روضه ای از عاشورا
امام سجاد (ع) سخت بیمار بود، در عین حال دشمن سنگدل غل جامعه (یعنی آهن سنگینی که بر گردن می انداختند) بر گردن آن حضرت افکندند، و چون بر اثر شدت بیماری، توان نشستن بر پشت شتر نداشت، هر دو پای مبارکش را زیر شکم شتر بستند تا از پشت به زمین نیفتد، هنگامی که اهل بیت علیهم السلام کنار قتل گاه آمدند، همه پیاده شده و کنار بدنهای پاره پاره رفتند. ولی امام سجاد علیه السلام نمی توانست پیاده شود، از همان بالای شتر به آن پیکرهای خونین و بی سر شهیدان نگاه کرد، بار سنگین مصیبت آن چنان بر آن حضرت سنگینی کرد و فشار آورد که نزدیک بود، روح از کالبدش بیرون رود.حضرت زینب این صحنه را دید و به حضورش آمد و گفت ای یادگار جدم و پدرم و برادرانم، این چه حالی است که از تو می نگرم که این گونه به خود می پیچی و گویی جان به جانان می سپاری. امام فرمودند: چگونه بی تابی نکنم با اینکه پیکر های پدرم و برادرانم و عموهایم و پسر عموهای و بستگانم را می نگرم که در این بیابان پهناور در خون خود غوطه ور هستند، و عریان و بی کفن می باشند و کسی آنها را نمی پوشاند و هیچکس نزد آنها نمی رود و به آنها مهربانی نمی کند.
از کتاب هزار روضه از عاشورا / مهدی احدی
برای خرید کتاب هزار روضه عاشورا کلیک کنید.
برای خرید کتاب ویژگی های امام حسین کلیک کنید.
برای خرید کتب اسلامی کلیک کنید.
برای خرید کتب حکمت و عرفان کلیک کنید.
برای خرید از فروشگاه اینترنتی کلیک کنید.