهد داشت.

توجه افراطى به طرز اداى كلمات، بدون توجه به معناى ذكر، خود از موانع التفات قلبى به حقیقت ذكر است. از این رو در ذكر قلبى كه لفظ و صوت در بین نیست، روح بهتر مى تواند به معانى ذكر توجه یابد

كسى كه ذكر شریف «الله اكبر» را بر زبان مى آورد، نباید هیچ چیز را بر خدا مقدم بدارد، چرا كه مفاد این ذكر آن است كه من خدا را از هر چیز و هر كس برتر و بزرگتر مى دانم. از این رو اگر كسى به عكس رفتار كند و در عمل، همه چیز را بر خدا مقدم بدارد. گفتن «الله اكبر» نتیجه‌اى در كمال و ترقى روح او نخواهد داشت.

بعد از آنچه گفته شد، توجه به یک نکته بسیار مهم است و آن نگاه کارکردی به دین و استفاده ابزاری از آن است. چه بسیار دیده می‌شود که افرادی مشغول به اذکاری بسیار سنگین هم از نظر محتوا و هم از نظر حجم هستند که انسان را به شگفت می‌آورد.

و شگفت تر از تهیه کتابهای مفصل مختص در این باره است که از که اذکار آن از جان آدمی زاد تا شیر مرغ را نوید داده است. اما وقتی به سنت اهل بیت علیهم السلام و سیره علمای راستین برمی‌گردیم، چنین چهره‌ای از دین نمی‌یابیم. بلکه در یک کلام دین را برنامه سعادت بشر و اساس آن را تفکر، معرفی کرده‌اند.

دعا

چنانکه آمد، دین برنامه متکامل سعادت بشر است که اصول و قواعدی برای ثمربخشی داشته و آموزه‌‌های آن از جمله اوراد و اذکاری که در آن آمده مسلما تحت شرایط خواص مؤثر واقع می‌شوند. نه آنکه بسان اکسیری و رمزی باشند که هرکس به گاه نیاز به آن دست برده و تا به زبان راند معجره نماید. این اذکار، لفظهای معانی بلندی هستند که آن معانی صاحب اثرند و آنان نیز به اتصاف به حضرت باری‌اند که چنینند و هیچ مؤثری جز خدا نیست (لا مؤثر فی الوجود الا الله تبارک و تعالی). و لفظ تنها، کی و کجا آب از آب تکان داده است؟ این معنا از نام آن که ذکر باشد نیز پیداست چرا که ذکر به معنای یاد است نه لفظ.

بنابر این بهتر است ساحت قدسی دین را از این نگاه دون،‌ دور کرد و فهمید و فهماند که حقیقت ناب را نباید بازی گرفت بلکه باید به آن ایمان داشت.

و دیگر اینکه اگر معرفت و شناخت در میان باشد، حتی با گوشه چشمی هم می‌توان عالمی را به هم زد. و این در سیره اهل بیت و علما علیهم السلام فراوان دیده شده است. و بلکه فراتر، نفسها نیز قدسی و حرفها همه ذکرهای مشکل گشا می‌گردد. چه بسیار داریم که عرفا به یک کلمه افراد شقی را به اولیای خدا مبدل کرده‌اند.

دو دیگر اینکه ادب، خود یکی از بهترین اکسیرهاست. و مهمترین مهبط ادب، آستانه حقایقی است که منسوب به حضرت حقند. کدام ذکری متعالیتر از نامهای مقدس خداوند متعال که سزاوار احترام باشد و قطعا راندن بی توجه آن ‌بر زبان دور از ادب است.

از خدا جوییم توفیق ادب         بی ادب محروم شد از لطف رب

بی ادب تنها نه خود را داشت بد     بلکه آتش در همه آفاق زد

اذکار، دارای معانی بلندی هستند که آن معانی صاحب اثرند و آنان نیز به اتصاف به حضرت باری‌اند که چنینند و هیچ مؤثری جز خدا نیست

و آخرین نکته: هرچند سخن ما از ذکرهای خاص شروع شد اما می‌خواهم مطلبم را در این ختم کنم که همه ما هر روز به ذکرهای والا و محترمی مشغولیم که لازم است موارد یاد شده را درباره همینها نیز رعایت کنیم. از جلمه آنها ذکر بلند «بسم الله الرحمن الرحیم» ، «تسبیحات حضرت زهرا» ، و از همه مهمتر «نماز» است.

