تبیان، دستیار زندگی
عصر عاشورا كنار خیمه‌های سوخته ذوالجناحی ماند با یال رهای سوخته كاروان می‌رفت و می‌بلعید دشت دیر سال كودكان تشنه را با دست و پای سوخته ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ابرها بارانی وشاید خداهم گریه كرد

محرم در آینه شعر معاصر فارسی

ابرها بارانی وشاید خداهم گریه كرد

عصر عاشورا كنار خیمه‌های سوخته

ذوالجناحی ماند با یال رهای سوخته

كاروان می‌رفت و می‌بلعید دشت دیر سال

كودكان تشنه را با دست و پای سوخته

در كجا دیدید یا خواندید روی نیزه‌ای
آسمان قرآن بخواند با صدای سوخته؟!

قطره قطره شرم شد آب فرات از دیدن

رقص خون‌آلود شمشیر و هوای سوخته

چارده قرن آسمان بارید و می‌بارد هنوز

چشم زینب (س) را به خاك كربلای سوخته

ابرها بارانی و شاید خدا هم گریه كرد

عصر عاشورا كنار خیمه‌های سوخته

محمود اكرامی

ای به روز غم یتیمان را پدر

ابرها بارانی وشاید خداهم گریه كرد

دور باش از آه آتش زای من

کآتش سوداست سر تا پای من

جذبه ی عشقش کشان سوی شهش

در کشش زینب به سوی خرگهش

عاقبت شد جذبه های عشق ، چیر

شد سوی بُرج شرف ماه منیر

دید شه افتاده در دریای خون

با تن تنها و خصم از حد فزون

گفت سویت نک به کف جان آمدم

بر بساط عشق مهمان آمدم

هین کنارم گیر و دستم نه به سر

ای به روز غم یتیمان را پدر

خیز و سوی خیمه ها می کن گذار

چشم ها را وارهان از انتظار

ابرها بارانی وشاید خداهم گریه كرد

بانگ زد بر او که ای جان عزیز

تیغ می بارد در این دشت ستیز

تو به خیمه بازگرد ای مهوشم

من بدین حالت که خود دارم خوشم

گفت اما این نه آئین وفاست

من ذبیح عشق و این کوی مناست

دید ناگه کافری در دست تیغ

آورد بر تارک شه بی دریغ

نامده آن تیغ کین شه را به سر

دست خود را کرد آن کودک سپر

تیغ بر بازوی عبد الله گذشت

وه چه گویم که چه زان بر شه گذشت

دست افشان آن سلیل ارجمند

خود چو بسمل درکنار شه فکند

شه چو جان بگرفت اندر بر ، تنش

دست خود را کرد طوق گردنش

گفت شه کای طایر طاووس پر

خوش بر افشان بال تا نزد پدر

مرغ روحش پر به رفتن باز کرد

همچو باز از شست شه پرواز کرد

جیحون یزدی

مطالب مرتبط:

ماه محرم آمد و محرم شدم به تیغ

خون او، تفسیر این اسرار كرد

حماسه همواره  حسین علیه السلام

ویژه نامه هنر عاشورایی سال 86 : شعر نثر 

ویژه نامه هنر عاشورایی سال 86 : ادبیات عاشورایی 

هنر عاشورایی  

تنظیم:بخش ادبیات تبیان