تبیان، دستیار زندگی
جمعه ی دیگری هم در غم غیبت و غربت او گذشت نمی دانم ! چشمان ما به راه بود که بگویم : چشمها به راه ماند ؛ یا نه نمی دانم ! ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تورابه این سیاه های تنمان!(صوتی)

تورابه این سیاه های تنمان!(صوتی)

جمعه ی دیگری هم

در غم غیبت و غربت او گذشت

نمی دانم !

چشمان ما به راه بود که بگویم :

چشمها به راه ماند ؛ یا نه

نمی دانم !

دیده های ما گریان بود که بگویم:

دیده ها گریان ماند ؛ یا نه

نمی دانم !

ندبه ای خوانده شد تا بگویم :

ندبه ها خوانده شد ؛ یا نه

نمی دانم !

دلی برای ندیدن او تنگ شد که بگویم :

دلها تنگ ماند ؛ یا نه

نمی دانم !

اصلا کسی منتظر بود که او بیاید

نمی دانم !

اصلا کسی فریاد زد که او بیاید

شما را به خدا

لحظه ای به خود و به حال امروز خود بیاندیشید

شما را به خدا

همین الان لحظه ای خود را محاسبه کنید

که آیا!

محب در فراق محبوبش همین گونه است ، که من امروز بوده ام ؟

شما را به خدا

لحظه ای خود را محاسبه بکنید

به خود بگویید:

آیا دوستدار حقیقی همین کارهایی را می کند که من می کنم؟

با خود فکر کنید :

که آیا حقیقتا

حال من حال کسی است که می خواهد امام زمانش را یاری کند؟

با خود فکر کنید :

که اگر فردا روزی حضرت زهرای مرضیه (س)از شما بپرسند

برای پسر من چه کرده ای ؟

چه جوابی داری؟

انصاف بدهید

پسر فاطمه ، تنهاست

پسر فاطمه ، غریب است

پسر فاطمه ، بی یاور است

ما چه می کنیم؟!

آیا جز این است که غم بر غمش می افزاییم؟

جز این است که خون بر دلش می کنیم؟

جز این است که صبح بیعت می کنیم

و

در اولین موضع امتحان،بیعت می شکنیم

آیا جز این است که روزها و هفته ها می گذرد

وقتی احساس دلتنگی هم به او نمی کنیم

حتی نامه ای هم به او نمی نویسیم که بعد از آن نامه برگردیم

تازه اینها همه در مورد ماست

که نمک او را خورده ایم

ما که هرچه داریم از او داریم

وای بر ما ، وای بر ما

می ترسم با این حال که الان دارم

اگر بیاید ، اگر بیاید

تنهایش بگذارم

می ترسم با این حال خراب که دارم

خدای نکرده دشمن او شوم

می ترسم با این گناهان که می کنم

این ته مانده ی .......... را هم از دست بدهم

می ترسم وقتی بیاید و بفرماید:

آیا یاری کننده ای هست که پسر رسول خدا را یاری دهد

از گوشه ای بگریزم که صدایش را نشنوم

به خدا قسم ، می ترسم

و می دانم

که همین الان این شیطان لئیم در دل من القا می کند

که نه

تو این گونه نیستی

تو فدایی امام زمان هستی

خدا لعنت کند شیطان

که عقل را از سر من ربوده ای

و جای آن تکبر و عجب کاشته ای

من اگر راست می گویم که فدایی او هستم !

پس چرا با نگاه ناروایم

دل او را خون می کنم

من اگر راست می گویم که فدایی او هستم

پس چرا با هر دروغ و غیبتم سنگی بر رشته ی مهر آن بزرگوار پرتاب می کنم

پس چرا مدام در سرم هوای دنیا می پرورانم

به جای اینکه به هوای او باشم

من دروغ میگویم

خدایا

به ما بفهمان

که چه هستیم و چه می کنیم؟

خدایا

حقیقتا مقصریم

ما را از این حالت که همیشه خود را مقصر بدانیم

خارج مکن!

خدایا

ما را و دل ما را حقیقتا متوجه او کن

خدایا

اگرچه این گونه نیستیم که تو به ما نظر رحمت کنی

اما تو به این سیاه ها که پوشیده ایم نظر رحمت کن

خدایا

به این قنداقه ی مطهر که امشب روی دست گرفته ایم

به ما نظر کن

به این شش ماهه ی معصوم

به ما نظر کن

به این لب های خشکیده ی این باب الحوائج شش ماهه

امام زمان ما را برسان

ما را و عمل ما را محبوب او کن

خدایا

به آبروی این شهزاده

ما را به امام مان برسان

جواب سوال را در اینجا بیابید!

تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی