تبیان، دستیار زندگی
ابا عبدالله به معنى پدر بندگان خداست و علت و جهت این كه آن حضرت پدر بندگان خدا شد چند چیز است كه ذیلا ذكر می‎نمائیم . 1- این مسلم است كه اول چیزى را كه خداى تعالى خلق فرمود نور وجود مبارك محمد بن عبدالله (صلى الله علیه و آله) بود كه خودش ‍ فرمود: اول ما
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شرح لفظ ابا عبدالله

حرم امام حسین علیه السلام

السلام علیك یا ابا عبدالله؛ سلام بر تو اى ابا عبدالله

شرح لفظ ابا عبدالله

ابا عبدالله كنیه حضرت سیدالشهداء حسین بن على(علیهماالسلام) می‎باشد و كنیه به معنى نام بردن چیزى به كنایه و اشاره است. به این جهت است كه بصریها ضمیر را كنایه نامیدند زیرا اسمى ذكر نمى‎شود، مانند: ضربته كه چون نمی‎خواهد اسم زده شده برده شود، لذا به اشاره و كنایه متوسل به "ها" ضمیر مى‎شود و گاهى نیز به اسم پدر یا مادر یا فرزند لفظ اب و ام و ابن زیاد نمایند، چون ابوعمرو، ابن عباس، ام معبد و ام كلثوم .

سید و شریف: این كه اشخاص را با كنیه یا لقب ذكر می‎كردند به علت احترام و بزرگداشت طرف بود. چون گفتن اسم باعث كوچك كردن اشخاص می‎گردید.

لذا در زمان سابق به اولاد امام حسن مجتبى و امام حسین(علیهماالسلام) شریف می‎گفتند چنانكه به علم الهدى و برادرش كه از اولاد حسین بن على(علیهم‎االسلام) بودند شریف مرتضى و شریف رضى می‎گفتند این موضوع شایع بود تا در سال 931 هجرى كه محمد بن بركات به تولیت مكه معین شد، لقب شریف را به اولاد حضرت امام حسن و لقب سید را به اولاد امام حسین(علیهماالسلام) تخصیص ‍ داد و شرفا مكه را به این جهت شریف می‎گفتند كه از اولاد امام حسن مجتبى(علیه‎السلام) بودند كه آخر آنها شریف حسین بود كه بعد از غلبه عبدالعزیز بن سعود، پدر ابن سعود پادشاه حجاز و نجد از مكه به جزیره قبرس مهاجرت نمود، اما هنوز هم در حجاز اولاد امام حسن(علیه‎السلام) را شریف خطاب می‎كنند.

لفظ شریف در ایران شیوع و امتیازى نیافت بلكه اولاد امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) هر دو او را سید خطاب می‎كنند.

معاویه هنگام فوتش به یكى از خواص خود گفت من سه گناه بسیار بزرگ مرتكب شده‎ام: 1- حق على را گرفتم.  2- زن امام حسن(علیه‎السلام) را فریب دادم تا شوهر خود را مسموم نمود.  3- یزید را ولیعهد خود كردم .

نامگذارى ابا عبدالله

كنیه حضرت سیدالشهداء(علیه‎السلام) را جد بزرگوارش پیغمبر خدا براى آن حضرت قرار داد چون آن حضرت مطابق آیه: و ما ینطق عن الهوى ان هو الا وحى یوحى، هر چه بگوید وحى از طرف خداست می‎توان گفت كه این كنیه هم از طرف خداوند است .

شیخ طوسى از حضرت رضا(علیه‎السلام) نقل كرده كه چون حضرت حسین(علیه‎السلام) متولد شد رسول خدا(صلى الله علیه و آله) به اسماء بنت عمیس فرمودند بچه مرا بیاور. اسماء آن حضرت را در جامه سپیدى پیچیده خدمت رسول خدا آورد حضرت او را در دامن گذاشت. اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ او فرمود، در همان هنگام جبرئیل نازل شده گفت: حق تعالى تو را سلام می‎رساند و می‎فرماید كه چون على نسبت به تو به منزله هارون نسبت به موسى است، پس او را به اسم پسر كوچك هارون كه شبیر است نام بگذار و چون زبان تو عربى است او را حسین بخوان پس حضرت رسول او را بوسید و گریست و فرمود كه ترا مصیبتى عظیم در پیش است، خداوند كشنده ترا لعنت كند و آنگاه فرمود اسماء این خبر را به فاطمه نگو.

اسماء می‎گوید چون روز هفتم شد پیغمبر فرمودند فرزند مرا بیاور چون او را به نزد آن حضرت بردم گوسفند سفید و سیاهى براى آن حضرت عقیقه كرد، یك رانش را به قابله داد و سرش را تراشید و به وزن موى سرش نقره تصدق كرد و خلوق بر سرش مالید و او را در دامان خود گذاشت و فرمود: اى اباعبدالله، كشته شدن تو بر من بسیار گرانست و آنگاه بسیار گریست .

گفتم پدر و مادرم فداى تو باد این چه خبریست كه از روز اول ولادت گفتى و امروز نیز می‎فرمایى حضرت فرمود: كه بر این فرزند دلبند خود می‎گریم كه گروهى كافر ستمكار از بنى امیه او را خواهند كشت، و خداوند شفاعت مرا به ایشان نرساند.

مردى او را مى‎كشد كه رخنه در دین خواهد كرد و به خداى بزرگ كافر خواهد شد. آنگاه فرمود: خداوندا من در حق این فرزند از تو سؤال می‎كنم آنچه را كه ابراهیم در حق ذریه خود سئوال كرد.

امام حسین(علیه‎السلام) می‎داند كه اگر چند صباحى بگذرد و بنى امیه به این منوال رفتار كنند، علاوه بر این كه خاندان آل محمد را از بین می‎برند از اسلام هم اثرى نخواهد ماند، و مسلمانان هم به كلى از بین می‎روند، این بود كه قد علم كرده با شجاعت و رشادت وارد صحنه كربلا شد، پس او علت باقی ماندن دین جدش گشت و اسلامى را كه بنى امیه می‎خواست برچیند، نگه داشت .

خداوندا تو دوست دار ایشان را و دوست بدار هر كس را که ایشان را دوست می‎دارد و لعنت كن هر كس را که ایشان را دشمن می‎دارد و لعنتى چنان كه زمین و آسمان پر شود.

پس دانستیم كه اسم امام حسین و كنیه‎اش از طرف خدا بوده و هر دو آنها در اول تولد نهاده شده است .

علل نامگذارى ابا عبدالله

"ابا عبدالله" به معنى پدر بندگان خداست و علت و جهت این كه آن حضرت پدر بندگان خدا شد چند چیز است كه ذیلا ذكر می‎نمائیم .

1- این مسلم است كه اول چیزى را كه خداى تعالى خلق فرمود نور وجود مبارك محمد بن عبدالله (صلى الله علیه و آله) بود كه خودش ‍ فرمود: اول ما خلق الله نورى، و آن روایاتى كه می‎گوید: اول ما خلق الله العقل در مجردات است نه در بین تمام اشیاء عالم .

پس بطور قطع می‎توان گفت اول خلقت عالم امكان نور مبارك آن حضرت بوده است و در روایات زیادى گواه بر این مطلب است .

از جمله روایتى است كه علامه مجلسى از حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل می كند كه : خدا بود و هیچ خلقى با او نبود. پس اول چیزى كه خلق كرد نور حبیب خود محمد بود. او را آفرید قبل از آن كه آب و عرش و كرسى و آسمانها و زمین و لوح و قلم و بهشت و جهنم و ملائكه و آدم و حوا را بیافریند به چهارصد و بیست و چهار هزار سال . پس چون نور محمد پیغمبر ما(صلى الله علیه و آله) را خلق فرمود هزار سال نزد پروردگار خود ایستاده و او را به پاكى یاد می‎كرد، و حمد و ثناى او را می‎نمود و حق تعالى نظر رحمت بسوى او داشت و به او فرمود: مراد و مقصود من از خلق عالم تویى . اراده كننده خیر و سعادت تویى . برگزیده خلق من تویى .