خلاصه:

1- ذکر به فارسی روان، همان یاد است و چنانکه هویداست، یاد تنها به زبان نبوده بلکه اصلش به دل است.

2- هر ذکری حامل معنایی است که همو عامل موثر است و گرنه لفظ تاثیری ندارد. آنچه سیرآب می‌کند خود آب است نه لفظ آب.

3- شناخت و معرفت، و توجه و اشتیاق، اساس اتصال به معناست و اتصال یا توسل عامل بهره مندی و فیض است.

4- معانی و حقایق بلند، محترمند و بنابراین بی‌توجهی به آن و لقلقه کردن آن بی ادبی است.

5- نماز ذکری واجب است که باید با "معرفت" و "توجه" و "ادب" به آن ایستاد.

در این جا مناسب است به پاره‌اى از فواید و فضایل و آثار ذكر (البته اگر از صمیم جان برآید) ، كه در روایات شریفه آمده است اشاره‌اى کنیم و بدانیم که آن، چه گوهری است و چه‌ها می‌کند.

نماز

- ذكر، كلید نیكو شدن قلب است: اصل صلاح القلب اشتغاله بذكرالله؛ (1) اصل نیكویى قلب در اثر اشتغال آن به ذكر خدا است.

- ذكر، حیات قلبها است: فى ذكر الله حیاة القلب؛ (2) ذكر خدا موجب حیات قلب است.

- ذكر، غذاى نفوس و هم نشینى با محبوب است: ذكر الله قوت النفوس و مجالسة المحبوب. (3)

-ذكر، نور قلبها است: علیك بذكر الله فانه نور القلب؛ (4) بر تو باد به ذكر خدا كه آن نور قلب است. روایتى دیگر: ثمرة الذكر استنارة القلوب؛ (5) میوه ذكر نورانى شدن قلبها است.

- ذكر، شفاى قلبها است: رسول خدا صلى الله علیه و آله مى فرماید: ذكر الله شفأ القلوب. (6)

- ذكر، كلید انس با خدا است: الذكر مفتاح الانس. (7) در جاى دیگر حضرت على علیه السلام مى فرماید:

هنگامى كه دیدى خداوند تو را به یاد خود مانوس مى كند، تو را دوست داشته است، و هنگامى كه دیدى خداوند تو را با مخلوق و خلقش مانوس مى كند و تو را از یاد خودش به وحشت مى اندازد، تو را دشمن داشته است. (8)

- ذكر، دور كننده شیطان است،ذكر الله مطردة الشیطان. (9)

در جاى دیگر حضرت على علیه السلام در این باره مى فرمایند:

- ذكر الله رأس مال كل مؤمن و ربحه السلامة من الشیطان؛ (10)

- ذكر، بازدارنده از دورویى است: من أكثر ذكر الله فقد برى ء من النفاق؛ (11) هر كسى زیاد یاد خدا كند همانا از دورویى دور مى ماند.

- ذكر، باعث محبت به خدا مى شود: رسول خدا صلى الله علیه و آله مى فرمایند: من أكثر ذكر الله أحبه؛ (2) هر كسى زیاد خدا را یاد كند دوستدار خدا مى گردد.

- ذكر، مایه مصون ماندن از اشتباه و خطا است: رسول خدا صلى الله علیه و آله مى فرمایند: خداوند سبحان مى فرماید، وقتى دیدم در اكثر مواقع بنده من به ذكر من مشغول است، او را بیشتر به خود مشغول مى كنم. وقتى بنده اى چنین شد، اگر در معرض لغزش قرار گیرد بین او و خطایش مانع مى شوم.آنها اولیاى حقیقى من و قهرمانان واقعى هستند.(13)

حسین عسگری/گروه دین و اندیشه تبیان

تنظیم .س.آقازاده

پی نوشت ها:

1- غررالحكم و دررالكلم ، حرف الف بر وزن افعل شماره 257

2- همان: حرف ف أ، لفظ فى شماره 1

3- همان، حرف ذال، شماره 8.

4- همان، حرف ع به لفظ علیك شماره 23

5- همان، حرف ث أ به لفظ ثمره، شماره 43

6- كنزالعمال، حدیث 1751

7-غررالحكم و دررالكلم، حرف الف، شماره 594

8- همان.

9- همان، حرف ذال، شماره 4،

10- همان، حرف ذال، شماره 13

11- همان.

12- بحارالانوار، ج 93، ص 160

13- ر.ك.بحارالانوار، ج 93، باب، 1، روایت 42

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.