ابرها بارانی وشاید خداهم گریه كرد
محرم در آینه شعر معاصر فارسی
عصر عاشورا كنار خیمههای سوخته |
ذوالجناحی ماند با یال رهای سوخته |
كاروان میرفت و میبلعید دشت دیر سال |
كودكان تشنه را با دست و پای سوخته |
در كجا دیدید یا خواندید روی نیزهای |
آسمان قرآن بخواند با صدای سوخته؟! |
قطره قطره شرم شد آب فرات از دیدن |
رقص خونآلود شمشیر و هوای سوخته |
چارده قرن آسمان بارید و میبارد هنوز |
چشم زینب (س) را به خاك كربلای سوخته |
ابرها بارانی و شاید خدا هم گریه كرد |
عصر عاشورا كنار خیمههای سوخته |
محمود اكرامی
ای به روز غم یتیمان را پدر
دور باش از آه آتش زای من |
کآتش سوداست سر تا پای من |
جذبه ی عشقش کشان سوی شهش |
در کشش زینب به سوی خرگهش |
عاقبت شد جذبه های عشق ، چیر |
شد سوی بُرج شرف ماه منیر |
دید شه افتاده در دریای خون |
با تن تنها و خصم از حد فزون |
گفت سویت نک به کف جان آمدم |
بر بساط عشق مهمان آمدم |
هین کنارم گیر و دستم نه به سر |
ای به روز غم یتیمان را پدر |
خیز و سوی خیمه ها می کن گذار |
چشم ها را وارهان از انتظار |
بانگ زد بر او که ای جان عزیز |
تیغ می بارد در این دشت ستیز |
تو به خیمه بازگرد ای مهوشم |
من بدین حالت که خود دارم خوشم |
گفت اما این نه آئین وفاست |
من ذبیح عشق و این کوی مناست |
دید ناگه کافری در دست تیغ |
آورد بر تارک شه بی دریغ |
نامده آن تیغ کین شه را به سر |
دست خود را کرد آن کودک سپر |
تیغ بر بازوی عبد الله گذشت |
وه چه گویم که چه زان بر شه گذشت |
دست افشان آن سلیل ارجمند |
خود چو بسمل درکنار شه فکند |
شه چو جان بگرفت اندر بر ، تنش |
دست خود را کرد طوق گردنش |
گفت شه کای طایر طاووس پر |
خوش بر افشان بال تا نزد پدر |
مرغ روحش پر به رفتن باز کرد |
همچو باز از شست شه پرواز کرد |
جیحون یزدی
مطالب مرتبط:
ماه محرم آمد و محرم شدم به تیغ
ویژه نامه هنر عاشورایی سال 86 : شعر نثر
ویژه نامه هنر عاشورایی سال 86 : ادبیات عاشورایی
تنظیم:بخش ادبیات تبیان