حال كه معلوم شد «اول ما خلق الله» نور وجود مبارك پیغمبر بود، با بیانى از مرحوم شیخ جعفر شوشترى كه در كتاب «وسایل المحبین» دارد می‎گوئیم حسین(علیه‎السلام) نیز اول ما خلق الله بوده است .

او می‎فرماید كه پیغمبر خدا فرمود: حسین منى و انا من حسین، و در روایت دیگر است كه: انا مِن حسین و حسین منى . پس وقتى حسین از پیغمبر و پیغمبر از حسین شد باید هر زمان كه پیغمبر بوده، حسین نیز بوده باشد.

حضرت ابا عبدالله الحسین(علیه‎السلام) مانند كوه بلندى كه در دلش انواع معادن قیمتى باشد قد بیاراست و جان خود و اهل بیتش را در راه خدا داد و با خون خود و جوانان اصحابش شجره طیبه اسلام را كه بنى امیه قصد خشكاندن آن را داشتند چنان سیراب كرد كه تا دامنه قیامت خشك نخواهد شد. اینست كه حضرتش را اباعبدالله نام نهادند چرا که بر گردن همه عالم حق دارد.

اگر بگویى كه مراد از «حسین منى» اینست كه پیغمبر می‎فرماید حسین از نسل من است و از من بوجود آمده، می‎گویم این گفته باید خصوصیتى نداشته باشد، بلكه درباره امام حسن(علیه‎السلام) نیز گفته شود یعنى بفرماید: حسن و حسین منى و انا من حسن و حسین ، حال آن كه این جمله «حسین منى» فقط درباره حضرت حسین(علیه‎السلام) گفته شده است و نه درباره امام حسن (علیه‎السلام) .

پس نتیجه این که اگر خداوند همه موجودات عالم را به واسطه نور پیغمبر خلق فرموده باید به واسطه حسین هم خلق شده باشد زیرا حسین از پیغمبر و پیغمبر از حسین است. پس حسین پدر همه موجودات عالم است و باید به او ابا عبدالله گفته شود.

2- دومین علت و جهتى كه امام حسین(علیه‎السلام) ابا عبدالله، پدر بندگان خدا شد براى قیامش بود چون اگر آن حضرت قیام نمى‎فرمود با نقشه‎هایى كه بنى امیه كشیده بودند یك نفر گوینده لا اله الا الله باقى نمی‎ماند و گروه گروه از دین و آئین محمدى(صلی الله علیه و آله) بر می‎گشتند و در نتیجه اسلام آخرین لحظات عمر خود را تسلیم مظالم دولت اموى می‎كرد.

امام حسین(علیه‎السلام) دید اگر قیام نكند اركان اسلام از جاى كنده شده و مقدسات آن دستخوش هوا و هوس بنى امیه واقع می‎شود و میلیون‎ها جمعیت كه با هزاران خون دل و فداكاری‎هاى گران از ضلالت و حضیض مذلت خانه بدوشى، یغماگرى و بت پرستى نجات یافته و به شاهراه سعادت ابدى رسیده‎اند، اینك در اثر دلخواه معاویه و یزید فوج فوج از دین خارج شده بلكه از جاده بشریت و آدمیت نیز بیرون می‎روند.

عترت آل محمد(صلى الله علیه و آله) كه ناموس بزرگ الهى است مورد ایذاء و اذیت واقع شده و هزاران مسلمان تحت نفوذ ظالمانه بنى امیه دچار شكنجه و عذابند.

كنیه حضرت سیدالشهداء(علیه‎السلام) را جد بزرگوارش پیغمبر خدا براى آن حضرت قرار داد چون آن حضرت مطابق آیه: و ما ینطق عن الهوى ان هو الا وحى یوحى، هر چه بگوید وحى از طرف خداست می‎توان گفت كه این كنیه هم از طرف خداوند است .

ابن ابى الحدید در جلد سوم شرح نهج البلاغه نقل می‎كند كه روزى عمر بن خطاب به مغیره گفت: تو از روزى كه كور شدى با این چشم چیزى دیده‎اى؟ مغیره گفت نه، عمر گفت: بخدا قسم كه بنى امیه اسلام را كور خواهد كرد آنچنان كه چشم تو كور شده است و چنان آن را كور می‎كنند كه دیگر اسلام نمی‎داند كجا می‎رود و كجا مى‎آید، مثال معروفیست كه مى‎گویند: ویل لمن كفر نمرود، بنى امیه با اسلام چه معامله‎اى كردند كه اینگونه مذمت شدند.

شمه‎اى از كارهاى بنى امیه

دستور معاویه براى جعل حدیث:

ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه نقل می‎كند كه معاویه به عمال خود نوشت - در همه شهرها - كه مبادا شهادت یك نفر شیعى را قبول كنید.

ببینید هر كس که شیعه عثمان است به خود نزدیك نمائید. هر كس در فضایل عثمان حدیثى روایت كند او را گرامى بدارید و در مجالس خود او را فوق العاده احترام كنید. حدیثى را كه روایت كرده با اسم خودش، پدرش و عشیره‎اش براى من بفرستید.

عمال معاویه به فرمان او همین دستور را عمل كردند و آنقدر حدیث جعلى در فضایل عثمان براى او فرستادند كه خود معاویه گفت كافى است و همه آنها را غنى كرد.

ماموریت بسر بن ارطاة از طرف معاویه:

در كتاب «كشف الهاویه» است ما مختصر آن را نقل می‎كنیم - كه معاویه، بسر بن اطارة را با لشكر زیادى به مدینه فرستاد تا براى خلیفه خود بیعت بگیرد به او گفت چون وارد مدینه شدى هر یك از شیعیان على را دیدى سرش را ببُر و اموالش را به غنیمت بردار و چنان اهل مدینه را بترسان كه گمان كنند یك نفر از آنها باقى نخواهد ماند سپس هر كس در طاعت ما وارد شد دست از او بردار ولى به شیعیان على سخنان درشت بگو و كار را بر ایشان سخت بگیر و در قتل و غارت آنها كوتاهى مكن . آنقدر از آنها بكش تا از طاعت على بیرون رفته و به طاعت ما درآیند.

پس با چهار هزار سوى مدینه شتافت چون نزدیك مدینه رسید مردم از ترس به استقبال او شتافتند ولى جز دشنام و سب چیز دیگرى از او استماع نكردند.

چون وارد مدینه شد در مسجد پیغمبر بالاى منبر رفت و آنقدر به مردم بد گفت كه اهل مدینه گمان كردند همه را خواهند كشت و لذا عده زیادى از مدینه فرار كردند.

چون از منبر به پایین آمد اول خانه‎اى كه آتش زد خانه ابو ایوب انصارى از اصحاب برجسته رسول خدا بود. آنگاه شروع به خراب كردن خانه‎هاى دیگر كرد و اموال آنها را غارت نمود و جماعت كثیرى از آنها را كشت .

حال كه معلوم شد «اول ما خلق الله» نور وجود مبارك پیغمبر بود، با بیانى از مرحوم شیخ جعفر شوشترى كه در كتاب «وسایل المحبین» دارد می‎گوئیم حسین(علیه‎السلام) نیز اول ما خلق الله بوده است .

بعد از آن به مكه آمد و چنان زیاد قتل و غارت كرد كه مورخین به حساب در نیاورده‎اند، با آنكه آنجا خانه امن خداست و حتى حیوانات، پرنده و چرنده نیز در امان می‎باشند.

و چون براى «نجران» حركت كرد در راه خود و در آنجا یكنفر از شیعیان على را باقى نگذاشت و همه را گردن زد... .

