ای عطر گل یاس! دلم را دریاب!
ای منبع احساس دلم را دریاب
من تشنه یک قطره محبت هستم
یا حضرت عباس! دلم را دریاب
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : پنج شنبه 1388/10/03
دو بیتی هایی برای عباس
ای عطــر گــل یاس! دلـم را دریاب! |
ای منبع احساس دلم را دریاب |
من تشنه یک قطره محبت هستم |
یا حضـرت عباس! دلم را دریاب |
جلیل صفربیگی
عــباس، رخ تــو مـاه نوخاسته شد |
از جـلوه تـو، رونـق مه کاسته شد |
از پرده درآمدی و گفتی که حسین |
گل بود و به سبزه نیز آراسته شد |
محمدجواد غفورزاده (شفق)
جـانـبـازی بیشماره یعنی عباس |
سجـاده پـُرستـاره یعنی عباس |
بر دفترِ سبز عشق پایانی نیست |
معشوق هزارباره یعنی عباس |
حجت الله مؤمنی
به شوق آسمان یا کاشف الکرب! |
پـرم از نـاگهـان یـا کــاشــف الـکـرب! |
بـه دستانت قسم امشب دلم را |
به سوی خود بخوان یا کاشف الکرب! |
حبیب نظاری
دل تـو تشنه و بیتاب میرفت |
به لبیک «عمو به شتاب» میرفت |
تو دست رود را رد کردی آن روز |
اگــر نــه آبـــروی آب مــیرفــــت |
حبیب نظاری
امــام عـشـق را مــاه مـنـیری |
وفــاداران عـالــم را امـــیــــری |
دو دستت گرچه افتادند بر خاک |
به خاک افتادگان را دست گیری |
حبیب نظاری
کسی جز دست تو آب آورش نیست |
کسی سقّـای باغ پرپرش نیست |
دریــغ از او چــرا کــردنــد آن قــــوم |
مگر این آب، مهر مادرش نیست؟ |
حبیب نظاری
عطش را با نگاه آورده بودند |
ولی سرشار آه آورده بودند |
تـمـام کودکان تشنه آن روز |
به دست تو پناه آورده بودند |
حبیب نظاری
من از تو شرم دارم دستِ خود را |
تو دادی هم دل و هم دستِ خود را |
عــلــم از دســت تــو افـتـاد امـا |
علــم کــردی به عالم دستِ خود را |
حبیب نظاری
هر چند ز غربتت گزند آمده بود |
زخمت به روان دردمند آمده بود |
گـویـند که از هیبت دریای دلت |
آن روز زبـان آب بــنــد آمـده بود |
سلمان هراتی
ذکر دل و جان عاشقان، مردی توست |
ورد لب مردان جهان، مردی توست |
تاریخ عـطـشنـاک دل شـیـعـه هـنوز |
سیراب شریعه جوانمردی توست |
محمدرضا محمدی نیکو
یادم ز وفـای اشجع الناس آید |
وز چشم ترم سوده الماس آید |
آید به جهان اگر حسین دگری |
هـیـهـات برادری چو عبـاس آید |
حسین عسگری-دین و اندیشه