تبیان، دستیار زندگی
زبان، رابطه ی انداموار باهویت فلسفی انسان دارد ودر ساختار معنایی، مفهومسیت که رویکرد فلسفی در مورد اشیا، پدیده ها، روابط ، فرهنگ و... برای انسان می شناساند و در واقع با شکل گیری این رویکرد ها ، هویت فلسفی انسان شکل می گیرد. ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زبان وهویت فلسفی انسان

زبان، رابطه ی اندام وار باهویت فلسفی انسان دارد ودر ساختار معنایی، مفهومی است که رویکرد فلسفی در مورد اشیا، پدیده ها، روابط ، فرهنگ و... برای انسان می شناساند و در واقع با شکل گیری این رویکرد ها ، هویت فلسفی انسان شکل می گیرد.

زبان چیست؟

زبان و هویت فلسفی انسان

زبان، پدیده ای است که به وسیله ی کار برد نشانه ها و نمادها ، مفاهیم از پیش تعیین شده (و تا حدی قراردادی را )در ساختار مفهومی ارایه می کند وانسان با درک این مفاهیم ، پیوند فهمایی با پدیده ها برقرار می کند .

اما رابطه یا پیوند انسان با زبان، تنها در حد درک مفاهیم روزمره (و آن چه روند افهام و تفهیم ساده انگاشته می شود) باقی نمی ماند، بلکه در ساختار مفهومی زبان ، انسان از درک مفاهیم ساده و پیش پا افتاده ،فراتر می رود

و ابزار زبان را برای پاسخ به پرسش ها و دغدغه های فلسفی اش به کار می گیرد ، و این درست نقطه ی بر خورد و تلاقی وی با فلسفه است.

زبان در فرایند مناسبات اجتماعی :

در فرایند مناسبات اجتماعی ، زبان ابزاری برای ایجاد رابطه (رسانگی) است. بار مفهومی زبان به لحاظ ایجاد رابطه با اجتماع ، چیزی در حد درک مفاهیم عمومی و مبتنی بر فرهنگ جمعی است ؛ یعنی رویکرد مفهومی زبان به منظور ایجاد پیوند و رابطه بسیار خاص نیست. هدف زبان در مرحله ی مناسبات اجتماعی ، تنها انگیزه ای برای ایجاد رابطه در سطح تامین ارتباط است ، و این ارتباط نیز، مشمول موارد عمومی برای درک مفاهیم کلی است.

رابطه ی زبان با فلسفه:

همان گونه که دربحث نخست گفته شد: زبان در ساختار معنایی ، رویکرد فلسفی در مورد پدیده ها است و بی تردید در متن این ساختار معنایی ، رابطه ی آن با فلسفه ، رابطه ی ژرف است .

با توجه به تعریف ها و توجیهات گونا گونی که از زبان به حیث پدیده ی فلسفی شده است ، به درستی می توان ،رابطه ی زبان با فلسفه را دریافت و حتی آن را یک پدیده ی فلسفی محض تصور کرد.

"جان هولمن" در مقاله ی "انگیزه های فلسفی شدن زبان " می نگارد: "رابطه ی زبان با فلسفه ، رابطه ی همزاد با اندیشه و بیان است ؛ زیرا جان مایه ی بیان اندیشه ی فلسفی ، زبان است . ،،(1)

"مارکوزه" زبان را مهم ترین ابزار برای ارایه ی مفاهیم فلسفی می داند: " زبان ، ابزار مهم برای بیان مفاهیم فلسفی است که نیاز انسان را، به منظور پاسخ به  مجهولات فلسفی بر آورده می سازد" (2)

اما "هربرت رید "زبان را در بعد دیگر، پدیده ی صرفا فلسفی می داند و به این باور است که : "زبا ن از منظر فلسفه ، تنها پدیده ی فلسفی است."

"رید " می افزاید : " زبان هم از منظر ساختاری (شکلی ) و هم از منظر مفهومی، پدیده ی فلسفی است و تمام نمادها و نشانه های آن به لحاظ مجازی و حقیقی و استعاری،هم ذات با فلسفه زاده شده و در یک کلام، همه فلسفی اند." (3)

با استناد بر نگرش هایی که در مورد رابطه ی زبان با فلسفه نشان داده شد، بدون شک این فرضیه در ذهن تقویت می یابد که رابطه ی زبان با فلسفه اگر "هم زاد و هم ذات" هم نباشد، بی رابطه و ناهمزاد با فلسفه هم نیست.

زبان و هویت فلسفی انسان:

هر انسانی به گونه ی طبیعی ، دغدغه ها و پرسش های فراوان فلسفی در ذهن خود دارد . به زبان ساده تر می توان گفت : هر آدمی در حد خود " فلیسوف" است ؛ اما تفاوت این فلیسوف با فلیسوف به معنای حقیقی آن در بالقوه بودن و بالفعل بودن مساله است .

انسان هایی که به گونه ی طبعیی دغدغه ها و پرسش های فلسفی (و یا هم تاملات فلسفی ) در ذهن دارند ، فلیسوفان بالقوه یی هستند که تاملات و دغدغه های فلسفی شان به فعلیت نرسیده (و یا هم فرصت و زمینه یی

برای به فعلیت در آوردن آن نداشته اند ) اما فلیسوفان حقیقی کسانی اند که توانایی ، فرصت و زمینه ی به فعل در آ وردن دغدغه ها و تاملات خود را در چار چوب فلسفی دارند ؛ یعنی فلیسوفانی اند بالقوه و بالفعل . بنابراین به کارگیری زبان در فرایند طبیعی ، امریست که هم در حالت نوشتاری وهم در وضعیت گفتاری ،باید دغدغه ها ، تاملات و انگیزه های فلسفی انسان را از حالت باالقوه به فعل درآورد تا به نحوی رونداین فلسفیدن  شکل بگیرد.

مرحله ی همین شکل گیری بیان تاملات فلسفی در زبان ، سازنده ی هویت فلسفی وی نیز است . به زبان روشن تر هنگامی که زبان، دغدغه ها و تاملات فلسفی انسان را چه در نوشتار و چه در گفتار از حالت قوه به فعل درمی آورد ، هویت فلسفی انسان که به معنای ارایه ی همان دغدغه ها و تاملات فلسفی در بستر زبان است ،شکل می گیرد.

هویت فلسفی انسان ، مجموعه یی از پرسش ها ، تعابیر ، توجیهات ، تاملات ونگرش های فلسفی است که درذهن خلق می شود و سپس در فرایند قوه و فعل،شناسنامه یا هویت فلسفی انسان را در چارچوب زبان می سازد.

رابطه ی زبان با هویت فلسفی انسان ، رابطه ی کهن است ؛ اما سابقه ی این رابطه و تاثیر گذاری دو سویه ی زبان بر فلسفه و فلسفه بر زبان زمانی فهم می شود که نخست از همه، درک چند جانبه از زبان و فلسفه و سپس  پیوند آن ها با هم وجود داشته باشد.


پانوشت:

1- جان هولمن ، انگیزه های فلسفی شدن زبان ،ترجمه ی رضا برزگر ، نشر کاوه ، ایران 1387،ص158.

2-مارکوزه ، فلسفه ی زبان ، ترجمه الهام توتونیان ، نشراصفهان ، ص 28.

3- هربرت رید ، ما و فلسفه ، مجله ی کتاب فلسفه ، شماره ی هفتم ، ص 45.


جاوید فرهاد

تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی