دشت بلا
گفت محمد که ز دشت بلا بیسر آرند حسین مرا
ای لب تو تشنهترین غنچهها کرده غمت با دل خونم چهها
دل خوشی و عشق نگردند جمع شاهد من آتش و اشک است و شمع
طوطی اگر در قفس آئینه داشت چلچلة ما غم دیرینه داشت
غصه حریف دل مشتاق نیسته رکه کند شکوه ز عشاق نیست
نادر بختیاری
خیمههای سوخته
ماند خاکستر بجا از خیمههای سوخته سبز شد بانگ عزا از خیمههای سوخته
میرود تا آسمان همراه بانگ یا حسین شعله شور و نوا از خیمههای سوخته
آب آب کودکان تشنه در ظهر عطش رفته تا عرش خدا از خیمههای سوخته
از سفیر تیر صیادان غزالان حرم در بیابان شد رها از خیمههای سوخته
در شرار آتش بیداد روئید از جگر شیون آل عبا از خیمههای سوخته
درغبار آتش و اندوه میآمد برون سروهای سر جدا از خیمههای سوخته
نالهها میداد سر بیمار دشت کربلا نالههایی جانگزا از خیمههای سوخته
کس در آن وادی غم جز زینب محزون نبود تا برون آرد و را از خیمههای سوخته
از میان شعلههای مرگ چون آید برون اهل بیت مصطفی از خیمههای سوخته
میتراود عطر مظلومیت خون خدا تا ابد در کربلا از خیمههای سوخته
عباس براتیپور
حسین
شب اندیشهام روز از حسین است نیام را دم به دم سوز از حسین است
از آن ظلمت ستیزم همچون خورشید که روحم غیرت آموز از حسین است
احمد دهبزرگی
تنظیم: بخش کودک و نوجوان