بالاترین بدى از بدی‎هاى معاویه ولیعهد كردن یزید:

معاویه هنگام فوتش به یكى از خواص خود گفت من سه گناه بسیار بزرگ مرتكب شده‎ام: 1- حق على را گرفتم.  2- زن امام حسن(علیه‎السلام) را فریب دادم تا شوهر خود را مسموم نمود.      3- یزید را ولیعهد خود كردم .

یزید از آن فرزندان جانى خائن مست و دیوانه بی‎باكى بود كه چشم روزگار نظیرش را ندیده است . معاویه در وصیتش براى یزید نوشت كه حسین بن على مرد بزرگوار و محترم و مورد توجه تمام مسلمین، خاصه نزد اهل حجاز است، اگر اهل عراق با او بیعت كردند و او بر تو خروج كرد پیروز می‎شود، مبادا با او جنگ كنى كه حق بزرگى از خلافت دارد و مورد توجه مسلمانان است تا می‎توانى با او مسالمت كن .

یزید دائم الخمر بود، در اوایل خلافتش جماعتى از مدینه نزد او آمدند، در بازگشت به او فحاشى كردند و می‎گفتند نزد كسى رفتیم كه اصلا دینى ندارد، شارب الخمر است، در مجلس او زن‎هاى رقاصه با دف و طنبور می‎نوازند و با سگان بازى مى‎كند.

عبدالله حنظله گفت كه یزید با مادر، خواهر و دختران خود وطى می‎نمود و نماز می‎خواند.

در مروج الذهب می‎گوید: یزید بوزینه خبیثى داشت كه او را ابوقیس می‎نامید، در مجلس خود او را حاضر می‎كرد و در محفل خود متكایى براى او آماده می‎نمود... اخبار زیادی در تاریخ در مذمت یزید دیده می‎شود که به همین مقدار بسنده می‎کنیم.

پس نتیجه این که اگر خداوند همه موجودات عالم را به واسطه نور پیغمبر خلق فرموده باید به واسطه حسین هم خلق شده باشد زیرا حسین از پیغمبر و پیغمبر از حسین است. پس حسین پدر همه موجودات عالم است و باید به او ابا عبدالله گفته شود.

امام حسین(علیه‎السلام) می‎داند كه اگر چند صباحى بگذرد و بنى امیه به این منوال رفتار كنند، علاوه بر این كه خاندان آل محمد را از بین می‎برند از اسلام هم اثرى نخواهد ماند، و مسلمانان هم به كلى از بین می‎روند، این بود كه قد علم كرده با شجاعت و رشادت وارد صحنه كربلا شد، پس او علت باقی ماندن دین جدش گشت و اسلامى را كه بنى امیه می‎خواست برچیند، نگه داشت .

در چنین دوران و روزگار تاریكى كه ابرهاى تیره و تار ظلمهاى معاویه و یزید سرتاسر بلاد اسلامى را فرا گرفته و مردم مسلمان را در فشار بیدادگری‎هاى خود گذاشته بود و هر روز ظلم تازه‎اى بر مردم تحمیل می‎شد، شاخص‎ترین مردم روزگار در صحنه آفرینش بشریت حضرت ابا عبدالله الحسین(علیه‎السلام) مانند كوه بلندى كه در دلش انواع معادن قیمتى باشد قد بیاراست و جان خود و اهل بیتش را در راه خدا داد و با خون خود و جوانان اصحابش شجره طیبه اسلام را كه بنى امیه قصد خشكاندن آن را داشتند چنان سیراب كرد كه تا دامنه قیامت خشك نخواهد شد. اینست كه حضرتش را اباعبدالله نام نهادند چرا که بر گردن همه عالم حق دارد.

اشهد انك قد اقمت الصلوة و اتیت الزكوة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنكر و اطعت الله و رسوله حتى اتیك الیقین .


برگرفته از کتاب شرح زیارت عاشورا، اثر حضرت آیة الله حاج سیداحمد میرخانی(با دخل و تصرف)

گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.